درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی

کتاب الدیات

1401/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الديات/فصل اول : مورد دیه /حکم فراخواندن شخصی از منزلش «8»

 

(الأولى: من دعا غيره ليلا فأخرجه من منزله) بغير سؤاله (فهو ضامن له إن وجد مقتولا بالدية على الأقرب)؛

أما ضمانه في الجملة فهو موضع وفاق و رواه عبد الله بن ميمون عن الصادق «علیه السلام» قال: «إذا دعا الرجل أخاه بالليل فهو ضامن له حتى يرجع إلى بيته» و رواه عبد الله بن المقدام عنه «علیه السلام» في حديث طويل و فيه قال: قال رسول الله «صلّی الله علیه و آله و سلّم»: «كل من طرق رجلا آناء الليل فأخرجه من منزله فهو ضامن له إلا أن يقيم البينة أنه رده إلى منزله».

و أما ضمانه بالدية فللشك في موجب القصاص فينتفي للشبهة و الضمان المذکور في الأخبار يتحقق بضمان الدية لأنها بدل النف

و[1] أما تخصيصه الضمان بما لو وجد مقتولا فلأصالة البراءة من الضمان دية و نفسا حتى يتحقق سببه و هو في غير حالة القتل مشكوك فيه.

2) صورت اول با لحاظ حالت دوم و همچنین حالت سوم و حالت چهارم و حالت پنجم این است که شخصی را در شب، از منزلش بیرون ببرد بدون اینکه از جانب آن شخص درخواستی مطرح شده باشد و سپس به صورت مقتول پیدا شود؛ در این فرض اگر او ادعا نماید که فلانی آن شخص را کشته است و ادعای خود را با دلیل و بینه ثابت نماید، قطعا مسئولیت و ضمانتی متوجه او نمی باشد(حالت چهارم) و به تعبیری تخصّصا از محل بحث و مورد روایات مذکور خارج می باشد ولی در فرضی که او سکوت نماید(حالت سوم) یا اینکه قتل را بر عهده نگیرد(حالت دوم) و یا اینکه ادعا نماید فلانی او را کشته است ولی برای ادعای خود دلیل و بیّنه اقامه نکند(حالت پنجم)؛

بعضی از فقهاء با استناد به روایت عمرو بن أبی المقدام، قصاص نفس را ثابت می دانند؛

بعضی دیگر قائل به تفصیل می باشند به این صورت که اگر شخص در معرض تهمت قوی باشد به گونه ای که لوث وجود داشته باشد باید از قواعد باب قضاء و قصاص نفس پیروی شود لذا اگر موجب قتل عمد مانند قسامه محقق گردد، قصاص نفس ثابت می گردد و در غیر این صورت دیه ثابت می گردد زیرا قصاص نفس در فرضی ثابت است که موجب آن به صورت قطعی ثابت گردد لذا در فرض مذکور به بدل آن یعنی دیه منتقل می گردد چون مطابق قواعد در هر موردی که قصاص نفس منتفی گردد، دیه جایگزین آن می شود؛

بعضی دیگر مانند مصنّف قائل به ثبوت دیه می باشند. شارح در توضیح عبارت مصنّف می فرمایند: اصل ضمانت به صورت فی الجملة با استناد به روایت عبدالله بن میمون و روایت عمرو بن ابی المقدام قطعی می باشد و نهایتا در مورد متعلّق آن تردید وجود دارد ولی از آنجا که اثبات قصاص نفس نیازمند دلیل قطعی بوده و با امور ظنّی و شبهه ناک قابل اثبات نمی باشد، ضمانت منتقل به دیه می شود لأنّها بدل النفس.

فائده:

همان طور که در گذشته بیان شد اولا مطابق نظر مشهور دیه، عدل و جایگزین قصاص نفس نمی باشد تا اینکه گفته شود: امر دائر است در ضمانت بین دیه و قصاص نفس و با نفی احدهما، دیگری ثابت می گردد و ثانیا ضمانت در روایات مذکور می تواند به معنای لغوی باشد نه به معنای شرعی کما مرّ بیانه و ثالثا همان طور که اثبات قصاص نفس به عنوان ضمانت نیازمند موجب و سبب می باشد، اثبات دیه نیز به عنوان ضمانت نیازمند موجب و سبب می باشد و فرضا سببی که جنایت مذکور را منسوب به شخص بیرون برنده نماید، وجود ندارد مگر اینکه به اموری مانند مسأله لوث تمسّک گردد که در این فرض باید از قواعد باب قضاء پیروی شود و با اثبات قسامه، قصاص نفس ثابت می گردد و با عدم اثبات قسامه، ضمانتی ثابت

(و لو وجد ميتا ففي الضمان نظر) من إطلاق الأخبار و فتوى الأصحاب ضمانه الشامل[2] لحالة الموت بل للشك فيه و من أصالة البراءة و الاقتصار في الحكم المخالف للأصل على موضع اليقين و هو القتل و لأنه مع الموت لم يوجد أثر القتل و لا لوث و لا تهمة و على تقديرها[3] فحكمه حكم اللوث لا أنه يوجب الضمان مطلقا و إلى الضمان ذهب الأكثر بل حكموا به مع اشتباه حاله.

نمی گردد و یا اینکه گفته شود روایات مذکور از باب تعبّد و لو اینکه خلاف اصل می باشند مورد تمسّک قرار می گیرند و همان طور که در مباحث گذشته اشاره شد قدر متیقن در ما نحن فیه موردی است که شخص به صورت مقتول یافت شود لذا شارح نیز در ادامه همین مورد را از باب قدر متیقن می پذیرد.

3) صورت اول به لحاظ حالت ششم و هفتم این است که شخصی را از درب خانه اش در شب بیرون ببرند بدون اینکه از جانب او درخواستی مطرح شده باشد و سپس به صورت مرده یافت شود؛ در این صورت اگر ثابت شود که او به مرگ طبیعی یا حادثه ای سماوی و مانند آن از دنیا رفته است، شخص بیرون برنده ضامن نمی باشد و قطعا این مورد از محلّ بحث و از مورد روایات مذکور تخصّصا خارج است ولی در غیر این صورت یعنی در فرضی که تکلیف او به لحاظ قتل یا مردن طبیعی معلوم نباشد؛ در این صورت بعضی از فقهاء با استناد به روایت ابی المقدام قائل به قصاص نفس شده اند و بعضی قائل به دیه می باشند و بعضی هم قائل به تفصیل می باشند و لکن بعضی مانند مصنّف می فرمایند: «ففی الضمان نظر» یا بعضی دیگر گفته اند: «ففی الضمان تردد».

شارح در ما نحن فیه در مورد وجه تردید مصنّف می فرمایند: از طرفی روایات مذکور و همچنین فتوای اصحاب ما، مطلق بوده و شامل حالت مذکور نیز می شود و بلکه شامل حالتی می شود که وضعیت او به لحاظ حیات و ممات روشن نباشد لذا ما می توانیم با تکیه بر اطلاق روایات مذکور و همچنین با کمک فتوای اصحاب امامیه در این مورد نیز حکم به ضمانت را ثابت نماییم و قطعا ضمانت به واسطه پرداخت دیه از باب حداقلی، ثابت می گردد؛

و از طرف دیگر اصل برائت مقتضی این است که او ضامن نمی باشد چون ضمانت امری برخوردار از کلفت و سنگینی است لذا مطابق ادله برائت برداشته می شود؛ مضاف بر اینکه حکم به ضمانت، حکمی خلاف اصل می باشد و مطابق قواعد در موارد خلاف اصل باید اخذ به قدر متیقن گردد و قدر متیقن آن فرضی است که او به صورت مقتول یافت شود و همچنین در ما نحن فیه فرض این است که هیچ اثری از قتل در وجود او نمی باشد و همچنین هیچ امر مشکوکی هم در بین نمی باشد تا اینکه ما بتوانیم مسأله لوث را مطرح نموده و مطابق قواعد باب قضاء و قصاص نفس مورد پیگیری قرار دهیم.

فائده:

همان طور که در گذشته بیان شد و شارح نیز در ما نحن فیه به آن اعتراف دارند، ضمانت حتی به صورت پرداخت دیه نیز موجب و سبب می خواهد و در ما نحن فیه فرضا سببی برای انتساب این عمل به شخص بیرون برنده وجود ندارد لذا ضمانت شرعی برعهده آن شخص ثابت نمی گردد و لکن ما می توانیم بگوییم ضمانت به معنای لغوی بوده و هیچ خلاف اصلی در ما نحن فیه وجود ندارد لذا این شخص می تواند مورد پیگیری و تعقیب قضائی قرار گیرد.

ثم اختلفوا في أنّ ضمانه مطلقا هل هو بالقود أو بالدية؟ فذهب الشيخ و جماعة إلى ضمانه بالقود إن وجد مقتولا إلا أن يقيم البينة على قتل غيره له و الدية إن لم يعلم قتله.

و اختلف كلام المحقق فحكم في الشرائع بضمانه بالدية إن وجد مقتولا و عدم الضمان لو وجد ميتا و في النافع بضمانه بالدية فيهما.

و كذلك العلامة فحكم في التحرير بضمان الدية مع فقده أو قتله حيث لا يقيم البينة على عوده و بعدمها لو وجد ميتا و في المختلف بالدية مع فقده و بالقود إن وجد مقتولا مع التهمة و القسامة إلا أن يقيم البينة على غيره و بالدية إن وجد ميتا مع دعواه موته حتف أنفه و وجود اللوث و قسامة الوارث و توقف في القواعد و الإرشاد في الضمان مع الموت.

 


[1] این عبارت استیناف بیانی و پاسخ به سؤال مقدّر است و آن اینکه چرا مصنّف بعد از پذیرش ضمان، آن را اختصاص به حالتی داده که شخص به صورت مقتول پیدا شود و در صورتی که به صورت مرده یافت شود، حکم به ضمان ننموده است؟.
[2] صفت برای «إطلاق».
[3] أی التهمة.