1401/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد - سمِ بسم الله
معناشناسی اسم
سخن نهایی در تفسیر اسم این شد که 3 نظر در اینباره بیان شده است:
1. کلمه اسم زائد است و بسم الله الرحمن الرحیم در حقیقت بالله الرحمن الرحیم است یا در فسبح بسم ربک العظیم همینطور است. در زیان عرب و غیر عرب گاهی زائد وجود دارد پس از گفتن زیادت در قرآن وحشت نکنیم.
2. کلمه اسم معنای تسمیه میدهد ولو اسم مصدر نباشد[1] و بسم الله الله الرحمن الرحیم در حقیقت بتسمیه الله الرحمن الرحیم است.
3. کلمه اسم نه زائد است و نه معنای مصدر دارد بلکه اسم عین مسمی است. اگر جاهای دیگر ما اسم و مسمی داریم در ذات حق متعال همان اسم خود ذات و مسمی است.
در جلسه گذشته دو نظریه اول را رد کردیم و گفتیم منکر این نیستیم که احیانا در قرآن زیادتی باشد ولی حمل بر زیادت دلیل میخواهد. همچنین در نظریه دوم اگر متعلق به أبداُ بگیریم معنایاش شروع میکنم با نام بردن خدای متعال میشود؛ در این نظریه هم همهجا نمیتوان معنای تسمیه را آورد مثلا در قول خود خداوند که میگوید بسم الله الرحمن الرحیم نمیتوان اسم را به معنای تسمیه گرفت. در ضمن وجه تسمیه بودن اسم هم دلیل میخواهد.
در نظریه سوم سخن برخی بزرگان از تراث را آوردیم.
آنچه مسلم است کلمه اسم در همان قرون اولیه اسلام از معنای لغوی و عرفیاش در ترات دینی فاصله گرفته است، به عبارتی یک نقلی صورت گرفته است. شخصی خدمت امام رضاعلیهالسلام رسید و از اسم سوال کرد. این سوال راوی 3 نکته دارد:
• نکته اول اینکه معلوم است همان زمان هم در مورد اسم مطالبی بوده است. اگر چیزی نبود چرا این شخص از امام در مورد اسم سوال کرده است.
• نکته دوم اینکه اگر به سوال هم دقت کنید سوال کننده از چیستی اسم سوال میکند نه معنای اسم که امام در جواب میفرماید اسم صفت برای موصوف است. در بسم الله موصوف الله است و اسم صفت الله است.
• نکته سوم اینکه جواب امام دریچهای را باز میکند. امام در جواب نفرمودند اسم علامت است بلکه فرمودند اسم صفت برای موصوف است.
روایت دیگری از امام صادقعلیهالسلام نقل شده است[2] : هشام بن حکم[3] از امام درباره اسماء الله و اشتقاق آن سوال میکند. امام میفرمایند (اَللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ إِلَهٌ يَقْتَضِي مَأْلُوها) یک وقت فکر نکنید که هشام از اشنقاق اسم پرسیده و امام از اشتقاق الله جواب دادند، شاید امام با این جواب میخواهند بگویند از اشتقاق الله بپرس نه اشتقاق اسم (وَ اَلاِسْمُ غَيْرُ اَلْمُسَمَّى) معلوم است که آن زمان هم چیزهایی بوده که اسم خود مسمی است ولی امام میفرمایند اسم غیر مسمی است که این مطلب با حدیث امام رضاعلیهالسلام همجهت میشود (فَمَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ دُونَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ وَ لَمْ يَعْبُدْ شَيْئاً) اگر کسی اسم را عبادت کند و معنا را عبادت نکند. شاید کسانی بودند که اسم به معنای عرفی را عبادت میکردند و یا اینکه غیر خدا از مظاهر الهی را عبادت میکردند که در اینصورت اسم به معنای مظهری از مظاهر الهی میشود که امام میفرمایند اگر کسی اسم را عبادت کند کافر میشود (وَ مَنْ عَبَدَ اَلاِسْمَ وَ اَلْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ وَ عَبَدَ اَلاِثْنَيْنِ) و اگر کسی اسم و معنا را عبادت کند این هم شرک است بگونها که دوچیز را عبادت میکند (وَ مَنْ عَبَدَ اَلْمَعْنَى دُونَ اَلاِسْمِ فَذَاكَ اَلتَّوْحِيدُ) و کسی که معنای بدون اسم را عبادت کند این همان توحید است. هشام میگوید زِدْنِي باز هم افاضه بفرمایید و امام فرمودند: (لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ اِسْماً) خداوند متعال 99 تا اسم دارد (فَلَوْ كَانَ اَلاِسْمُ هُوَ اَلْمُسَمَّى لَكَانَ كُلُّ اِسْمٍ مِنْهَا هُوَ إِلَهاً) اگر بنا شد اسم عین مسمی باشد این 99 تا اسم خداوند 99 تا الله میشود (وَ لَكِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْنًى) لکن الله معنا است (يُدَلُّ عَلَيْهِ بِهَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ وَ كُلُّهَا غَيْرُهُ) و اسماء دال هستند و همه اینها غیر خدا است (يَا هِشَامُ اَلْخُبْزُ اِسْمٌ لِلْمَأْكُولِ وَ اَلْمَاءُ اِسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ اَلثَّوْبُ اِسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ اَلنَّارُ اِسْمٌ لِلْمُحْرِقِ) ای هشام نان اسم برای ماکول است و آب اسم برای مشروب است و لباس اسم برای ملبوس است و آتش اسم برای محترق است، همانطور که در این مثالها اسم غیر خودش است الله هم غیر اسم است. اینجا تشبیهی که امام میکند این تشبیه از یک جهت مُبَعّد است و از جهتی مُقَرّب است. امام در اینجا نمیخواهند یکدفعه بگویند اسمی که در مورد خداوند به کار میرود مانند خبزی است که در مورد نان میگوئیم یعنی همان معنای عرفی که اگر اینگونه باشد اشکال دوباره زنده میشود. تشبیه امام از این جهت که چرا در آن مثالها اسم غیر مسمی است پس در خداوند هم اسم غیر مسمی است اما معنایش این نیست که اسمُ الله همان اسمُ الخبز است که اگر این معنا باشد با کلام امام رضا جمع نمیشود.
در این دو حدیث از امام صادق و امام رضاعلیهمالسلام یک جامعی است و جامع این است که کلمه اسم در تراث دینی از معنای ساده عرفی و لغوی عدول کرده است.
بررسی عبارات مفسران
علامه طباطبایی در المیزان[4] : خلاصه سخن علامه این است که اسم دو اطلاق دارد:
• اسم دال بر مسمی است مثل ما اِسمُک که عرب زبانان برای پرسش از اسم شخص مقابل استفاده میکنند. این اطلاق از مقوله اسم است مانند اسمائی که در دعای جوشن کبیر است مثل یا ناصر یا باقی یا عالی و...
• اسم به معنای ذات مأخوذ به وصفی از اوصاف است. یعنی اسم به معنای ذات (مسمی) است اما نه ذات مطلق بلکه ذات مأخوذ به وصفی از اوصاف است.
علما ما نمیتوانیم دو نگاه به خدا داشته باشیم یک نگاه به عنوان ذات یعنی الله که چیزی هم از این ذات نمیفهمیم ولی به خداوند نگاه کنیم بما أنّه رحیم، بما أنّه خالق. علامه طباطبایی میگوید اگر این مرحله به خداوند نگاه کنید اطلاق اسم میشود حالا این عین مسمی است یا جدای از مسمی است؟ هم میتوان گفت عین مسمی است و هم میتوان گفت غیر مسمی است. غیر مسمی است چون ذات به وصفی از اوصاف نگاه کردیم نه خود ذات بما هو هو و عین مسمی است چون اراده خود خدا شده است لذا علامه میگوید اسم به معنای ذات مأخوذ به وصفی از اوصاف است که این بیان علامه به کلام امام رضا نزدیکتر میشود منتهی علامه به ذات اسم میگویند ولی امامعلیهالسلام به صفت اسم میگویند. این اسم مسمی است از برای اسم به معنای اول لذا به قول علامه یک اسم به عنوان اسمُ الاسم داریم و یک اسم داریم که ذات است منتهی نه ذات بدون تجلی بلکه ذاتِ تجلی یافته است.[5]
سوال یکی از حضار: آیا بین ذات و صفات قائل به یگانگی نیستیم؟
مرحوم امام خمینی در تفسیر سوره حمد: بیانات امام چون سخنرانی بوده و بعدا تبدیل به کتاب شده یک شلوغیها و ناهمسوئیهایی دارد. مثلا امام یکجا اسم را بر ذات مقابل اسم اعظم تطبیق میدهد یا جایی دیگر میگوید مراد اسم اعظم است و بنده نتوانستم بین کلمات امام جمع کنم. خلاصه سخن امام این است که کلمه اسم دو اطلاق دارد:
• اطلاق اسم بر ذات حق تعالی یعنی مراد خود خدا باشد اما ذاتی که تجلی کرده و ظهور مطلق بدون تعین او ملاحظه شده است. اگر به خدا نگاه کنیم بما أنّه متجلٍ خالقٍ ظاهرٍ منتهی نه ظهور در قالب خاصی مثل ظهور خاص - خلق حضرت عیسی – ولی اینجا تصور خدا با وصف ظهور مطلق نه ظهور خاص.
• اطلاق اسم بر غیر ذات حق تعالی و ذواتی که ظهورات متعینه حق میباشند. گاهی اسمالله میگوئیم مرادمان آیاتالله است، مرادمان تجلیات خاص الهی است و در ادامه میفرماید این ذوات هیچ حیثیتی از خود ندارند و فانی در مبدا هستند لذا اطلاق اسم الله میشود.
پس در بیان امام کلمه اسم دو اطلاق پیدا کرد یکی اطلاق بر ذات متجلٍ و دیگری به خود این تعینات اسم الله گفته شود. از نظر عرفان اسلامی تمام عالم اسم الله است، تمام عالم آیت الله است که این معنا را قرآن هم تایید میکند. اگر خلق شب و روز را نشانه الهی میدانیم واقعیت اینها مراد است. نکتهای که در کلمات امام است اینکه در اطلاق اول اسم را هم عین مسمی گرفت و در اطلاق دوم اسم را غیر مسمی گرفت.
سوالات
سوال1: استاد در آیهای که میگوید مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [6] نمیتوانیم بگوئیم اسم را عبادت میکردند؟
پاسخ: آنها بت را عبادت میکردند و منظور از اسم بت است. لذا خداوند میگوید اینها چیزی نیستند و شما اسم آنها را خدا گذاشتهاید.