1402/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات 26 و 27 سوره بقره
«إِنَّ أللهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»
با توجه به ظاهر آیه و بدون بحث از روایات شأن نزول، به نظر میرسد بهانهجوییهایی شده است و این شبهه طرح شده است که مثالهایی همچون عنکبوت و مگس و ... در قرآن کریم نشان از عدم نزول آن از سوی خداوند و نفی نبوت پیامبر اکرم (ص) است. خداوند متعال در مقابل این شبهه میفرماید، خدا ملاحظه و ابا ندارد که در صورت نیاز از مثال استفاده کند. این مثال نیز وابسته به اقتضای سخن از هدایت است، گاهی به آسمانها و زمین مثال زده میشود و گاهی نیز به پشه و مافوق آن. چراکه قرآن کتاب هدایت است.
مثالهای زیبا و ظریف قرآن کریم در موارد مختلف، نیازمند بررسی عالمانه و دقیق است که خود نگاشتهای مستقل را میطلبد.
در آیۀ شریفه، میفرماید خداوند به پشه یا مافوق آن مثال میزند و نفرموده است، تمثیل به پشه یا مادون آن زده میشود. این مسئله با اشکال روبهرو نیست اما برداشتهایی تفسیری به نظر آن را دچار مشکل کرده است. در تفسیر نمونه «فما فوقها» به «حتی بالاتر از آن» معنا شده است. نتیجۀ این برداشت آن میشود که پشه، پایینترین حد از مثال به شیئی کوچک است؛ حال آنکه موجوداتی مادون پشه نیز وجود دارد. لذا به نظر به کارگرفتن «حتی» در ترجمۀ این آیه مورد نیاز نیست بلکه ترجمه را با مشکل مواجه میسازد.
سخن قرآن کریم، با دقت در خلقت موجوداتی ریز مانند پشه بهتر درک خواهد شد. چراکه همین موجودات به ظاهر ناچیز، خلقتی دقیق و کامل دارند. چنانکه در حدیثی از امام صادق (ع) حضرت میفرمایند تمام آنچه فیل در خلقت دارا است، پشه نیز از آن برخوردار است. بلکه برخی اعضای پشه را فیل دارا نیست. در علوم امروزی قدرت برخی حشرات حتی در مواردی مانند پیشبینی وضعیت آب و هوا مورد ادعا است. حال آنکه بشر با گذشت دورههای تاریخی و پیشرفتهای بسیار و به کمک ادوات پیشرفته قادر به انجام بخشی از چنین کارها است.
به بیانی دیگر، سخن از خلقت موجودات و لطایف و دقایق آن در خاضع ساختن قلوب عامّۀ مردم و تثبیت عقاید آنان مؤثرتر از بسیاری از مباحث علمی پیچیده است. چنانکه قرآن کریم نیز به دقت در خلقت شتر، زنبور و ... دعوت کرده است. دقت در ساختار سلول که ترسیم آن با تمام اجزا نیازمند منطقهای وسیع به اندازۀ شهرکی صنعتی است، قدرت و علم الهی را در چشم بشر وضوح میبخشد. لذا بیان شگفتیهای آفرینش در برنامههای تبلیغی و سخنرانیها، بهویژه در رسانههای عمومی بسیار ثمربخش خواهد بود.
«الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
«الذین» در آیۀ شریفه صفت فاسقان در آیۀ گذشته است. لذا آیه ویژگیهای این گروه از مردم را بیان میکند. روشن است که این ویژگیها ممکن است انحصاری نباشد و در آیات دیگر، ویژگیهای دیگر فاسقان بیان شود. علاوه بر اینکه ممکن است تمام ویژگیهای بیانشده در این آیه نیز در فرد فاسق وجود نداشته باشد و برخی از آنها در او تحقق یابد. ویژگیهای فوق عبارتند از:
1. پیمانشکنی: شکستن عهدی که با خداوند دارند؛ عهدی که مستحکم شده است.
2. قطع صلۀ آنچه خداوند وصل بدان را واجب فرموده است.
3. فساد در زمین: ممکن است این ویژگی، ذکر عام بعد از خاص باشد و دو مورد پیشین نیز از موارد فساد باشد. چنانکه در آیاتی از قرآن کریم نیز ذکر خاص بعد از عام شده است تا به آن خاص تأکید بیشتری شود.
در جامعۀ عرب پیش از اسلام، بسیاری از فسادها قبحی نداشت و مشارکت در غارتگریها از امتیازات افراد به شمار میرفت. به نحوی که در اشعار جاهلیت نیز برخی شاعران از غارتگرنبودن قوم خود گلایهمند هستند. در چنین فضایی قرآن کریم، فساد در زمین را نکوهش میفرماید و آن را از خصائص فاسقان بیان میکند.
در جامعۀ جهان امروز نیز نظامیگری و تجاوزها و کشتارهایی صورت میگیرد. این آیۀ شریفه چنین فسادهایی در زمین را نکوهیده و قبیح بیان میفرماید. همانطور که یکی از مصادیق فساد در زمین تولید، انباشت، خرید و فروش و بهکارگیری سلاحهای کشتار جمعی است که این آیۀ شریفه بر حرمت آن دلالت دارد.
در انتهای آیه، پس از بیان ویژگیهای فاسقان، سرانجام آنان که خسران است بیان شده است. لذا در این آیه، سخن از سیر و نتیجه یا فرایند و برایند فاسقان است.
نکتۀ دیگر اینکه عهد و پیمانی که در آیۀ شریفه بیان شده است، از چه نوعی است؟ آیا عهدی قراردادی است مانند بیعت با زمامداران یا معنایی دیگر دارد؟ فروض قابل تصور در این باره شامل موارد ذیل است:
1. عهد و میثاق در عالم ذر و عالم الست که در متون دینی بدان اشاره شده است و علمایی مانند علامه مجلسی در این باره مطالبی را بیان کردهاند. (این پاسخ، قابل درک برای عموم مردم نیست)
2. ارسال رسل و نزول کتب آسمانی، عهد و میثاقی الهی از بشر است.
3. فطرت و عقل انسان خود، میثاقی الهی است.
روشن است که این سه، منافی یکدیگر نیستند و ممکن است هرسه عهدهای الهی باشند.
نکتۀ دیگر در رابطه با «ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»، است که به صلۀ رحم معنا شده است. ولیکن به نظر تعبیر قرآن کریم عام است و مهمترین صلههایی که خداوند بدان امر فرموده است اتصال با پیامبران (ع) و امامان (ع)، بهویژه امام زمان خود (در عصر حاضر حضرت صاحب العصر (عج)) میباشد. چنانکه در روایات به تلاوت سورۀ صافات و هدیۀ آن به پیامبران (ع) سفارش شده است.