99/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انقلاب نسبت/ تحقیق در مسأله/
انقلاب نسبت، تحقیق در مسأله
قال رسول الله ص: «اذا ظهرت البدع فی أمتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنۀ الله»
بحث امروز با حدیث معروفی از رسول گرامی خاتم و عظیم الشأن آغاز میشود، کتاب کافی جلد یک ص 54. منظور ما از عالم در این بحث کسی است که از معارف دین اطلاعاتی دارد البته به شدت هم مقول به تشکیک است، چه در حوزه باشد چه دانشگاه، با لباس روحانیت یا بدون لباس حتی عالم نما نیز مورد نظر ما است؛ عالم با این توضیح سه قسم است: گاهی عالم نمایی است که مبدأ بدعت است، بسیاری از دینواره ها توسط علما تأسیس شده است یا اگر موسس آن عالم نبوده، پشتیبانی آن با برخی از باسوادان حوزه و غیر حوزه بوده است؛ محمد بن عبدالوهاب یک طلبه و عالم به همان معنای مقول به تشکیک است یا ابن تیمیه یا علی محمد باب یک طلبه بود ولی وقتی بابیّت را مطرح کرد افرادی مانند ابوالفضل گلپایگانی دنبال او رفتند؛ حال گاهی در این بین برخی از افراد موسس یک مطلب و مکتب و دینواره نیستند اما مبدأ شبهه هستند و شرّ درست میکنند، چیزی را انکار میکنند بعداً موجب سو استفاده دیگران میگردد [در اطراف خود ما در همین دهه های اخیر زیاد رخ داده است]
گروه دوم کسانی هستند که عالم بوده و مبدأ بدعت یا شبهه یا پشتیبان آن نیستند اما ساکت هستند یا به خاطر عجزشان سکوت دارند یا بدون عجز، دانش دارند اما از آن بهره نمیبرند [ما حق نداریم اگر کسی ساکت است فوری انگشت رجم و رمی به سوء را به طرف او دراز کنیم؛ شاید در خود چیزی نمیبیند یا به زعم او مَن بهِ الکفایه وجود دارد]
گروه سوم کسانی هستند که در مقابل بدعت ها و شبهات ناطق میباشند؛ رسول گرامیِ عظیم الشأن میفرمایند: عالم باید این کار را انجام دهد و این رسالت او و قانون آمره در حق او میباشد. نه اینکه دلبخواهی باشد؛ اما اگر کسی میخواهد مصداق این قسم سوم باشد حداقل باید چهار نکته را رعایت کند.
یک: اگر میخواهد اظهار علم کند مثلاً جواب دهد یا رفع شبهه کند، توان پاسخ دادن و سواد این کار را داشته باشد؛ همچنین مدیریت [نحوه ورود و خروج بیشتر از سواد نقش دارد] و منطق پاسخ را داشته باشد. در غیر این صورت نمیتواند جواب دهد یا بد جواب میدهد. با صدا بلند کردن و بدون منطق نمیتوان این کار را انجام داد مانند خانه ای که روی برف بنا شده است و به راحتی میریزد.
دو: مهار غضب؛ این عرایض ما برخاسته از مناسبت ایام است، شخصی مطلبی را انکار نموده و دیگری به او جواب داده است؛ وقتی به جواب مینگریم غضب در آن مهار نشده است. امام عسکری ع فرمودند: الغضب مفتاح کل شرّ.
سه: ادب؛ ممکن است ناسزا نگوید اما رعایت ادب نکند. چه اشکالی دارد در مقام خطاب از صیغه جمع استفاده کند و به جای تو، شما بگوید. مگر برای مخاطبین صحبت نمیکنیم و برای آن ها نمینویسیم پس بگذاریم آن ها داوری کنند.
چهار: رعایت شریعت؛ چه حقی داریم به یک شیعه، مسلمان یا انسان غیر لجوج، خبیث و احمق بگوییم؟ کدام دین اجازه میدهد؟ قرآن از جناب لوط نقل میکند که به قوم خود میگوید: من از عمل شما بیزارم. نه اینکه از خودشان بیزار باشد.
ما سه توصیه به سه گروه داریم گرچه خودمان أشدّ احتیاجاً به توصیه هستیم. اول شما فضلایی که صدای ما را میشنوید باید کار کنید، الان بیش از گذشته به عالمان فاضل و اهل حوار نیاز است. چه بسا اجتماع چند نفر در بعضی پدیده ها اثر بگذارد مانند امر به معروف که میگویند اگر با اجتماع چند نفر احتمال اثر باشد باید اینگونه اقدام کرد. گاهی اوقات بنده به شدت ناراحت میشوم که شخصی که میتوانست لسان الاسلام باشد یک باره شبهه ای القا میکند و هزاران انسان را نسبت به قرآن و تراث به تردید میاندازد اما اگر با غضب جوابی بنویسم بعداً آن را خط میزنم چون هدف بنده اثرگذاری است. خدا به موسی فرمود برو به سمت فرعون «لعله یتذکر أو یخشی». حتی گاهی باید از طریق اشفاق وارد شد، بنده به آن امام جمعه نگفتم شما دروغ میگویید درحالی که عقیده داشتم دروغ میگوید بلکه گفتم این کار موجب میشود شاگردان شما به شما بدبین شوند. دوم کسانی که گاهی منشأ شبهه میشوند [بدعت نه] چه لزومی دارد دیگران وارد شده و سبّ و لعن کنند؟ ممکن است مورّخی به این نتیجه رسیده که بیت الاحزان واقعیت ندارد [اولاً ممکن است او چیزی چیدا نکرده است یا خبری است که ناقل آن مثلاً معتبر نیست اما نمیتوان انکار کرد] خب گاهی با لحن آرامی مصیبت های دیگر حضرت زهرا ع را میگوید بعد اضافه میکند که در خصوص بیت الاحزان این مشکل است، خب اگر این کار را نکنید دیگران سو استفاده میکنند و ما نسبت به آن مسئولیت داریم ممکن است بقیه وقایع هم زیر سوال برود. سوم کسانی که پاسخ میدهند باید به برخی از آن ها گفت شما را به مقدسات قسم وارد نشوید، اینگونه افراد برخی را به خاطر قبول خبر واحد یا تقسیم رباعی خبر یا مشروطه خواهی تفسیق کردند.
از خداوند متعال میخواهیم ما را از قسم سوم قرار دهد و منشأ بدعت یا شبهه قرار ندهد و کلام ما را آغاز سو استفاده دیگران قرار ندهد و توفیق دهد جزو این نوع از عالمان باشیم.
بحث در تتبع اراده استعمالی و جدی تمام شد و باید وارد بررسی و تحقیق شویم.
سوالی شده است: ما در بحث اینکه ائمه معصومین ع متکلم واحد هستند یا کلامشان کلام واحد است گاهی اوقات ما در زمان صدور ادله قرار داریم مثلاً امام خمینی عامی را سال 50 میگوید بعد 57 خاصی را بیان میکند سپس سال 63 خاص دوم را میآورد، اینجا تدریجاً عمل میشود و طبیعتاً انقلاب نسبت هم پیش میآید و عام تخصیص خورده به خاص اول را با خاص دوم میسنجیم اما گاهی ایشان حرف های خود را میگوید ولی ما با نگاه از بالا میخواهیم مجموعه را ببینیم، اینجا دیگر جای انقلاب نسبت نیست؛ این مثال بود و میتوان آن را به ساحت معصومان برد.
پاسخ: اشکال خوبی است اما پاسخ آن سخت نیست، زمان صدور تدریجی ادله مد نظر ما نیست؛ در زمان صدور وقتی عامی میآمد مردم موظف بودند به آن عمل کنند چه قرار باشد خاصی بعداً بیاید چه نیاید؛ فرض ما در بحث انقلاب نسبت، تمام شدن تشریع و بیان شریعت است. اینجا این پرسش رخ میدهد که آیا باید زمان را دخالت دهیم یا نه؟ و چون ما کلام واحد فرض میکنیم لذا تقدم و تاخر زمانی را موثر ندانستیم.
نکته پایانی: در اینگونه از ابحاث یکی از امور مهم این است که چگونه باید مسأله را بررسی کرد؟ آیا باید از فضای تقنین و تشریع شارع سراغ گرفت؟ آیا باید داوری مردم را ملاحظه کرد یا خیر؟ آیا باید ارتکازات مردم را باز کرد یا خیر؟ همه جواب ها مثبت است. برای اینکه اراده استعمالی و جدی پذیرفته شود باید به عقلا و محیط تقنین رجوع کرد و این ها به حل مسأله کمک میکند درحالی که در کلمات آقایان دیده نمیشود یا صرف ادعا است یا دلیلی که به درد اینجا بخورد نمیبینیم.