درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی

کتاب القصاص

1400/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القصاص/موجب القصاص /بیان فائدة

 

(و العمد يحصل بقصد البالغ إلى القتل بما يقتل غالبا) و ينبغي قيد «العاقل»[1] أيضا؛ لأنّ عمد المجنون خطأ كالصبي، بل هو أولى بعدم القصد من الصبي المميز.

و بعض الأصحاب جعل العمد هو القصد إلى القتل إلى آخره من غير اعتبار القيدين[2] نظرا إلى إمكان قصدهما[3] الفعل، فاحتاج إلى تقييد ما يوجب القصاص بإزهاق البالغ العاقل كما مرّ.

(قيل: أو ) يقتل (نادرا) إذا اتّفق به القتل، نظرا إلى أن‌ العمد يتحقّق بقصد القتل من غير نظر إلى الآلة فيدخل في عموم أدلة العمد و هذا أقوى.

(و إذا لم يقصد القتل بالنادر) أي بما يقع به القتل نادرا (فلا قود و إن اتّفق الموت كالضرب بالعود الخفيف أو العصا) الخفيفة في غير مقتل[4] بغير قصد القتل؛ لانتفاء القصد إلى القتل و انتفاء القتل بذلك عادة، فيكون القتل شبيه الخطأ.

و للشيخ قول بأنه هنا عمد استنادا إلى روايات ضعيفة أو مرسلة لا تعتمد في الدماء المعصومة.

(و العمد یحصل ...)

مصنّف برای تحقّق عمد دو امر را شرط دانسته اند:

    1. قصد قتل از جانب انسان عاقل و بالغ محقّق شده باشد.

    2. آلت و ابزاری که استفاده نموده است، غالبا کشنده باشد.

البته بعضی از فقهاء مانند مرحوم محقّق در «المختصر النافع» در تحقّق عمد، قید بلوغ و عقل را لازم ندانسته اند[5] اگرچه این دو قید را در ثبوت قصاص دخیل دانسته اند[6] و همچنین بعضی از فقهاء مانند مرحوم محقّق در شرائع الإسلام شرط دوم یعنی اینکه آلت غالبا کشنده باشد را قبول ندارند لذا می فرمایند: «لو قصد القتل بما یقتل نادراً فاتفق القتل فالأشبه القصاص»[7] شارح نیز در مسالک[8] و در ما نحن فیه همین نظریه را برگزیده است. دلیل آنها بر این مطلب این است که هرگاه قصد قتل وجود داشته باشد، ادلّه دالّ بر وجوب قصاص شامل آن می شود.[9]

فائده: برای روشن شدن بحث و بیان همه اقوال لازم است توضیح کاملی ذکر گردد و آن اینکه:

در ما نحن فیه یعنی تحقّق عمد و عدم تحقّق با لحاظ قصد قتل و عدم آن و لحاظ آلت و ابزاری که استفاده می شود، چهار حالت متصوّر است:

    1. قصد قتل به وسیله آلتی که غالبا کشنده است؛ در این صورت به اتفاق همه فقهاء، عمد محقّق گردیده و قتل عمدی به حساب آمده و قصاص بر آن مترتّب می گردد لذا شارح در مسالک می فرمایند: «لا خلاف فی تحقّق العمد بقصد القتل بما یقتل غالبا لصدق التعمّد فیه لغتا و عرفا»[10]

    2. قصد قتل به وسیله آلتی که غالبا کشنده نمی باشد یا احتمال کشنده بودن و نبودن آن مساوی است؛ در این صورت اختلاف شده است؛ بعضی مانند مرحوم شهید اول می فرمایند: عمد محقّق نمی شود نظرا إلی عدم صلاحیّة الآلة للقتل غالبا فلا یؤثّر القصد بدونها و در این زمینه به روایاتی نیز استناد شده است مثلا در روایتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شده است که : «أ رمی الرجل بالشیء الذی لا یقتل مثله؟» امام فرمودند: «هذا خطأ»؛ در مقابل بعضی از فقهاء مانند مرحوم محقّق در شرائع الإسلام قائل به تحقّق عمد می باشند و دلیل ایشان این است که قصد قتل وجود دارد لذا داخل در عموم ادلّه دالّ بر لزوم قصاص می شوند و همان طور که بیان شد شارح در ما نحن فیه و همچنین در مسالک نظریه دوم را می پذیرند.

    3. عدم قصد قتل به وسیله آلتی که غالبا کشنده نیست. شارح در مسالک می فرمایند: «إذا کان الفعل ممّا لا یحصل به القتل غالبا و لا قصد القتل به و لکن قصد الفعل فاتفق القتل کالضرب بالحصاة و العود الخفیف و فی إلحاقه بالعمد فی وجوب القود قولان: أحدهما: أنّه عمد یجب فیه القود و هو اختیار الشیخ فی المبسوط لروایة أبی بصیر عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:«لو أنّ رجلا ضرب رجلا بخزفة أو آجرة أو بعود فمات کان عمدا» و مثلها روایة جمیل بن دراج عن بعض أصحابه عن أحدهما (عليهما السلام) قال: «قتل العمد كلّ ما عمد به الضرب ففيه القود» و رواية الحلبي عن أبي عبد اللّه (عليه السلام) قال: «إنّ العمد كلّ من اعتمد شيئا فأصابه بحديدة أو بحجر أو بعصا أو بوكزة»»[11] و سپس شارح می فرمایند: روایت اول به واسطه علی بن أبی حمزه ضعیف است و روایت دوم مرسله می باشد و در سند روایت سوّم محمد بن عیسی وجود دارد که ضعیف می باشد.[12]

«و الثانی و هو الأشهر بل الأظهر أنّه لیس بعمد یوجب القود بل شبیه عمد»[13] و در مورد دلیل آن می فرماید: نه قصد قتل وجود داشته و نه آلت و ابزار مورد استفاده دلالت بر اراده قتل دارد.[14]

    4. عدم قصد قتل به وسیله آلتی که غالبا کشنده است؛ در این صورت مشهور علماء می گویند: ملحق به صورت اوّل می شود یعنی فرضی که هم قصد قتل وجود دارد و هم آلت کشنده می باشد و دلیل آنها بر این مطلب این است که أنّ القصد إلی الفعل حینئذٍ کالقصد إلی القتل لذا شارح در مسالک در مورد این فرض می فرمایند: «و فی معناه[15] الضرب بما یقتل غالبا و إن لم یقصد القتل لأنّ القصد إلی الفعل حیئنذٍ کالقصد إلی القتل»[16]

خلاصه آنکه مطابق نظر مصنّف باید دو امر باشد تا اینکه عمد محقّق شود: یکی اینکه قصد قتل از شخص عاقل و بالغ محقّق شود و دیگر اینکه آلت غالبا کشنده باشد خواه بالأصاله کشنده باشد مانند اسلحه یا بالعرض کشنده باشد مانند ضربات پی در پی بواسطه یک جسم سبک کما سیأتی بیانه.

 


[1] شاید مرحوم شهید اول با نظر به اینکه در مجنون، قصد تحقّق نمی یابد آن را با تعبیر «بقصد» خارج نموده است. (مقرّر).
[2] یعنی البلوغ و العقل.
[3] أی الصبی و المجنون.
[4] مراد از مقتل، اعضائی از بدن انسان است که حیات او وابسته به آنها می باشد مثل شقیقه. لذا ممکن است آلتی نسبت به شقیقه انسان، ابزار قتل محسوب شود اما نسبت به دست انسان، ابزار قتل محسوب نشود.
[5] المختصر النافع في فقه الامامية، المحقق الحلي، ج1، ص284«و يتحقق العمد بالقصد الى القتل بما يقتل و لو نادرا، أو القتل بما يقتل غالبا و إن لم يقصد القتل».
[6] المختصر النافع في فقه الامامية، المحقق الحلي، ج1، ص284«القود موجبه: إزهاق البالغ العاقل النفس المعصومة المكافئة عمدا».
[7] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام -ط اسماعیلیان)، المحقق الحلي، ج4، ص180.
[8] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص67.
[9] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص67.
[10] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص66.
[11] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص68ص67.
[12] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص68.
[13] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص68.
[14] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص68.
[15] یعنی صورت اول.
[16] مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، الشهيد الثاني، ج15، ص67.