1402/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات 21 تا 25 از سورۀ بقره
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ»
▪ اتحاد عمل و عامل و تجسم اعمال در عامل
پیشتر بیان شد که از نگاه قرآن کریم، عامل و عمل متحدند و تعریف عامل که انسان است نیز به عمل او میباشد؛ به نحوی که اتحادی وجودی میان انسان و عمل او حاصل میشود. عمل نورانی انسان، او را نور و عمل ناری او، حقیقت او را آتش قرار میدهد. لذا حقیقت انسان و حقیقت عمل او یکی است و آیات و روایات بسیاری بر این مبنا قابل درک بوده و مسائل بسیاری نیز بر آن متفرع میشود. در بیان ادله، انسانها در قیامت، مطابق با عملشان محشور میشوند. دلیل این شکل از حشر نیز وحدت انسان با حقیقت عمل او است.
در روایات معصومین (ع) بیان شده است که انسان منافق که در منظر افراد از آنان به نیکی یاد میکند و در غیابشان عیب آنان را بیان میکند، در قیامت با دو زبان محشور میشود؛ زبانی پیش روی او و زبانی در پشت سرش قرار دارد که هر دو طولانی است و به زمین کشیده میشود و از آن آتش شعلهور است. این شکل از حشر، به معنای تمثیل نیست بلکه حقیقت انسان منافق، همین ظاهری است که با آن محشور گشته است و واقعیت و حقیقت او همین است.
تناسب صورت و عمل در موارد بسیاری مانند حشر انسان منافق، قابل درک است؛ چراکه حقیقت تملّق یا غیبت، آتش است و نور نیست. این در حالی است که در مواردی نیز درک رابطۀ صورت حقیقتی انسان و عمل او نیازمند تفکر بیشتر است؛ به عنوان نمونه، در روایات بیان شده است که رباخوار به شکلی وارونه در قیامت محشور میشود و بر دستان خود حرکت میکند. گویا چنین انسانی که تعادلی در حرکت ندارد، تعادل نظام اقتصادی جامعه را بر هم زده و وارونه ساخته است. با زیرپا گذاشتن عدالت اقتصادی در سایۀ ربا، عدهای در جهت اقتصادی متورّم و عدهای ضعیف میشوند و افرادی با تلاشی اندک مبالغ هنگفتی را تحصیل کرده است.
▪ وجود باطن اعمال در همین دنیا
نکتة دیگری که در آیات مورد بحث مورد تأکید است، تجسم اعمال در همین دنیا است. این تجسم، در عالم آخرت مشهود است اما در این دنیا، بنابر مصالحی در منظر عموم، مکشوف نیست.[1] در قرآن کریم نیز تعبیر «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»[2] به کار رفته است که نشان از نمایان شدن چیزی است که پیش از آن وجود و تحقق یافته است.
بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات، مانند آیۀ شریفۀ 24 از سورۀ بقره با توجه به نکات فوق، قابل درک و معناکردن است. چنانکه تجسم اعمال در این آیۀ مبارکه بیان شده است و کافران را هیزم و آتشگیرۀ جهنم، بیان فرموده است. تعبیر «أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ» که در قالب فعل ماضی از مهیا شدن جهنم خبر میدهد ناظر به آینده نیست. مرحوم طبرسی در جوامع الجامع[3] که از آخرین نگاشتههای تفسیری ایشان است، عبارت فوق را مهیا شدن دوزخ و جهنم برای عذاب اخروی کافران و عُدّه شدن آن برای آخرت برشمرده است. این تفسیر مرحوم طبرسی ناشی از نگاه بزرگان نسبت به تجسم اعمال است. چنین نگاهی به تجسم اعمال در این دنیا توجه و باور ندارد و مطابق با نگاه عمومی مردم است که آنان بهشت و جهنم را مختص پاداش و عذاب اخروی میداند. چنین نگاهی عمل و عامل را دو شیء مجزا میداند که انسان بر اساس عمل خود، در روز قیامت وارد بهشت یا جهنم خواهد شد. حتی اگر هماکنون بهشت و جهنمی خلق شده باشد، کاربرد آن در بعد از قیامت خواهد بود.
حال آنکه در آیۀ شریفه، مردم و بتها را وقود و آتشگیرۀ جهنم برشمرده است و این مردم هنوز نمردهاند تا در دوزخی باشند که حقیقتی مجزا دارد و برای آخرت مهیا گشته است. لذا تبیین صحیح عبارات فوق در آیۀ شریفه آن است که جهنمِ در باطن کافران هماکنون وجود دارد و کافران هماکنون نیز حقیقتی ناری و باطنی دوزخی دارند که این آتش برای سوزاندن آنان در آخرت مهیا شده است. همانطور که بتهای کافران نیز حقیقتی جز آتش ندارد. چنین بیانی بر نگاه عامل و عمل و خلق بهشت و جهنم و تجسم اعمال در باطن افراد در همین دنیا، مبتنی است.
بهشت و جهنم، در واقع درون و باطن انسان است و در همین دنیا وجود داشته و شکل گرفته است. در آیات قرآن کریم، وجود انسان در جهنم و جهنم در وجود انسان، هر دو بیان شده است. چنانکه میفرماید: «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها»[4] و در جایی دیگر میفرماید: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ».[5] هرچند این فرمایش قرآن کریم نیز در نگاه عمومی، ناظر به عالم آخرت یا اسباب جهنم معنا شده است؛ لکن بیان چنین معنایی برای این آیه، نیازمند دلیل است که چنین دلیلی در دست نیست. جهنم درون، گرچه در دنیا به چشمان دنیایی مشهود نباشد یا فرد را به ظاهر نسوزاند، اما در باطن کافر، محقق است.[6]
بسیاری دیگر از آیات قرآن کریم نیز بر اساس دیدگاه وجود دنیایی بهشت و جهنم و تجسم اعمال، به راحتی و بدون تأویل و تقدیر معنا میشود. چنانکه تعبیر قرآن کریم دربارۀ انفاقکنندگان نیز اشاره به تجسم اعمال آنان دارد؛ درآیۀ 261 از سورۀ بقره میفرماید: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ» بدین معنا که حقیقت انسان انفاقگر در رشد و تعالی است. لذا نیازی به معنا کردن «الذین ینفقون» به «انفاق الذین ینفقون» نیست.
در آیۀ 25 از سورۀ بقره نیز میفرماید: «كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً». این فرمایش قرآن کریم که بهشتیان در آن میگویند روزیها و نعمتهای بهشتی را پیش از این داشتهایم، توسط مفسرانی مانند زمخشری بر اساس مشی رایج میان مفسران، مبالغه در تشبیه معنا شده است. در نگاه او کلمة مثل در تقدیر است و گویا میفرماید: «هذا مثل الذی رزقنا من قبل». حذف ادات تشبیه برای مبالغه در تشبیه است؛ مانند اینکه بدل از «فلانی همچون ابوعلیسینا است» گفته شود «فلانی ابوعلی سینا است» و در تشبیه او به بوعلی، مبالغه شود. زمخشری در تبیین «أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً» در این آیه نیز میگوید که نعمات بهشتی شبیه نعمتهای دنیا است؛ حال آنکه مراد از این تعبیر، شباهت نعمات بهشتی به یکدیگر است و در خواص یکی هستند. چراکه سرچشمهای واحد دارند. برخلاف دنیا که میوهها و نعمات متفاوتند.
سخنان فوق از زمخشری پذیرفته نیست چراکه نعمات بهشتی قابل قیاس با نعمات دنیایی نیست. در آیۀ شریفه سخنی از عالم برزخ نیز در میان نمیباشد. بر اساس قول اتحاد عامل و عمل، این آیۀ شریفه به راحتی قابل تبیین است چراکه باطن عمل و حقیقت خود انسان که پیشتر نیز وجود داشته است و انسان با آن مأنوس است، در مقابل چشمان او قرار میگیرد.
اشکال قابل بررسی در دیدگاه اتحاد عمل و عامل و تحقق بهشت و جهنم در باطن انسان، احساس نکردن عذاب از سوی کافرانی است که درون و حقیقتشان آتش است. بحث از این اشکال در ادامه بیان خواهد شد.