1402/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سوره مبارکه «بقره»/الم/
با توجه به رویکرد بحث حاضر در بیان مسائلی از تفسیر آیات که کمتر بیان شده و یا مغفول واقع شده است، از تفصیل و بیان مسائلی که پیشتر مفسران و بزرگان بیان کردهاند، خودداری کرده و بحث در تفسیر سورة حمد را پایان میدهیم.
﴿الـم﴾
در رابطه با مقطعات تا پنج وجه و بلکه بیشتر در کتب تفسیری بیان شده است. در منابع تفسیری در این باره روایاتی از ائمة اطهار (ع) و اقوالی از دیگران (مانند ابن عباس و سعید بن جبیر) ذکر شده است.
برخی روایات، مقطّعات را از متشابهات برشمرده که این فرمایش، بالوجدان نیز محسوس است. بیان دیگر در روایات، رمز بودن مقطعات است؛ بدین معنا که این حروف به صفات خداوند متعال اشاره دارد. مانند اینکه در روایتی از امام رضا (ع) از امام جعفر صادق (ع) نقل شده که حضرت، «الف» در «الم» را رمز و اشاره به شش صفت از صفات الهی بیان فرموده اند. قریب به همین مضمون از ابن عباس نیز نقل شده است. او «الم» را «انا الله اعلم» معنا کرده است.[1] روشن است که این بیان با بیان اول که مقطعات را از متشابهات برشمرده است، منافاتی ندارد.
بنا بر قولی ممکن است این مقطعات، اشاره به تشکیل معانی بسیار رفیع قرآن کریم از حروف بسیط و ساده باشد. این مطلب تأکید بر اعجاز کلام خداوند است. در عین حال، تکرار مقطعات در سورههای مشخص و با صورتهای متفاوت، پذیرش این سخن را به عنوان احتمالی قابلاعتنا، مشکل میکند.
اعراب و موقعیت مقطعة «الم» نیز در منابع تفسیری مورد بحث قرار گرفته است. وجوه بسیاری در این باره گفته شده و وجوه دیگری نیز قابل فرض است. چهبسا گفته شود این حروف مقطعه مبتدا برای تمام قرآن کریم باشد؛ مانند آغاز یک سخنرانی طولانی با عبارت «قَولی» که در این صورت، «قولی» مبتدا و ادامة سخن تا به آخر، خبر خواهد بود، یا بالعکس. پذیرش این اقوال و فروض مشکل به نظر میرسد؛ چرا که مقطعات از متشابهات قرآن کریم است و ذکر وجه مشخصی برای اعراب آن نیز مناسب نیست. فرمایش برخی بزرگان مبنی بر حل شدن تمام متشابهات قرآن کریم نیز امری است که نمیتوان بر آن برهان اقامه کرد.[2]
﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ﴾
کاف در ذلک، تنها برای خطاب است و این واژه اشاره به بُعد دارد (برخلاف ذا و ذاک و هذا). این در حالی است که کتاب مورد اشاره، یعنی قرآن کریم، قریب است و مخاطب سخن پیامبر اکرم (ص) یا عامة مردم باشند، کتاب از آنان بعید نیست. در توجیه این مسئله گفته شده که اشاره به بعید برای پدیدهای نزدیک، در زبان عربی به قصد احترام و تفخیم آن استعمال میشود. چنین استعمالی نیازمند دلیل است، اما اصل اختصاص «ذلک» به اشاره به دور نیز محل تأمل است. همانطور که فخر رازی استعمال عرفی آن را برای اشاره به دور میپذیرد، اما اختصاص آن را به چنین اشارهای در علم لغت عربی نمیپذیرد.
نکات فوق در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.