1400/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب القصاص/قید سوم:المکافعه /بیان یک نکته
«المعصومة» الّتی لا یجوز إتلافها، مأخوذ من «العصَم» و هو المنع
مقدّمه: بحث در رابطه با بیان موجب قصاص نفس بود. گفته شد که در این زمینه پنج رکن مد نظر قرار گرفته است. قید اول «إزهاق النفس» بود که در جلسه گذشته مورد بحث قرار گرفت. قید دوّم «المعصومة» بود که در جلسه گذشته اجمالی از معنای آن مطرح گردید لکن با توجّه به اینکه شارح این قید و برخی دیگر از قیود پنج گانه را به صورت پراکنده مورد بحث قرار داده و طبیعتا مقام آموزش را با پیچیدگی و سردرگمی خاصّی مواجه می نماید، مناسب دیده شد که مطالب شارح در مورد این قیود به صورت مستقلّ و کامل مورد بحث قرار داده شود لذا به ناچار بخشی از عبارت های شارح از مطالب بعدی که مربوط به قید «المعصومة» می باشد را در اینجا ذکر می کنیم.
شارح قید «المعصومة» را در دو مطلب مورد بحث قرار داده است:
مطلب اول در خصوص اخراج همانند شخصی که به سبب قصاص کشته می شود، از تعریف که می فرماید: «يمكن إخراجه[1] بقيد «المعصومة» فإنّ غير المعصوم أعمّ من كونه بالأصل كالحربي و العارض كالقاتل على وجه يوجب القصاص.
و لكنّه أراد بـ«المعصومة» ما لا يباح إزهاقها للكلّ و بالقيد[2] الأخير إخراج ما يباح قتله بالنسبة إلى شخص دون شخص آخر فإن القاتل معصوم بالنسبة إلى غير ولي القصاص»
توضیح مطلب این است که ایشان برای نفس معصومه و محترمه و در نتیجه برای نفس غیرمعصومه و غیرمحترمه دو معنا و تفسیر ذکر کرده اند؛ یکی به صورت عامّ و دیگری به صورت خاصّ.
نفس معصومه و محترمه به صورت عامّ یعنی هیچ شخصی حقّ ندارد او را بکشد مانند شخص مسلمان زیرا کشتن او نه بالأصاله جایز می باشد کما اینکه کشتن کافر حربی جایز می باشد و نه بالعرض کما اینکه شخص قاتل و شخصی که حد شرعی بر او ثابت شده است، کشتنش بر اولیاء دم و حاکم شرع جایز است؛ در مقابل آن نفس غیرمعصومه و غیر محترمه به صورت عامّ یعنی شخصی که کشتن او جایز است بالأصاله أو بالعرض.
و اما مراد از معصومه و محترمه به صورت خاصّ و در مقابل غیرمعصومه و غیر محترمه به صورت خاصّ؛ یعنی اگرچه هر شخصی حقّ ندارد او را بکشد ولی افراد خاصّی مانند اولیاء دم در قتل و حاکم در زنا و لواط حق دارند او را بکشند.
شارح می فرمایند: اگر مراد از قید «المعصومة» در عبارت مصنّف معنای عامّ باشد و در نتیجه مقابل آن «غیرمعصومة» یعنی شخصی که کشتن آن بالأصاله یا بالعرض جایز است؛ شخصی که از باب قصاص نفس و به عنوان قاتل یا به جهات دیگر مثل حدّ شرعی کشته می شود، خارج می گردد چون چنین نفسی، معصومه به معنای مذکور نبوده و بلکه غیرمعصومه می باشد لذا برای اخراج آن نیاز به قید «عدواناً» نمی باشد که در ادامه ذکر گردیده است چون در چنین مواردی ظلم و عدوان صدق نمی کند.
ولی اگر مراد از آن معنای خاصّ باشد که ظاهر عبارت مصنّف دلالت بر آن دارد، شخصی که از باب قصاص نفس و به عنوان قاتل (یا به جهات دیگر مثل حدّ شرعی) کشته می شود، خارج نمی گردد و داخل در تعریف مصنّف می باشد لذا برای اخراج آن
«المكافئة» لنفس المزهق[3] لها[4] في الإسلام و الحرية و غيرهما من الاعتبارات الآتية.
به قید «عدواناً» نیاز است.
و اما مطلب دوم در خصوص اخراج «دابّة محترمة» از تعریف که می فرماید: «و إزهاقُ نفس الدابة المحترمة بغير إذن المالك و إن كان محرّما، إلا أنّه يمكن إخراجه بـ«المعصومة» حيث يراد بها:«ما لا يجوز إتلافه مطلقا» و لو أريد بها:«ما لا يجوز إتلافه لشخص دون آخر» -كما تقدّم - خرجت بـ«المكافئة»»
توضیح مطلب این است که اگر از قید «المعصومة» معنای عام اراده شود یعنی «ما لا یجوز إتلافه مطلقا»، مانند حیوان نیز خارج می گردد چون کشتن آن اگرچه بر هر شخصی جایز نمی باشد ولی بر مالک آن و به اذن مالک آن جایز می باشد ولی اگر از آن، معنای خاص اراده شود، عنوان «المعصومة» بر مثل حیوان که کشتن آن بر مالک و به اذن مالک جایز است، صادق می باشد لذا با قید «المکافئة» خارج می شود.
(المکافئة): بیان قید سوّم
در مورد قید سوّم یعنی «المکافئة» می فرمایند: نفسی را که از بین می برد، کفو و مساوی با خودش باشد و این هم کفو بودن همان طور که در شرائط قصاص نفس در فصل دوم بحث می شود در دین، حریّت، عقل، بلوغ و محقون الدمّ بودن است لذا اگر انسان حرّی، عبدی را بکشد قصاص نمی شود.
نکته: شارح در فصل دوم در مورد شرایط قصاص پنج امر را ذکر می نمایند ولی در ما نحن فیه می فرمایند: اگر از قید «المعصومة» معنای خاصّ اراده شود یعنی «ما لا یجوز إتلافه لشخص دون آخر»، کشتن حیوان خارج نمی شود و با قید «المکافئة» خارج می شود و این نشان دهنده آن است که ایشان از هم کفو بودن معنای عامی را اراده کرده است لذا شامل تساوی در نوع نیز می شود فافهم.[5]