1401/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد - نقد بر پاسخهای مبحث خلود
در مورد بلاها، عذابها، اجرای حدود و مشخصا خلود یک اشکالی به طور عام مطرح شده بود. برای خلود راههایی طی شده است. ما باید فقط اصول محکم را بگیریم. گفتیم که خداوند هیچ نیازی به ستم بر دیگران ندارد از محکمات قرآن و دین است. در روایات هم حضرات معصومینعلیهمالسلام فرمودهاند اگر نتوانستید چیزی را حل کنید اولا خودتان را اذیت نکنید[1] ثانیا به اهلاش واگذار کنید و موضع رد و سلب نگیرید.
چیزی که عرض خواهیم کرد حاصل سیر در قرآن و عبارات علما و فلسفه میباشد. ما انسانها در آخرت دو بهشت و دو جهنم و دو عذاب داریم و آیات قرآن خیلی لطیف بر این دو دلالت میکند. یک بهشت بیرون از ذات بهشتی است و یا جهنم بیرون از ذات جهنمی است و صدق میکند که بگوئیم جهنمی در آن جهنم است. قرآن میفرماید ﴿فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ﴾[2] (17آیه)، ﴿جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا﴾[3] (7 آیه)، ﴿فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا﴾[4] (4آیه)، ﴿فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ﴾[5] (1 آیه)، خلود در عذاب (4آیه)، خلود در سعید (1آیه) گویا جهنم ظرفی است که مظروف آن جهنمی است یا بهشت ظرفی است که انسان مظروف آن است.
آیه دیگری هم داریم که میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[6] که هُم مظروف است و فیها ظرف آن است. یا در مورد بهشت داریم: ﴿أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[7] اینجا هم، هُم مظروف است و فیها ظرف آن است.
همین قرآن گاه به جهنم و بهشت درون اشاره میکند؛ درواقع جهنم در انسان است. در آیه داریم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ﴾[8] یعنی آتش از افئده شروع میشود. آتش دنیا اول پوست را میسوزاند، بعد گوشت، رگ و استخوان را میسوزاند تا به داخل نفوذ میکند اما آیه میگوید طلوع آتش از درون است.
به گمان ما برخی از آیات خلود در وزر را میرساند مانند آیه ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا﴾[9] . معذّب خلود در وزر دارد و در این وزر خالد است. اصلا خوب نیست که خالدین فیه را به عذاب معنا کنیم.
در سوره طه آیه 101 بگوئیم طرف در روز قیامت در مزر خودش است یا برخی آیات که تعبیر به خلود در لعنت میکند ﴿أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾[10] این گروه در لعنت و دوری از رحمت خداوند خالد هستند و بحث از خلود در جهنم بیرون نیست بلکه بحث خلودی است که همراه انسان است و اصلا انسان بدان تعریف میشود.
در سوره بقره 162 و آل عمراه 88 خداوند میفرماید: در بقره خداوند میفرماید ﴿خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾[11] چیزی ندارد که ناظر به آخرت است یا ناظر به دنیا است ولی در سوره آلعمران که همین آیه آمده است بعد آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ﴾[12] خب توبه برای دنیا است شاید بتوان آیه 89 را قرینه گرفت که خالدین فیها برای دنیا است یعنی جهنم درون در دنیا با انسان است و همین الان انسانهایی داریم که بهشت در آنها است و انسانهایی داریم که جهنم در آنها است.
تجسم اعمال برای آخرت نیست بلکه در آخرت دیده میشود و تجسم اعمال برای این دنیا است که اگر بعضی چشمها باشد میتواند اعمال را ببیند بخاطر همین قیامت یوم تبل السرائر است نه یوم تخلق و توجد السرائر.
قبول کنیم که جهنمهایی داریم که در درونمان است و جداناپذیر است و از آنطرف بهشتهایی هم داریم که اینگونه هستند. خداوند میفرماید ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ﴾[13] شما دانهای را میکارید و این دانه شکافته میشود و در هر سنبلی هفت حبه است؛ بعد میفرماید انسان مُنفِق مانند حبه است یعنی کسی که انفاق میکند مثل دانه باز میشود. یا در آیه دیگر داریم ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[14] مثل کسی که انفاق میکند مانند بوستانی است که رشد میکند.
ربط دوبهشت و دوجهنم به بحث خلود چیست؟
انسان اگر وقتی معصیت میکند در هالهای از آتش میرود ولی این آتش، آتش خود عمل است. چطور وقتی شخصی انسان بیگناهی را میکشد صدها سال در عذاب است و خلود یعنی همین. خداوند زردآلو را خلق کرده است ولی زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه زردآلو در خودش است. ما عذاب و معذَّب داریم ولی معذِّب نداریم که دائما خلق عذاب کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از بحثهایی که مطرح میشود تاکید روی الرحمن الرحیم در بسم الله است. گاهی از مفسران گفتهاند که چون رحمت خدا رحمت واسع و مورد عنایت است برای همین در آیه آمده است. به نظر میرسد باید بیشتر روی این بحث تامل کرد. علم خداوند متعال لایتناهی است، قدرت خداوند قدرت واسطه است که شما فقط رحمت خداوند را واسعه گرفتهاید و این جاواب نقص دارد.
قرار شد واژه الله به معنای ذات متجلی یعنی خالق، رازق، معطی، سبب، صاحب تجلی باشد. اینجا بین علت بودن و رحمانیت و رحیمیت تناسب است. گویا میخواهد به ما گفته شود که اگر الله، الله است چون رحمان و رحیم است یعنی علت فعل خداوند رحمانیت او است. خدا میتوانست خلق نکند، سبب نشود، فیض نباشد، معطی نباشد، اگر خداوند میآفریند چون رحمان و رحیم است. رحمان و رحیم مشیر به علیت الله بودن خداوند است و چون رحیم و رحمان است لذا الله است.
جواب قبلی روی وسعت الهی رفته بود ولی در این جواب دست روی اصل رحمت الهی گذاشته میشود. الله خالق رب رازق لأنه رحمان و رحیم.
یک اصلی در فلسفه است که هیچ عالیّ برای دانی کار نمیکند. لایفعل العالی لاجل الدانی شیئان. این حرف ممکن است ناقض اصل فلسفی قلمداد شود لایفعل العالی (خدای متعال) لاجل الدانی (خلق خداوند). در فقه المصلحة[15] این مطلب را میتوانید ببینید. در فقه المصلحة گفتیم که خداوند برای مصالح بندگان تشریع کرده است و ربط تشریع هم همین اصل است. بعد گفتیم که اگر اینگونه باشد با اصل فلسفی ناسازگار است و به ناچار اصل فلسفی را توضیح دادیم.
ما معتقدیم تنها راه پاسخ دادن به آمدن و تکرار الرحمن الرحیم همین است که بگوئیم بین الله به معنای خداوندگار با الرحمن الرحیم رابطه است.