درس تفسیر ابوالقاسم علیدوست

1402/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 6 تا 20 از سورۀ بقره

 

چنانکه پیش‌تر بیان شد، بنای جلسات تفسیر، بیان تمام کلمات و واژگان آیات و آنچه مفسران و بزرگان فرموده‌اند وجود ندارد و به دنبال بیان پررنگ‌تر نکاتی اجتماعی، اخلاقی و معرفتی هستیم که کمتر مطرح شده است.[1]

جزم‌اندیشی: در آیات 6 تا 20 از سورۀ بقره به این نکته اشاره شد که چگونه انسان، دچار جزم‌اندیشی و دوگماتیزم می‌شود. نمونۀ آشکار آن واقعۀ کرمان در چند روز اخیر است که ظاهراً توسط عامل انتحاری انجام شد. اگر از چنین افرادی علت کار آنان پرسیده شود، به قطع خود را اصلاح‌گر و فعل خود را در راه کسب رضای خداوند می‌پندارند. لذا مصداق این آیۀ شریفه‌اند که «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ».

وجود دست‌های استکبار و صهیونیزم در پشت‌صحنة این وقایع و بیشترین بهره‌برداری از سوی آنان، امری روشن است اما مباشر این افعال نیستند. چراکه تربیت نیروی انتحاری آمریکایی برای آنان ممکن نیست بلکه مدارسی در پاکستان و افغانستان و داخل کشور نیروهای انتحاری را تربیت می‌کنند. چنانکه در تشییع جنازۀ یکی از سران سپاه صحابه، شعار «شیعه کافر» سرداده شد. چنین وقایعی، حقیقت آیات عزیز مورد بحث را آشکارتر می‌سازد. به حق که «أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ». تعبیر «لایشعرون» بدل از مثل «یکذبون» نشان می‌دهد این گروه، در قلب نیز خود را مصلِح می‌پندارند و خلاف واقع عامدانه به زبان جاری نمی‌کنند.

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ از این آیۀ شریفه خودبرتربینی و خودحق‌پنداری مطلق نیز برداشت می‌شود. بدین بیان که آنان در مقابل انتقاد و دعوت به حق، پاسخشان همین نکته است و باور دارند که دیگران باید به کیش آنان دربیایند.

با این توضیح، آیات فوق تنها ناظر به منافقان نیست؛ گرچه این آیات ذیل آیاتی است که فرمایشاتی در رابطه با منافقان دارد اما تنها به منافقانی مانند عبدالله بن ابی و اصحاب او اشاره ندارد بلکه مصداق آن ممکن است افرادی در قم و حوزۀ علمیه و بلکه در کرسی درس اخلاق باشد که دچار خودبرترپنداری شده‌اند.

نکات آیۀ هفتم: آیۀ هفتم می‌فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ»؛ در این آیه «علی أبصارهم» مفعول «ختم» نیست و متعلق به عامل محذوف است و خبر «غشاوة» است. نکتۀ دیگر آنکه در تفسیر نمونه بیان شده، علت جمع بودن قلوب و ابصار و مفرد بودن سمع آن است که قلب و بصر، اعضای بدن هستند اما سَمع به معنای مصدری ان و در قالب مصدر یا اسم مصدر به کار رفته است که جمع بسته نمی‌شود. به کار بردن غشاوة برای بَصر و عدم استعمال فعل خَتم در این واژه، که به معنای افتادن پرده بر چشم است نیز نکته‌ای قابل تأمل است که دوستان، در کتب تفسیری بدان دست نیافته‌اند.

قابل توجه اینکه تعیین مصداق بر عهدۀ خداوند متعال است و ما نمی‌توانیم کسی را به‌قطع مصداق آیۀ فوق برشماریم. حتی در رابطه با کفار نیز قرآن کریم می‌فرماید «لیست التوبة» بدان معنا است که آنان راه توبه را انتخاب نخواهند کرد اما اگر توبه می‌کردند نمی‌توانیم بگوییم توبۀ آنان پذیرفته نمی‌شد.

 

معنای «إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»

این آیه می‌فرماید خداوند متعال بر هرچیزی قدرت دارد؛ پرسش آنکه آیا خداوند بر اجتماع نقیضین یا خلق شریک‌الباری قدرت دارد؟ یا به تعبیری قدیمی، آیا خداوند بر قرار دادن جهان در تخم‌مرغ بدون کاستن حجم جهان یا افزایش حجم تخم‌مرغ، قدرت دارد؟ پاسخ آری به دو پرسش فوق با توجه به تناقض در آن، ممکن نیست و پاسخ منفی نیز با آیۀ مورد بحث در تقابل است و قدرت بر «علی کل شیء» روشن نخواهد بود.[2] معتزله از جمله زمخشری به پرسش فوق پاسخ‌هایی داده‌اند که به نظر عقیم می‌آید. همان‌طور که اشاعره نیز بدان نقد کرده‌اند و پاسخ آنان نیز قانع‌کننده نیست.

این اشکال در عصر ائمه (ع) نیز مطرح بوده است. در روایتی امام (ع) فرموده‌اند این عمل، مانند داخل کردن دنیا در چشم انسان است[3] و امری بعید و محال نیست. به نظر این پاسخ حضرت، در مقام پاسخ به جدل است.

در عبارتی دیگر امام (ع) می‌فرماید: «الذی سألتَنی لا یکون».[4] توضیح اینکه آیۀ شریفه قدرت خداوند را بر «کل شیء» بیان می‌فرماید و آنچه پرسیده شده است، مصداق شیئ نیست و امری عدمی است. لذا این مورد از حوزۀ بیان آیه خارج است و خلق نشدن آن نشان از عجز و سلب قدرت از خداوند متعال نیست.

پاسخی دیگر از اهل منطق اینکه رابطۀ عجز و قدرت، رابطۀ عدم و ملکه است نه نقیضین یا ضدان که لا ثالث لهما. در نتیجه جایی امکان تطبیق دارد که قابلیت در آن وجود داشته باشد. این شرط در ضدان و نقیضین نیست اما در عدم و ملکه چنین شرطی وجود دارد. چنانکه به دیوار، بینا یا نابینا هیچ‌کدام اطلاق نمی‌شود. این دو در جایی به کار می‌رود که قابلیت بینایی در آن باشد. لذا قدرت و عجز در جایی قابل اطلاق است که قابلیت وجود داشته باشد و در غیر این صورت هیچ‌کدام از قدرت و عجز، صدق نمی‌کند؛ مانند آنکه دوخته نشدن سه قبا از یک متر پارچه نشان از ناتوانی خیاط نیست. با این توضیح تخصیص عموم آیه که مدعای فخر رازی است، صحیح نمی‌باشد.

در عین حال، پاسخ فوق در حقیقت پاسخ به شبهۀ عجز خداوند متعال است. در حالی که ما به دنبال اثبات قدرت خداوند هستیم. از این رو پاسخ دوم که از روایت حضرت امام علی (ع) به نقل از حضرت امام صادق (ع) استفاده می‌شود، پاسخ کاملی است.

 


[1] ایمان آورندگان به حضرت نوح (ع) در روایات نقل‌شده در کتاب نورالثقلین، ج2، ذیل سورۀ هود، عددهای 80 و 8 و 78 و 10 و 7 نفر بیان شده است. برخی روایات نیز 8 نفر را از قوم آن حضرت بیان کرده و روایاتی 80 نفر را از اهل دنیا برشمرده‌اند.
[2] در سال 1355 که سال سوم طلبگی ما بود به قم آمدم و در همان ایام این سؤال دنیا و تخم‌مرغ را از استاد پرسیدم. ایشان گفت خداوند می‌تواند ولی تخم‌مرغ و دنیا این را نمی‌پذیرند و برای آنان شدنی نیست. گفتم این مانند آن است که من ادعا کنم می‌توانم سنگی سیصد کیلویی را بلند کنم اما سنگ چنین قابلیتی ندارد و همراهی نمی‌کند.
[3] نورالثقلین، ج1، ص39.
[4] صدوق، توحید، ج1، ص130.