1401/11/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد - ترجمه واژه الرحمن و الرحیم
اگر به ترجمهها دقت کرده باشید رحمان و رحیم را به معنای بخشنده مهربان ترجمه کردهاند. یعنی رحمان را به یک وصف فعلی معنا میکنند و رحیم را به یک حالت معنا میکنند. با توضیحاتی که گذشت معلوم شد این دو واژه همخانواده هستند و به عبارتی هر دو واژه بخشندگی را دارند و اگر مهربان را بومیسازی کنیم در کلمات رحیم و رحمان نباید مهربان ترجمه کنیم بلکه بخشنده معنای خوبی است. اثر مهربانی یکبار ناراحتی و گریه و انفعال نفس است که در مورد خداند صدق نمیکند و یکبار اثر مهربانی لطف و بخشندگی است که در مورد خداوند صادق است؛ پس واژه مهربان برای ترجمه خوب نیست و بخشنده بهتر است منتها ما این فرق را هم نپذیرفتیم که رحمان بر همه باشد و رحیم بر مومنان باشد.
چیزی که پذیرفتیم در رحمان گستره بیشتری است و از یک ترجمهای هم معنای گسترده مهر را آوردیم که با توضیحات ما سازگار بود. رحیم نعمت ویژه است ولی رحمان نعمت ویژه نیست و ما همچنان رحمان برای دنیا و رحیم برای آخرت را هم قبول نداریم و دلیلی هم برای این تقسیمبندی پیدا نکردیم و بالعکس دلیل بر عکس این بیانات یافتیم.
همینقدر میتوانیم بگوئیم رحمان توسعه بیشتری دارد که یا بخاطر صیغه مبالغه بودن است و یا بخاطر کثرة المبانی تدل علی کثرة المعانی است یعنی وقتی بنای کلمهای بیشتر است دلالت بر معنای بیشتری میکند.
وقتی خدا را رحمان و رحیم میدانیم از آنطرف عادل و حکیم هم میدانیم. اینجا دو سوال مطرح میشود:
1. خدای رحمان و رحیم و خدای عادل و حکیم چگونه مدیریت میشود؟ اگر خداوند فقط رحمان و رحیم بود و وصف حکمت و عدالت را نداشت سوال پیش نمیآمد و اگر خدا عادل و حکیم بود و خودش را رحمان و رحیم معرفی میکند باز ما سوالی نداشتیم ولی فرض این است که خداوند رحمان و رحیم و عادل و حکیم است. لذا بحثی که مطرح میشود در مورد عذابهای دنیوی تکوینی یا عذابهای دنیوی تشریعی است.
2. خلود چگونه است؟ اگر از پس هر چیزی بربیائیم از پس خلود به سختی بر میآئیم.
بررسی سوال 1
در مورد عذابهای دنیوی و اخروی علمای بزرگی بحث کردهاند مثلا در مورد عذابهای تکوینی دنیوی گفتهاند اقتضای طبیعت است و خداوند بنا ندارد یک عالمی پر از ربات (انسان بدون شعور) درست کند به عبارتی خداوند نمیخواهد نظام اجباری درست کند. در عذابی مانند زلزله خداوند متعال سیمانت، ماسه، شن و عقل را فراهم کرده که یک نفر جوری ساختمان را بنا میکند که هیچ آسیبی نمیبیند و دیگری ساختمان را جوری بنا میکند که آسیبپذیر است. بالاخره اقتضای زمین زلزله است و اقتضای زلزله تکان دادن ساختمان است، وقتی ساختمان تکان میخورد و به موجب زیرش ساختمان نفراتی فوت میکنند. آیا میتوانیم بگوئیم چرا آهنِ ساختمان از پنبه نبود و یا چرا سر متوفی از آهن نبود که آسیب نبیند؟ خیر نمیتوان چنین چیزی را گفت چون اقتضا این نیست.
اگر به این مطالب با نگاه آخرتی نگاه کنیم قانع کننده است. لکل مصیبة اجر در اینجا مصیبت هیچ قیدی ندارد و اگر انسانِ کافری مصیبتی در دنیا ببیند که این مصیبت به سبب کفر و گناه او نبوده، در آخرت به او هم اجر میرسد یعنی خداوند عذاب او را کمتر میکند. با این نگاه همه مصیبتها، سیل و زلزلهها و تصادفات و غیره همگی حل میشود. اولا اقتضای نظام احسن است و ثاتیا در جهانبینی اسلامی کاری نشده و فقط انتقالی صورت گرفته و ثالثا اینها پاداش و اجر است. کار خداوند خیلی عجیب است مثلا در زلزله کشور ترکیه سال 1401 شمسی، سد آتاتورک ترک برداشت و ناچار شدند سد را باز کردند که آب بخشهای عظیمی از مرزهای کشور ایران، عراق، سوریه را فرا گرفت.
اصولا اجرای حدود و تعزیرات تطهیر است و قبلا یادآور شدیم که گفتمان مسلمانان صدر اسلام در قبال حدود و تعزیرات طَهِّرنی بوده. مثلا مائذ بن مالک وقتی محضر رسول اکرم رسید نگفت عَذِّبنی بلکه گفت طَهِّرنی. یا روایتی که میفرماید اگر کسی در دنیا حد بخورد در آخرت عذاب نمیشود. خدای عزوجل اجل الشان است که انسانی را دوبار عذاب کند یعنی یکبار در دنیا حد بخورد و یکبار در آخرت عذاب ببیند. اگر نگاهمان اینگونه باشد اصولا اینها عذاب نبوده و اجرای قانون هستند. در تعزیرات هم مانند تخلف کردن، فحش دادن و غیره به نظر میرسد اگر عذاب نبیند با عدالت و حکمت الهی منافات دارد. این حرفها در طول تاریخ هم روشنگر بوده و هم ملیّز بوده مثلا بعضی آمدند به اسم رحمان و رحیم جوری تلقی کردهاند که عدل و حکمت الهی زیر سوال برود. گاهی از عرفا نقل میکنند که عارفی در مناجات به خدا عرض کرده اگر مرا عذاب کنی شیطان خوشحال میشود و اگر عذاب نکنی رسول خدا خوشحال میشود و من میدانم تو خوشحالی رسول خدا را بر خوشحالی ابلیس مقدم میکنی، البته ریشه این عبارت در دعایی از امام سجاد است.
اینها یک نوع مغالطه و نوعی لوسکردن است. وگرنه جواب ایشان معلوم است که اولا اگر حق بنده عذاب است هرکس میخواهد خوشحال شود و هرکس میخواهد ناراحت شود. ثانیا هیچ برهانی نداریم که اگر چیزی مطابقت حکمت و عدل باشد هرکس خوشحال میخواهد خوشحال شود و هر کس میخواهد ناراحت شود.
نتیجه اینکه عدل و حکمت خداوند متعال اقتضای اجرای حدود میکند.
در مورد آخرت یکی بحث غیر خلود است مانند فشار قبر یا سوال و جواب و گرمای قیامت است و بحث دیگر خود خلود است. ما اگر به خلود برسیم بحثهای غیرخلود هم حل شده است.
خلود
اشکال خلود بیش از هزار سال عمر دارد. اشکال این است که چطور انسانهایی به هر مرتبهای از فساد و فسق و فجور در عذاب مخلّد هستند؟ حالا در ناز و نعمت مخلّد هستند کسی حرفی ندارد چرا که این خلود فضل است ولی اشکال در خلود عذاب است.
در آیاتی از قرآن خلود مطرح شده است. صحبت چندسال و چندین هزار سال نیست بلکه صحبت از خلود در عذاب است و این خلود چگونه با رحمانیت و رحیمیت خدا و حتی با عدل و حکمت سازگاری دارد؟ چندین جواب داده شده است:
1. از امام سوال میکنند که چرا بعضیها در آتش مخلّد هستند؟ امام میفرماید چون کفر اینها موقت بود ولی نیت کفرشان دائمی بود. یعنی اگر این قبیل آدمها در دنیا مخلّد بودند به همیناندازه کافر بودند و خلودشان در آتش به جهت نیتشان است.
2. ما اصلی بهنام تناسب جرم و جریمه داریم ولی اصلی بهنام تناسب زمان جرم با زمان جریمه نداریم. بلی جرم و جریمه باید تناسب داشته باشد که در بحثهای فقهی براساس همین نظریه روایاتی را آوردیم. این بحث عقلائی است و ربطی به اسلام و مسیحیت و غیره ندارد. خب حالا شخصی شخص سال کفر ورزیده و در مقابل هزاران سال عذاب شود نباید بین زمان تناسب باشد.
سوال یکی از حضار 1: اینکه زمان عذاب زیاد میشود خودش یکنوع جریمه نیست؟
پاسخ: بنا شد زمان مهم نباشد.
سوال یکی از حضار 2: منظور آقایان از تناسب تساوی است یا عدل است؟
پاسخ: منظور عدل کمتر است و مصداق عدل متفاوت است. عدل لازم است اما این عدل بین جرم و جریمه خودش را کمّی نشان میدهد و در زمان کمّی نیست.
3. بعضی از عرفا: عذاب پس از مدتی با مُعَذَّب سنخیت پیدا میکند. توضیح اینکه وقتی کافری را وارد جهنم میکنند بعد از مدتی کافر حقیقت ناری پیدا میکند. مثال دیگر اینکه خوک در جای کثیف کیف میکند و سنخیت مُعَذَّب را تشبیه به خوک در کثافت کردهاند.
4. برخی از مفسیرین آوردهاند که خلود یعنی زمان طولانی مثلا در فارسی میگوئیم برای همیشه از من دور شد که طولانی بودن مدت را میرساند.
5. میگویند عذاب در آخرت عذاب قراردادی و اعتباری نیست بلکه عذاب لازم ذات است و دست خدا هم نیست. بلی خداوند انسان را خلق کرده است و انسان دارای اراده است اما عذاب لازمه خود اعمال است. این عذابها اعتبارا خلق خداوند هستند ولی جدای از اعمال نیستند یعنی طرف کاری کرده که در ذات کارش اقتضای عذاب خوابیده است. حال خداوند میتواند این اقتضا را از عمل بگیرد ولی اگر نگرفت بدین معنا است که نداده که بگیرد.
سوالات آخر درس
سوال 1: عدم امکان ترجمه از نقص زبان فارسی است یا عامل دیگری دارد؟
پاسخ: بلی اگر بخواهد ترجمه شود و دقیق باشد از ترجمه بودن خارج میشود.
سوال 2: استاد کسی که چند نفرا به قتل رسانده بر وی یک حد جاری میکنند آیا یک حد کفایت میکند یا در آخرت عذاب میشود؟
پاسخ: اولا به این حد نمیگویند و قصاص است. در حد داریم که خداوند کذا کذا ولی در قصاص نداریم و لذا در حد خود دنیا تکرار میشود اگر قتل نباشد ولی اگر قابل تکرار باشد حد است و دست خدای متعال. اگر قصاص شود ممکن است عذاب هم شود مانند صدام. اینها همگی اقتضا است ولی در قصاص میتوانیم بگوئیم که تخفیف دارد.
سوال 3: در جواب پنجم دو بیان داشتید یکی اقتضا و دیگری علت تامه بود. ذاتی عمل عذاب است و فرد مرتکب میشود و خالد میشود و در بیان دوم روی اقتضا رفتید.
پاسخ: منظور بنده همان اقتضا است. خداوند در ماجرای حضرت ابراهیم گفت یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم، همین کار را میتواند اینجا هم القا کند. یعنی از حوزه اختیار خداوند بیرون نمیرود. مشکل ما خلود است و مقدار عذاب نیست که قطعا مقدار عذاب به مقدار جرم است.
ادامه سوال 3: باز این اشکال عود میکند که این اقتضای خلود دارد چرا خداوند ورود نمیکند. آتئیستها به قرآن و شرع استدلال میکنند و میگویند خداوند مهربان است و عمل نمیکند. سوال این است که اگر عمل اقتضای خلود دارد ولی علت تامه نیست...
پاسخ: یعنی اگر خداوند نگیرد با عدل خداوند منافات ندارد. رحمانیت و رحیمیت در قالب عدل و حکمت تفسیر میشود.
سوال 4: برداشت بنده از جواب پنجم به خلود این است که عذاب ذاتی عذابشونده میشود.
پاسخ: ذاتی یعنی علت تام را نمیتوان از آن سلب کرد یا علت تام کار خودش را میکند ولی یک اراده قاهری میتواند خنثیاش بکند. ما نباید اراده قاهر را نادیده بگیریم ولی خب اراده قاهر خنثی هم نکند خلاف رحمت نیست.