1401/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الديات/فصل اول:مورد دیه /مسأله چهارم:إخافه منجر به مرگ
(و الصائح بالطفل أو المجنون أو المريض) مطلقا (أو الصحيح على حين غفلة يضمن) في ماله أيضا؛ لأنه خطأ مقصود.
بحث در مورد این است که اگر شخصی به قصد ترساندن دیگری، فریاد بزد و شخص مقابل بمیرد، تکلیف قتل مذکور نسبت به عمل مذکور چه می باشد؟ آیا قتل در فرض مذکور مستند به شخصی است که عمل ترساندن از او صادر شده است یا مستند به او نمی باشد؟ و در صورت استناد قتل مذکور به عمل او آیا از مصادیق قتل عمد بوده و قصاص نفس را در پی دارد یا از مصادیق شبه عمد بوده که دیه آن بر عهده فاعل می باشد و یا اینکه از مصادیق قتل خطای محض بوده و در نتیجه دیه آن بر عهده عاقله او می باشد؟
قبل از ورود در اصل بحث و بیان صور مسأله، بیان چند نکته به عنوان مقدّمه لازم می باشد:
نکته اول این است که در طرح مسأله مذکور در کتب حقوقی غالبا به عنوان مقدّمه و پیش درآمد، این مطلب بیان می گردد که عوامل مؤثّر در جنایات بر دو دسته می باشند: در بعضی از موارد سبب و عامل ایجاد جنایت، امری مادی می باشد به این صورت که آثار خارجی مانند جراحات را در پی دارد مانند قطع کردن دست دیگری به واسطه شمشیر یا شل نمودن دست دیگری به واسطه ضربه زدن؛ و اما در بعضی از موارد، عامل و سبب مادی وجود ندارد، بلکه یک امر غیر مادی، بدون اینکه آثار خارجی مانند جراحت را در پی داشته باشد، باعث ایجاد جنایت شده است مانند اینکه شخصی بر اثر ترساندن دیگری باعث شل شدن دستان او یا لکنت زبان او شده است.
مسأله ما نحن فیه از جمله اسباب غیر مادی به حساب آمده لذا بر فرض پذیرش این مطلب که در تحقّق جنایت هیچ تفاوتی بین اسباب و عوامل مادی و غیر مادی وجود ندارد، مورد بحث قرار می گیرد و عبارت شارح در مسالک[1] که می فرمایند: «الصیاح کغیره من الأفعال الصادرة عن الإنسان یرجع فیها إلی القواعد المقرّرة»، اشاره به همین مطلب دارد یعنی همان طور که اسباب و عوامل خارجی به عنوان ایجاد کننده جنایت مورد پیگیری قرار می گیرند و قواعد حدود، قصاص و دیات در مورد آنها جاری می گردد، اسباب و عوامل غیر مادی مانند فریاد زدن نیز مورد پیگیری قرار گرفته و قواعد مذکور در مورد آنها نیز جاری می گردد.
نکته دوم این است که مسأله مذکور در ما نحن فیه، عمدتا در کتب فقهی اختصاص به عنوان فریاد کشیدن دارد و لکن همان طور که از عنوان مذکور در ما نحن فیه روشن می گردد، این بحث اختصاصی به فریاد کشیدن نداشته و شامل هر کیفیّت ترساندن می شود ولو اینکه به واسطه فریاد کشیدن بر دیگری نباشد مانند اینکه شخصی با یک پیامک تهدید آمیز باعث اخافه دیگری گردد و او بر اثر این اخافه، ایست قلبی نماید لذا مناسب این است که در ما نحن فیه بحث با یک نگاه عام و کلّی مطرح
گردد.
نکته سوم این است که مسأله مذکور در کتب فقهی و همچنین در کتب حقوقی در قالب دو مطلب مستقل پیگیری می گردد:
مطلب اول این است که حصول مرگ در مسأله مذکور بدون تحقّق فعلی از جانب شخصی باشد که ترسیده است؛ به عبارت دیگر هیچ واسطه ای بین ترساندن و وقوع قتل وجود نداشته باشد.
و اما مطلب دوم این است که بین ترساندن و وقوع قتل، واسطه وجود داشته باشد مانند اینکه شخصی بر اثر ترسیدن، فرار نموده و وارد خیابان شده است و وسیله نقلیه ای با او برخورد نموده و او ازدنیا رفته است.
در ما نحن فیه در لمعه و شرح لمعه مطلب اول مورد بحث قرار گرفته است و لکن مناسب این است که هر دو مطلب بصورت مستقل مورد بحث و بررسی قرار گیرد.