1401/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد - واژه الرحمن و الرحیم
به دنبال مباحث بسم الله الرحمن الرحیم به خود الرحمن الرحیم رسیدیم. خداوند صفات زیادی دارد ولی چرا الرحمن الرحیم آمده است؟
قبل از پرداختن به این بحث، تتمهای از خلود را بیان میکنیم. آقای مصطفوی زحمت کشیدهاند و نگاهی به آیات خلود داشتهاند: 31 بار خلود مطلق آمده است مانند خالدین فیها، یخلد، خالد، خالدون - 3 مرتبه خلود با قید ابداً همراه شده است پس کسانی که خلود را زمان طولانی تفسیر کردهاند شاید در این 3 آیه نتوانند تطبیقی داشته باشند - 2 بار خلود دارد که در یکی إلّا ما شاء الله آمده - در دیگری إلّا ما شاء ربک آمده است و 1 آیه ما دامة السماوات و الارض دارد – آآآ17 آیه خلود در نار دارد – 1 آیه خلود در وزر دارد که گویا منظور از این وزر جهنم دورن است – 2 آیه خلود در لعنت دارد.
سوال: چرا بین صفات خداوند الرحمن الرحیم آمده است؟
پاسخ: در قرآن میدانید که بسم الله به تناسب کار عوض میشود مثلا بعضیها خوش سلیقه هستند و میخواهند هدیهای بدهند مینویسند بسم الله المالک، یا میخواهند کسی را به دار بیاویزند میگویند بسم الله القاسم الجبارین. اگر به تفسیر نمونه مراجعه کنید آورده که چون رحمت خدا واسع است یا من سبقت رحمته غضبت و لذا رحمان و رحیم آمده است و خداون خواسته خودش را با این دو صفت معرفی کند. اگر این جواب را بدهیم شاید بگویند مگر علم خدا، حکمت خدا، عدل خدا واسع نیست. سوال ما این بود که چرا بین صفات الهی این صفات آمده است. اینجا وسعت معنا ندارد، خداوند قلمبه حکمت است و هرجا مقتضی غضب باشد محال است که خداوند رحمت بفرستد هرجا مقتضی رحمت است محال است که خداوند غضب بفرستد منتهی خود خداوند جوری تنظیم کرده است که اصل عدم جواب است که این به معنای وسعت و ضیق نیست.
نظر استاد: قرار شد الله را علم برای ذات مستجمع صفات معنا نکنیم و بسم الله بالخالق، بالرازق، بالمستحق عبودیت معنا کنیم. اگر الله به معنای خالق، رازق باشد، الرحمن الرحیم میخواهد وجه الله باشد. گویا گفته میشود برای چه بسم الله، در ادامه گفته میشود به خاطر الرحمن الرحیم یعنی الرحمن الرحیم عنوان مشیر به جهت خلقت و رزق است. مولوی میگوید:
من نکردم خلق تا سودی کند خلق کردم تا که جودی کنم
خداوند متعال هم میگوید من خلق کردم به جهت اینکه رحمان هستم، به جهت اینکه رحیم هستم شما رزق میگیرید، به جهت اینکه رحمان و رحیم هستم عالم شکل گرفته و لذا رحمان و رحیم هدف و رمز خلقت میشود.
ما در فلسفه یک اصلی داریم که این بیانات ما به اصل فلسفی ناسازگار است. پس سه کار باید انجام دهیم:
1. اصل فلسفی چیست.
2. چگونه با عبارات ما ناسازگار است.
3. آیا راه سازگاری بین این دو هست یا نیست.
این بحثی که میخواهیم وارد آن شویم فقط مشکل ما نیست و اگر حل شود فقط برای اینجا نیست. ما نمیگوئیم احکام تابع مصالح و مفاسد است، ما نمیگوئیم هدف از خلقت خداوند چیست، ما نمیگوئیم خداوند مقاصدی دارد.
اصل فلسفی: این اصل فلسفی را هم مرحوم ملاصدرا چندین جا در اسفار آورده[1] و هم خواجه نصیرالدین طوسی در شرح اشارات[2] آوردهاند، البته میتوانید به فقه المصلحة صفحه 249 تا 251 هم رجوع کنید. (العالی لا یفعل شیئا لاجل السافل) العالی یعنی خداوند متعال هیچوقت کاری را برای ماسوی الله نمیکند. مرحوم صدرالمتالهین عالی من کل وجه آوردهاند که منحصر در خداوند است ولی جناب خواجه به غیر خداوند توسعه دادهاند مانند فرشتگان خاص. در ابتدای مواجهه با این اصل آدم از خود اصل خوشش نمیآید بدینگونه که اگر عالی برای سافل کار کند چیزی میشود مثلا استادی خودش را فدای طلبهاش کند.
این آقایان میگویند اگر عالی برای دانی کار کند مثلا خداوند برای مصلحت بندگان کتاب و پیامبر بفرستد، یا میخواهد با این کار خودش را کامل و یا هیچ هدفی برای کامل کردن خودش ندارد. اگر میخواهد خودش را کامل کند که ای خاک بر سر ما که این چه اعتقادی است. خداوند کامل من کل وجه است پس هدفاش رفع نیاز خود نیست.
خداوند برای خودش هدف ندارد این هم با حکمت منافات دارد زیرا حکیم بدون هدف کار نمیکند. البته در بیان ملاصدرا و خواجه ضلع سومی هم میتوانست باشد که نیست یعنی بگوئیم خداوند برای کامل کردن خودش و رفع نقص از خودش خلق نکرده و از طرفی هم بی هدف هم نیست، بلکه برای تکیمل بندگان کار کرده است البته اگر باز بگوئیم تکمیل بندگان برای خداوند اثر دارد باز همان خاک بر سر ما که این چه اعتقادی است، اگر بگوئیم تکمیل بندگان برای خداوند اثر ندارد باز خداوند بی هدف میشود.
اشاعره هم شبیه به همین را معتقد هستند و میگویند اصلا نباید از فعل خداوند سوال بکنید. اگر از فعل خداوند سوال کنید کافر هستید. قرآن هم میفرماید: لایسئل عن ما یفعل.
برخی که میگویند خداوند هدف ندارد در جوابشان میگوئی هدف نداشتن با حکمت سازگار نیست، در جواب میگویند مگر خداوند حکیم است و اینکه قرآن میگوید ﴿أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[3] در جواب میگویند این علم است مانند اینکه شما اسم دختر خود را نرگس میگذارید. ابن هزم ظاهری میگوید علم لا وصف مشتق.
ناسازگاری: اصل فلسفی را توضیح دادیم ولی مشکل این است که ما میخواهیم بگوئیم خداوند بهخاطر رحمتاش خلق کرده است پس معلوم است که خداوند به ما نظر دارد.
راه حل: راه حلی که به نظر ما میرسد این است یکدفعه سوال از غرض در فاعلیت خداوند میشود و یکدفعه سوال از غرض در فعل خداوند میشود. مثال: یک نجار تختی را میسازد که سوال میشود نجار این تخت را برای چه چیزی ساخته که در جواب میگویند برای خوابیدن ساخته است. یکبار هم سوال میشود که نجار برای چه این تخت را ساخت که روی آن بخوابند.
نجار برای چه این تخت را ساخت، برای اینکه مزد آن را بگیرد – برای چه این تخت را ساخت که روی آن بخواند نمیتوانیم بگوئیم برای پول. این دو سوال باهم فرق دارند یعنی سوال اول، سوال از هدف و فعل است ولی سوال دوم به فاعلیت فاعل برمیگردد.
خب در بحث خودمان یکدفعه میگوئیم خداوند برای چه انسانها را آفرید در جواب میگوئیم برای اینکه خدا را بشناسند. خدای متعال برای جه مقرراتی را تشریع کرد؟ برای مصالح بندگان ولی یکبار هم میگوئیم خداوند برای چه مقرراتی را برای مصالح بندگان خلق کرد که در جواب این باید در خود خدا دنبال پاسخ باشیم. خب حالا اصل فلسفی العالی لا یفعل شیئا لاجل السافل برای وقتی است که سوال از فاعلیت باشد ولی وقتی سوال از فعال است میتوانیم بگوئیم العالی یفعل شیئا لاجل السافل. پس اگر بگوئیم خداوند ما را برای استفاده از رحمتاش خلق کرد اینجا غرض فعل فاعل است نه فاعلیت فاعل. بین غرض از فاعلیت فاعل و غرض از فعال فاعل فرق است که یکی به ذات خداوند برمیگردد و دیگری به فعل خداوند برمیگردد.آفر
شاهد مساله این است که فلاسفهای که این قانون را قبول دارند مانند ملاصدرا، تبعیت از احکام از نصالح و مفاسد را هم قبول دارند. البته ممکن است اصلا مصالح بندگان و رحمت را غرض خداوند در نظر نگیریم و ثمره کار خداوند بگیریم.
ما یک فائده داریم و یک غرض داریم مثلا بنده یک سخنرانی میکنم غرضی دارم ولی این سخنرانی بنده ثمرهای دارد. نسبت این دو عام و خاص من وجه است. گاهی ثمره است غرض نیست و گاهی غرض است و ثمره نیست و گاهی هر دو است و گاهی هیچ کدام نیست مانند پریشانگویی در خواب.
پس میتوانیم بگوئیم اینها هم ثمره هستند و آیات ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[4] ، ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[5] هم ثمره باشد. جالب این است که در آیه لقد ارسلنا رسلنا یک جاهایی به شکل ثمره آمده است، یک جاهای هم به شکل فائده آمده است.
سوالات آخر درس:
سوال 1: بنده علت آمدن رحمان و رحیم و رابطهاش با ماقبل را متوجه نشدم.
پاسخ: اینجا تاکید روی هدف خلقت دارد ولی آنجا کاری به هدف خلقت ندارد و تاکید بر وسعت رحمت دارد. نگاه او به الله به عنوان خالق رازق نیست ولی ما نگاهمان به عنوان خالق و رازق است.
سوال 2: این غرض فعل و ثمره فرقشان این است که بالاخره غرض فاعل نیست. شما فرمودید بین غرض فعل و فاعل فرق است.
پاسخ: خداوند مثلا در بعث رسل غرض نداشته ولی ثمره داشته یعنی انسانها هدایت میشوند. اینجا نگوئید هدایت هدف است تا خلاف اصل فلسفی باشد برای همین ثمره را آوردیم.
ادامه سوال 2: فلاسفه هم همین را میگویند اینجا دوئیتی در کار نیست یعنی اگر غرض فاعل نبود طبق نظر اشاعره حتما غرض یا ثمره است. این دوئیت را نمیفهمم.
پاسخ: جمع کلمات فلاسفه این که یک غرض برای فعل تصور کنیم و یک غرض برای فاعل تصور کنیم وگرنه در تناقض میافتیم. صدرالمتالهین قائل به تبعیت احکام است و حتی در جواب این شبهه که میگویند گاهی ما حس نمیکنیم میگوید شما نمیفهمید از طرفی ترجیح لامرجح را هم محال میداند. پس بخواهیم عبارات ملاصدرا را جمع کنیم بهترین جمع همین است.
ادامه سوال 2: استاد بنده این را قبول دارم ولی سوال این است که میشود غرض فعل نباشد و فقط ثمره باشد.
پاسخ: بله این هم میشود. مثلا بنده با شما شوخی کردم، اصلا هم غرض بنده جسارت به شما نبود ولی ثمره شوخی بنده جسارت به شما شد. غرض همان هدف است نه اینکه فعل به چیزی رسید آنرا غرض بگیریم.
سوال 3: استاد در تبیینی که میشود غرض فاعلی را هم به خداوند نسبت بدهیم. مثلا در همین مثالی که فرمودید میگوییم چرا فاعلیت را داشت؟ بخاطر همین صفت رحیمیت و رحمانیتی که دارد و اقتضای ذاتاش است.
پاسخ: ما اینجا میخواستیم دو چیز درست کنیم که یکی به خداوند برگردد و دیگری به فعل برگردد. حالا هر اسمی روی این میگذارید بگذارید ولو اینکه عنوانی که ما گذاشتیم بهتر است.
ادامه سوال 3: نگاهمان اینگونه باشد که چرا این فعل از خداوند سرچشمه گرفت مثلا چرا اصلا خلقتی انجام گرفت که در جواب میگوئیم چون خداوند رحمان و رحیم است.
پاسخ: اشکال ندارد اینکه همان حرف ما است. خداوند بندگانش را برای رحمت خلق کرد. بعد میگوئیم چرا خداوند بندگانش را برای رحمت خلق کرد که جواب این قسمت در ذات خداوند است. ما اینجا یک مساحمهای انجام دادیم یعنی یک سهمی به قاعده اول داریم و یک سهمی هم به قاعده دوم دادیم.
سوال 4: استاد در مثال نجار پول گرفتن فاعلیت است و خوابیدن فعل است؟
پاسخ: در این مثال نجار عالی نیست و این بحث فقط در عالی پیش میآید، همچنین ملاصدرا عالی من کل وجه دارد یعنی فقط خداوند ولی خواجه مطلق عالی را آورده است.