1401/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره حمد
مقدمه
بحثی که در جلسات قبل گذشت پیام کلی سوره بود. آنچه به عنوان پیام سوره تلقی شد بحث تربیت براساس حکمت است. یعنی چینش آیات اینگونه است که با الرحمن الرحیم شروع میشود بعد با الحمدلله رب العالمین پای تربیت باز میشود و دوباره الرحمن الرحیم میآید و سپس مالک یوم الدین به عنوان ضلع دیگر تربیت میآید. البته در آیات بعدی از هادین، ضالّین و مغضوب علیهم سخن میگوید. مجموعه آیات سوره این را میرساند که تربیت الهی براساس حکمت است. در جلسات گذشته رحمت و حکمت میگفتیم، بعد این بیان را بازسازی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که غیر از حکمت چیز دیگری نگوئیم. در حکمت عفو، رحمت و شفقت نهفته است و عذاب و مؤاخذه هم دارد؛ پس بهتر است بگوئیم تربیت براساس حکمت است.
بر همین اساس یک مشکل را حل کردیم یعنی عقاب خداوند در دنیا و آخرت. در دنیا که عقاب عین رحمت است؛ اینجا بابی باز میشود که اصلا اجرای حدود رحمت است. گفتمان مسلمانان صدر اسلام طهّرنی بود لذا عذاب الهی در دنیا رحمت است حتی عذابهای تکوینی هم رحمت است مثل اینکه میگویند تب یک شب موجب آمرزیدن یک سال گناه میشود یا هر مشکلی که انسان در دنیا ببیند مغفرت و بخشش گناه است یا ترفیع مقام میگیرد ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[1] یعنی چون صبر کردند جعلنا منهم أئمّة یا وقتی حضرت ابراهیم امتحان میشود و یک سری مصیبتها را درک میکند به مقام رسالت میرسد.
در آخرت حکمت اقتضا میکند که با عذاب شدن آمرزیده میشود. خب این بیانات در جایی است که شبهه میکنند هدف خداوند فقط ترساندن است و عذابی در کار نیست ولی با اصل حکمت اینگونه شبهات پاسخ داده میشود.
در برخی از فرمایشات حضرات معصومینعلیهمالسلام یک نوع همسوئی با انکار عذاب دیده میشود ولو برای برخیها، این فرمایشات با حکمت چگونه جمع میشود؟ خیام یک شعری میگوید یا یک عارف شعری میگوید مثلا میگویند: جایی که تو هستی عذاب نیست، جایی که عذاب باشد تو نیستی پس تو کجا هستی، همه جا هستی پس عذاب نباید باشد. اگر دقت کنید شاعر قیاس استثنائی درست میکند که از پس شاعر میتوان برآمد ولی وقتی پای حرف ائمه است کار سخت میشود. در دعای ابوحمزه ثمالی میخوانیم: إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّهَ فَفِی ذَلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ [2] . امام سجادعلیهالسلام میفرمایند: خدایا اگر منِ بنده را داخل آتش بکنی این جز شادی ابلیس چیزی ندارد و اگر داخل بهشت بکنی پیامبر شاد میشود و بنده هم یقین دارم که تو شادی پیامبر را بر شادی ابلیس ترجیح میدهی.. این بیانات امام سجادعلیهالسلام است که هر کسی برداشتی از این بیانات دارد. برهان جزء آداب دعا نیست ولی شبه برهان از آداب دعا است، دور از شأن امام سجاد، در دعا آدم گاهی خودش را لوس هم میکند و اشکالی هم ندارد که در مقام دعا انسان اینگونه سخن بگوید پس این فرمایش امام سجاد علیهالسلام برهاننما است. عقوبت گاهی بخشی از حکمت الهی است حتی گاهی عقوبت خوبان؛ حالا اگر خداوند نسبت به آن خطا عفو نکند و شخص را مورد مؤاخذه قرار دهد این مقتضای حکمت است. اگر اقتضای حکمت باشد که است، هر کس میخواهد شاد باشد و هر کس میخواهد ناراحت شود. ببینید رسول خدا دوست دارند که همه وارد بهشت شوند ولی شاید حکمت اقتضا نکند که زید بن موسی بن جعفر هم وارد بهشت شود. این را امام در قالب برهان بیان نمیکنند که اگر برهانی بود جواب هم داشت؛ بعد هم آدم از کجا احراز کند که اگر یک مسلمان خاطی عقاب شود این موجب ناراحتی پیامبر است که میگوئیم پیامبر نسبت به این مساله لا بشرط است.
ممکن است مقدار عذاب و نوع عذاب را نفهمیم ولی اصل عذاب شاخهای از حکمتی است که تربیت براساس آن است. اما مقدار عذاب و اینها سوالاتی را در پی دارد مثل خلود در عذاب که کفار چگونه خالد در عذاب میشوند. در طول تاریخ به این سوالات جواب داده شده است و به سالهای خیلی قبل برمیگردد.[3]
آیات سوره
اولین آیه در سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم است و فرق بسم الله سوره حمد با سایر سورهها در این است که بسم الله در این سوره جزء سوره است و آیه میباشد ولی در سایر سورهها اگر بسم الله جزو سوره هم باشد[4] بهرحال آیه نیست.
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ [5] . در مورد باء بسم الله حرف وحدیث بسیار است. مفسرین یک روایتی دارند که ابن عباس[6] خدمت امیرالمومنینعلیهالسلام آمد و از تفسیر قرآن پرسید. حضرت فرمود بنشین و از تفسیر باء بسم الله عبور نکردند. ابن عباس کسی نیست که قصه بگوئی و او گوش دهد باید با مطلب سر ایشان را گرم کرد. تازه حضرت به اندازه ظرفیت ابن عباس مطلب فرمودهاند و حال فرض کنید ظرف، ظرفیت امام باقر یا امام صادقعلیهمالسلام باشند. حافظ میگوید:
من که ره بردم به گنج حُسن بی پایان دوستصد گدایِ همچو خود را بعد از این قارون کنم
تفسیر ادبی باء
باء بسم الله چه نوع باء است و متعلقٌبه باء چیست؟ باء میتواند الصاق باشد، میتواند سببیت باشد، میتواند مصاحبت به معنای مع باشد و میتواند استعانت باشد.
الصاق
باءسببیت
مصاحبت به معنای مع
استعانت
از 14 معنایی که باء دارد 4 مورد را در مورد باء بسم الله آوردهاند. معروفترین آنها شاید استعانت باشد و لذا متعلقٌبه هم استعین است. پس بسم الله الرحمن الرحیم یعنی استعین بسم الله الرحمن الرحیم (کمک میگیریم به اسم خدای متعال). در کتب ادبیات و تجزیه و ترکیب مثل محی الدین درویش، محمود صافی، املاء ما منّ به الرحمان، آقای طبرسی در مجمع البیان، آقای زمخشری در کشّاف آوردهاند. پس هم نوع باء و هم متعلقٌبه باء را مشخص کردهاند. یا اتبرک بسم الله الرحمن الرحیم (تبرک میجویم به اسم خدا) در اینصورت بگوئیم مصاحبت است یا بگوئیم الصاق است؟
یک روایتی از امام عسکریعلیه السلام داریم که مرحوم بحرانی در البرهان آوردهاند: قـالَ الحَسنُ بنُ عَلِىٍعليهماالسلام فى قَولِ اللّه ِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ : «بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرِّحيمِ»: فَقال:َ اللّه ُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوائِجِ وَ الشَّدائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ اِنْقِطاعِ الرَّجاءِ مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَ تُقَطَّعُ الأسْبابَ مِنْ جَميعِ مَنْ سِواهُ تَقُولُ بِسْمِ اللّه ِ أَيْ أَسْتَعينُ عَلى أُمُورِي كُلِّها بِاللّه ِ الَّذِي لا تُحِقُّ الْعِبادَةُ إلاّ لَهُ، المُغيثُ إذا اسْتُغيثَ وَالُمجيبُ إذا دُعِى[7] امام در اینجا بسم الله را به خود خدا تفسیر کردهاند. در بسم الله الرحمن الرحیم، بالله الرحمن الرحیم نمیگوئیم؛ حال چرا امام اسم را حذف کردهاند و بالله گفتهاند. ما وقتی کمک میجوئیم از خود خدا کمک میجوئیم، اگر تبرک بگوئیم به اسم خدا است، اما اگر استعین باشد، استعانت به خود خدا است نه به اسم خدا، لذا امام عسکری اسم را حذف میکنند. اگر حذف شده چرا آمده است چرا بعد بحث باء به این هم میپردازیم.
دو مقدمه
1. در سلسبیل گفتیم که وقتی میخواهیم در مورد باء بسم الله تصمیم بگیریم، باید ببینیم آیا بسم اللهای را که خدا میفرماید تجزیه میکنیم یا بسم اللهای که خودمان به زبان جاری میکنیم؛ یعنی بسم اللهای که قول خداوند است و اگر من هم بسم الله میگویم به اعتبار قول خداوند میگویم مانند خواندن قرآن یا بسم اللهای که به اعتبار قول خودم میگویم مانند اذکاری به زبان جاری میسازیم. این دو چه فرقی باهم دارند؟
2. آیا بسم اللههای قرآن جزء قرآن هستند یا نیستند؟ شیعه و کثیری از اهل سنت گفتهاند که بسم الله جزء قرآن است ولی این قول مخالفینی هم دارند. در یک روایت داریم که اکرم آیات خدا را از قرآن دزدیدند. عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَرَقُوا أَكْرَمَ آيَةٍ فِي كِتَابِ اَللَّهِ بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِيمِ[8]
اگر میخواهیم بسم الله غیر قول خداوند را تجزیه و ترکیب کنیم مثل بسم الله شیخ انصاری در اول مکاسب، یا بسم الله شروع درس تفسیر، اگر بخواهیم اینها را تجزیه و ترکیب کنیم، اینها به قصد متکلم بستگی دارد، اگر به عنوان کمک میخواهم بگویم میتواند استعینُ باشد و باء هم باء استعانت باشد، یا مثلا تبرک باشد مثل شروع نامهها یا بسم الله به عنوان أبداُ باشد، پس در اینگونه مثالها قصد متکلم مراد است و به همین مناسبت یک متعلقی هم مقدر میگیرند. ما در اینجا بسم الله سوره حمد را تجزیه و ترکیب میکنیم. اینجا غفلت نکنیم که باء را استعانت گرفته و بگوئیم متعلق استعین است یعنی خداوند میگوید استعین بسم الله الرحمن الرحیم یا اتبرک بسم الله الرحمن الرحیم؟!! بسم الله قول خداوند است و جزء سوره است.
دوست داشتم مراد خودم را بیان کنم ولی باید روی کلمه اسم هم بحث شود که مراد از اسم چیست؟ کلمه اسم زائد است یا غیر زائد است؟ اگر اسم غیر زائد است، اضافه آن به کلمه الله بیانیه است مثل بسمٍ هو الله یا اضافه لامیه است اسمُ الله؟
نکته: تصمیم گیری در مورد باء بسم الله قرآن متوقف بر سه چیز است؟
1. جدا کردن بسم الله خداوندی از بسم الله غیر خداوندی.
2. بسم الله قرآنی را جزء قرآن دانستن.
3. اضافه چیست؟