درس تفسیر ابوالقاسم علیدوست

1402/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 21 تا 25 از سورۀ بقره

 

بحث در بیان قلیلی از فرمایشات گران‌سنگ قرآن کریم به آیات 21 تا 25 از سورۀ مبارکۀ بقره رسید.

تحدی قرآن کریم: در آیۀ 24 از این سوره می‌فرماید: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ». در این آیه از قرآن کریم و برخی دیگر از آیات، به آوردن سوره یا آیه‌ای همچون آیات قرآن کریم، فرامی‌خواند که روشن است برای بشر امری غیرممکن می‌باشد. سپس می‌فرماید اگر نمی‌توانید چنین کنید، که نخواهید توانست، از آتش دوزخ تقوا و پروا پیشه کنید. آتشی که مردم (کافر) و بت‌های سنگی آنان، آتش‌گیره و بسان هیزم‌های آن آتشند. چنین دوزخی برای کافران مهیا شده است.

به نظر می‌رسد امکان استفادۀ دو اصل قرآنی از این آیه ممکن است که در این صورت ابوابی از علوم به روی بشر گشوده خواهد شد.

توضیح اینکه ابهامات و شبهاتی در معنای ظاهری آیۀ شریفه به ذهن خطور می‌کند. اول اینکه وقود، آتش‌گیره‌ای مانند هیزم و زغال است که آتش به واسطۀ آن افروخته می‌شود. حال سخن آن است که آنچه می‌سوزد و جزئی از آتش است، خود از آتش متاذی نمی‌شود. لذا اگر انسان‌ها و بت‌ها جزئی از آتش و آتش‌گیره باشند، عذاب و اذیتی متوجه آنان نخواهد بود. بعید به نظر می‌رسد که اینان که وقود النّار هستند، اسباب عذاب عده‌ای دیگر باشند.

نکتۀ دیگر آنکه تعبیر اعداد و مهیا شدن آتش برای کافران با صیغۀ ماضی و نقل گذشته، به‌ویژه که در زمان نزول قرآن کریم به کار رفته است، در ظاهر به معنای آماده بودن آتش دوزخ در آن زمان است. در چنین مواردی گفته می‌شود برای فعل مضارع محقق الوقوع، فعل ماضی به کار می‌رود. بدین معنا که برای بیان قطعی بودن تحقق امری در آینده، در آن رابطه فعل ماضی به کار برده می‌شود. به نحوی که متکلّم آن امر را مانند امری واقع‌شده قلمداد می‌کند. لکن این توضیح نیز صحیح به نظر نمی‌رسد چراکه دوزخ در قیامت محقق می‌شود نه مهیا و کاربرد فعل «اُعِدَّت» به معنای آماده می‌شود، با چنین تفسیری هماهنگ نیست.

برای پاسخ به این ابهامات و شبهاتی نظیر آن توجه به دو اصل قرآنی ضرورت دارد.

1. وحدت عامل و عمل؛ اتحاد انسان با عمل او و تعریف او به عملش. به دنبال این اصل، انسان دیگر تنها حیوان ناطق نیست و بر اساس عملش تعریف می‌شود و به تعداد انسان‌ها، تعریف‌های متعدد از انسان نیز وجود دارد. ثمرۀ دیگر وحدت عامل و عمل، انسان نتیجۀ عملش را در درون خود دارد؛ بدین معنا که بهشت و جهنمی در درون او محقق است. از این رو فروع بسیاری بر این اصل متفرع خواهد بود. سخن از انسان در بهشت و جهنم و بهشت و جهنم در انسان نیز در نتیجۀ همین اصل مطرح می‌شود. چه‌بسا انسان‌هایی با ظاهری آراسته، باطنی دارند که وقود و آتش‌گیرۀ آتش جهنم است. همان‌طور که باطن گروه دیگر، نور می‌باشد.

در آیۀ 177 از همین سورۀ مبارکه می‌فرماید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ...»؛ در این آیۀ شریفه در تعریف «بِرّ» انسان‌هایی را معرفی می‌کند که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده‌اند. سخن آن است که «بِرّ» و «بَرّ» متفاوتند. لذا اینکه برخی یکی را به معنای دیگری تفسیر کرده‌اند یا «بِرّ» را «ذا البِرّ» خوانده‌اند، تفسیرهایی نادرست است چراکه قرآن با دیگر متون و اشعار بشری قابل قیاس نیست تا آن را با اضافاتی توجیه کنیم.

خداوند متعال در این آیه، انسان را بدل از توجه به کارهای شکلی و ظاهری، به امور حقیقی که ایمان و عمل صالح است توجه می‌دهد اما این مطلب را با بیان دیگری فرموده است که انسان را با عمل او معنا می‌کند. لذا انسان در این بیان، «بِرّ» خواهد بود و باطن نوری پیدا می‌کند همان‌طور که ممکن است باطن ناری بیابد. همان‌طور که آیات 25، 264 و 265 سورۀ بقره نیز به این اصل اشاره دارد.

با دقت در این اصل، آیۀ مورد بحث (آیۀ 24 سورۀ بقره) بدین معنا است که انسانی با باطن ناری خود، جهنم و دوزخ و آتش‌گیرۀ آن است. دقت در مطالب جلدهای 7 و 8 از اسفار ملاصدرا برای فهم دقیق‌تر معنای چنین آیاتی راهگشا است.

آیۀ دیگری از قرآن کریم که عمل و انسان را یکی برشمرده است، آیۀ 19 از سورۀ توبه است که می‌فرماید:

«أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ ‌ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ...»؛ آیا آب دادن و سقایت برای حاجیان و ساختن و آباد کردن مسجد الحرام را مانند کسی قرار داده‌اید که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد؟!

شأن نزول آیۀ فوق معروف است که نقل شده، عباس عموی پیامبر اکرم (ص) که ساقی حجاج بود با کسی به بحث مشغول بود که عمل خود، یعنی عمارت مسجدالحرام را برتر می‌دانست و هریک از آنان ادعای برتری داشت. امیر مؤمنان (ع) که سخن آنان را شنیدند، خود را برتر از هر دو بیان فرمودند. عباس نزد رسول خدا (ص) شکایت برده و از سخن حضرت مولی الموحدین (ع) ابراز ناراحتی کرد. در پاسخ آیۀ فوق نازل شد.

سیاق سخن اقتضا می‌کرد که در مقابل سقایت و عمارت، لفظ ایمان به کار رود نه «من آمن»؛ لذا گویا خداوند متعال می‌فرماید الگو کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و عمل آنان معرّف آن الگوها می‌باشد.

نمونۀ دیگر، مثال زدن قرآن کریم در آیۀ 261 از سورۀ بقره است؛ در این آیۀ شریفه کسانی را که در راه خدا انفاق می‌کنند به دانه‌ای که کاشته می‌شود تمثیل فرموده است. حال آنکه عمل کاشتن مربوط به کشاورز است و انفاق‌کنندگان مانند کشاورز، مال خود را چندبرابر می‌کنند. لکن خداوند متعال با چنین تمثیلی به رشد کردن خود انفاق‌کننده اشاره می‌فرماید و نیازی به توجیهات بیان شده از سوی برخی مفسران و در تقدیر بودن الفاظی دیگر نیست. همان‌طور که حبّه و دانه با کاشتن، هفتصد برابر می‌شود، انسان انفاق‌گر نیز اگر با منت و ریا به خود آسیبی نرساند، رشد کرده و بهشت آخرت او توسعه می‌یابد. روشن است این وسعت، در بیان عامیانه مانند باغ‌های این دنیا به نظر می‌رسد اما حقیقت آن سعۀ وجودی بهشتیان است. لذا تعبیر «عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»[1] در قرآن کریم بیانگر سعۀ وجودی خود انسان و بهشت او است.

همان‌طور که عمق و سعۀ جهنم نیز وسعت می‌یابد. روایت شده است رسول خدا (ص) فرمودند اکنون سنگی به قعر جهنم رسید که هفتاد سال است از بالای جهنم رها شده بود. دقت در این حدیث شریف و اینکه آن سنگ، منافق بیان شده است و نیز توجه به این مطلب که هرچه از بلندی رها شود با طی مسیر بر سرعت آن افزوده می‌شود، طی مسیری از بالا به پایین در هفتاد سال، نشان از عمق بسیار آن مسیر است که عقل را دچار حیرت می‌کند و این سعۀ جهنم نیز ناظر به وسعت آن در وجود منافق می‌باشد.

2. تجسم اعمال حتی در همین دنیا؛ این اصل تنها مربوط به قیامت نیست و باطن در همین دنیا تحقق می‌یابد. در عالم آخرت این حقیقت، ظهور پیدا می‌کند. لذا هر کافری که در این دنیا است، هم‌اکنون وقودی برای دوزخ است که مهیا و آماده برای عذاب خود و دیگران است. تعبیر «تُبْلىَ السَّرَائرُ»[2] در قرآن کریم نیز به آشکار شدن درون و نهان‌هایی اشاره دارد که در این دنیا وجود دارد و محقق است.

با دقت در این دو اصل، معنای آیۀ 24 از سورۀ بقره روشن می‌شود. قابل ذکر اینکه وجود بهشت تن و بهشت روح در عالم آخرت نیز ممکن است و برخی تعابیر در رابطه با پاداش‌های اخروی ناظر به بهشت تن و بدن است و برخی دیگر از آیات در رابطه با بهشت روح می‌باشد.

 


[1] آل عمران/ 133.
[2] طلاق/ 9.