1401/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الدیات/فصل اول : مورد دیه /حکم فراخواندن شخصی از منزلش «4»
روایت دوم به سه طریق نقل شده است که عبارتند از:
1. مرحوم کلینی روایت مذکور را از محمد بن یحیی، از احمد بن محمد بن عیسی، عن بعض أصحابه، عن محمد بن فضیل عن عمرو بن أبی المقدام نقل نموده است.[1]
2. مرحوم شیخ روایت مذکور را از حسین بن سعید از محمد بن فضیل از عمرو بن أبی المقدام نقل نموده است.
3. شیخ صدوق روایت مذکور را از محمد بن الحسن عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد ابن الحسین بن أبی الخطاب عن الحکم بن مسکین عن عمرو بن أبی المقدام نقل نموده است.[2]
روایت مذکور با طرق سه گانه ای که ذکر شده، مورد تضعیف سندی قرار گرفته است. نسبت به طریق مرحوم کلینی هم ایراد به ارسال گرفته شده است و هم نسبت به محمد بن فضیل گفته شده که او مشترک بین ضعیف و ثقه می باشد کما اینکه نسبت به عمرو بن أبی المقدام نیز همین ایراد وارد شده و او را مشترک بین ضعیف و ثقه دانسته اند. البته بعضی عمرو بن أبی المقدام را نیز تضعیف کرده اند. بنابراین نسبت به طریق مرحوم شیخ نیز از ناحیه این دو ایراد وارد می شود کما اینکه نسبت به طریق مرحوم صدوق نیز از ناحیه عمرو بن أبی المقدام ایراد وارد می شود.
خلاصه آنکه هر دو روایت مذکور یعنی روایت عبدالله بن میمون و روایت عمرو بن أبی المقدام به لحاظ سندی مورد تضعیف قرار گرفته اند لذا شارح در شرح لمعه می فرمایند: «و الأجود فی هذه المسألة: الاقتصار بالضمان علی موضع الوفاق لضعف أدلّته فإنّ فی سند الخبرین من لا تثبت عدالته و المشترک بین الضعیف و الثقة»
البته بعضی از فقهاء مانند صاحب جواهر[3] ضعف سندی مذکور را نپذیرفته و می فرمایند: «و الضعف فی السند لو سلّم فی الثانیة منجبرة بما عرفت» یعنی ضعف سندی مذکور به واسطه شهرت عملی جبران می گردد.
تکمله:
غالبا فقهاء روایت دوم را به جهت راوی آن یعنی «عمرو بن أبی المقدام» مورد تضعیف قرار داده اند و در مورد او گفته اند: ایشان مشترک است بین «عُمر بن أبی المقدام» و «عمرو بن أبی المقدام» لذا مشترک است بین ضعیف و ثقه و بعضی هم در جهت تضعیف او به بیان علامه حلی در «خلاصة الأقوال»[4] تمسّک نموده اند که فرموده است: «عمر بن ثابت بن هرم، أبوالمقدام الحداد... ضعیف جدّا قاله ابن الغضائری و قال فی کتابه الآخر: عمر بن أبی المقدام ... طعنوا علیه من جهة و لیس عندی کما زعموا و هو ثقة»
محقق خوئی در «معجم رجال الحدیث»[5] بعد از نقل مطلب مذکور از مرحوم علامه می فرمایند: «و قال فی القسم الأول ...: «عمرو بن أبی المقدام» ...لعلّ الذی وثقه ابن الغضائری و نقل عن بعض أصحابنا تضعیفه هو هذا» و سپس می فرماید: «أقول کلام العلامة کالصریح فی مغایرة عمر أبی المقدام بن هرم مع عمرو بن أبی المقدام (ثابت بن هرمز) فلو صحّ ما ذکره فعمر بن أبی المقدام مجهول». خلاصه اینکه ایشان می فرمایند: با مراجعه به بیان مرحوم علامه در «خلاصه» در می یابیم که عُمر بن أبی المقدام که شخصی مجهول می باشد غیر از عمرو بن أبی المقدام است که فردی موثق می باشد لذا مطابق بیان مذکور روایت مذکور به لحاظ راوی آن یعنی عمرو بن أبی المقدام ضعفی نداشته و موثق می باشد و شاید به همین جهت بوده است که مرحوم صدوق در بیان طرق روایاتی که از عمرو بن أبی المقدام نقل می نماید، در پایان می فرماید: «و إسم أبی المقدام، ثابت بن هرمز الحداد»[6] لذا روایت مذکور به لحاظ سندی مشکلی ندارد و شاید به همین جهت صاحب جواهر فرمودند: «و الضعف فی السند لو سلّم فی الثانیة» یعنی ما ضعف سندی را نسبت به روایت دوم نمی پذیریم.
البته با این وجود، محقّق خوئی در پایان می فرمایند: « لكن الصحيح أنه لا وجود لعمر بن أبي المقدام، و لا أثر منه لا في الروايات و لا في غيرها...»[7] یعنی ایشان معتقدند اساسا شخصی بنام عُمر بن أبی المقدام وجود خارجی نداشته است فلذا اشتراکی هم بین دو فرد ضعیف و ثقه حاصل نمی شود و تنها کسی که در این میان، جزء روات حدیثی ما قرار دارد، عمرو بن أبی المقدام بوده و همان طور که گفته شد ایشان فردی ثقه می باشد.
نتیجه آنکه به نظر می رسد روایت مذکور همان طور که صاحب جواهر نیز تصریح نموده اند به لحاظ سند مشکلی نداشته و قابل استناد می باشد.