99/12/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دوران امر بین تخصیص و تخصص/ دوران بین نسخ و تخصیص / نظر امام ره/
بررسی و نقد بیانات مرحوم امام خمینی در مسأله دوران امر بین نسخ و تخصیص
قال رسول الله ص: لا یؤمن احدکم حتی یحب لأخیه ما یحب لنفسه. و در برخی روایات دیگر در ادامه آمده: و تکره لهم ما تکره لنفسه.
از باب مقدمه باید گفت برخی نکات خیلی ساده و قابل ادراک همگان هست، قابل اجرا و بسیار پر فائده و ضروری هست حتی دارای نشانه ها و آیتم های کمّی محسوس و ملموس هست؛ لکن افراد در عمل به آن ها دچار لغزش میشوند مثلاً تواضع و ادب، روشن و بسیار پر فائده است، کار سختی هم نیست اگر مقدمات را به آرامی طی کند منتها برخی چیزی را که باید در تواضع ببینند در کبر و استکبار میبینند. از این ها بگذریم این قانون طلایی مورد اشاره در این حدیث شریف، ایمان نیاورده است [ایمان کامل و واقعی] مگر آنچه برای خود میپسندد برای برادرش هم بپسندد و اکراه بدار آنچه را که برای خودت اکراه میداری.
انسان دوست دارد کار خود را خودش تفسیر کند یا اعتقادش را خود بیان کند نه اینکه دیگران کار ما را تفسیر، قضاوت و داوری کنند؛ اما آنچه برای خود میپسندیم برای دیگران ضروری نمیبینیم لذا کار آن ها را تفسیر میکنیم حتی نسبت به تفسیر خودشان بشرط لا هستیم؛ ما به چه مجوز شرعی کار دیگران را تفسیر میکنیم و حتی تفسیر خودش را نمیپذیریم؟ آیا با این اصل نبوی و ولوی منافات ندارد؟مرحوم تنکابنی در قصص العلما میگوید: ملا ... هر روز صبح در کربلا بعد از نماز به زعم خودش به فلاسفه مانند ملا صدرا و... لعن میکرد یک روز که ملا محراب را لعن میکرد اتفاقاً ملا محراب کنارش بود و از او پرسید چرا این ملا محراب را لعن میکنی؟ گفت چون به وحدت واجب الوجود معتقد است. ملا محراب گفت عجب پس لعنش کن.
این بیچاره فرق وحدت وجود و وحدت واجب الوجود را نمیدانست. امثال این قضایا امروز هم تکرار میشود. قرآن میفرماید: أکذبتم بآیاتی و لم تحیطوا بها علماً. این آیه باید عصای احتیاط را به دست ما بدهد. آیا پیام آیه فقط راجع به یهود و نصاری است؟ خیر معیار رابطه تکذیب و عدم احاطه است از هر کس که باشد. امام صادق ع میفرماید: من أخلاق الجاهل المعارضۀ قبل أن یفهم. قبل از اینکه بفهمد به معارضه میپردازد؛ افراد گاهی بیشتر علاقه مند به حرف زدن هستند تا شنیدن گاهی هنوز نشنیده شروع به حرف زدن میکنند چه در مسائل اجتماعی، سیاسی، خانواده و...
ما عدالت، جود و سخا را دوست داریم اما در مورد دیگران خیر. در مورد نامه قاضی نیشابور به مأمون که مال زیاد وقف شده توسط یک زرتشتی را بین مسلمانان پخش کرده بود؛ امام رضا ع به مأمون فرمودند: به او بنویس معادل آن مال را از بیت المال بردارد و بین فقرای زرتشتی پخش کند. به نظر شما وقتی این جواب امام ع در محیط آن زمان پخش شود آیا مسلمانی تمایل به زرتشت پیدا میکند؟ یا زرتشتی ها به اسلام تمایل پیدا نمیکنند؟ بله غرض امام ع عدالت بود ولی این هم فایده آن است.
لذا بعد از 1400 سال میبینید اسلام قد کشیده است، هنوز وقتی میگویند زندگی نبوی و علوی، حرف برای زدن دارد؛ این ها به خاطر همین حرکات است. ما در جواب آقای سروش در مورد دین و قدرت، بحث دین و حکمت را مطرح کردیم زیرا این دین و حکمت باعث قد کشیدن اسلام شده است. الحمد لله رب العالمین.
مباحثی از مرحوم امام خمینی نقل شد؛ ایشان بیشتر از دیگران به این بحث پرداخته است. در این مرحله یک بررسی اجمالی از سخنان ایشان انجام میدهیم و نقد اساسی را به مرحله تحقیق حواله میدهیم. یک نکته در مورد مبنای سخن ایشان که در فروض مختلف به تقدم نسخ میرسید این است که «اذا دار الامر بین تقیید المطلق و تخصیص العام، تقیید مطلق مقدم است زیرا اطلاق متوقف بر مقدمات حکمت است و با وجود دلیل عام، مقدمات حکمت درست نمیشود» نسخ تقیید مطلق است از نظر زمانی، تخصیص هم مربوط به عام است. خب اگر مبنا زمین بخورد بنا هم سست میگردد. نکته دوم روشی است؛ انسان وقتی در یک مسأله صوری را ترسیم میکند باید بر این صورت ها اثر بار شود اگر اثر بار نمیشود یا صورت ها را نیاورد یا یک عام و مجمعی برای آن درست کند. ایشان صورت های زیادی درست کرد و در همه آن ها قائل به تقدم نسخ بر تخصیص شد. مثلاً میتوانست بگوید تقیید مطلق مقدم بر تخصیص عام است و در همه صورت ها این مبنا میآید.
نکته سوم و آخر: بار ها گفته ایم که در برداشت از ادله و تعامل با آن ها باید رفتار عقلا را ملاحظه کرد؛ وقتی مدیریت میکنیم باید حضور عقلا پشت آن باشد. آیا مواردی که ایشان مطرح نمود [چه قائل به تقدم نسخ بر تخصیص شود چه قائل به تقدم تخصیص] مثلاً فرمود اگر قائل به تخصیص شویم تخصیص، اکثر میشود و اگر نسخ را مقدم کنیم تخصیص، اقل میشود؛ خب آیا این عقلائی است؟ بله عقلا میگویند به اقل عمل کنید اما گزینه مقابل را هم در نظر میگیرند مثلاً اگر گزینه مقابل نسخ باشد ممکن است بگویند اشکالی ندارد تخصیص، اکثر گردد اما قائل به نسخ نشوید. با این نگاه میتوان ملاحظات دیگری را نیز وارد کرد. البته در کلمات مرحوم امام، پررنگ کردن گزینه نسخ نسبت به تخصیص در فرض جهل به تاریخ، نکته مثبتی است.
پرسش: مرحوم امام که نسخ را بر تخصیص مقدم دانست به این نکته توجه نمیکرد که نسخ قلیل است و تخصیص زیاد است پس چرا در جهل به تاریخ این نکته را مطرح کرد؟ آیا این تناقض در کلام ایشان نیست؟ پاسخ: ایشان فرمود اگر امر بین تقیید مطلق و تخصیص عام دائر گردد، تقیید مطلق مقدم است هرچند تقیید مطلق مصداق نسخ باشد، این مطلب یک عارض ثانوی است که حاصل شده و نمیگذارد کثرت تخصیص و ندرت نسخ کارایی داشته باشند. پس به زعم ایشان تناقض نیست.