99/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انقلاب نسبت /مراد جدی و استعمالی / مقارنه نظرات محقق نائینی و محقق عراقی/
مقارنه نظرات محقق نائینی و محقق عراقی
پرسش: در درس گذشته بیان شد که محقق عراقی در مقام اشکال بر محقق نائینی در موردی که دلیل عام با مخصص اعم و اخص تخصیص خورده و در فرض تعدد مطلوب میفرماید: شما چون انقلاب نسبت را قبول دارید نمیتوانید اینجا بین ادله جمع کنید اما ما که قبول نداریم به راحتی دلیل عام را با مخصص اعم و اخص تخصیص میزنیم. خب اینگونه نمیتوان بر محقق نائینی اشکال کرد که چون شما انقلابی هستید نمیتوانید مسأله را حل کنید و چون ما قبول نداریم میتوانیم حل کنیم، هنوز انقلاب رد یا اثبات نشده است خب شما هم انقلاب را قبول کنید و راه محقق نائینی را بروید.
پاسخ: اگر محقق عراقی این حرفی را که شما نقل کردید گفته بود، اشکال شما بر ایشان وارد بود اما آقای عراقی این را نمیگوید بلکه میگوید: در فرضی که یک دلیل عام و دو مخصص اعم و اخص باشد شما قائل به انقلاب نمیشوید چون ترجیح بلامرجح پیش میآید در حالی که ترجیح بلا مرجح نمیشود، بنا برانقلاب شما نباید این رفتار را از خود نشان دهید باید ابتدا عام را با دلیل اخص تخصیص بزنید سپس نسبت را با مخصص اعم مقایسه کنید چون دلیل اخص علی أیّ حال مخصص هست. عراقی میگوید: فرض کنید من انقلابی هستم، آیا طبق انقلاب باید رفتار شما را از خود نشان دهم یا باید رفتار دیگری داشته باشم؟ اصلاً صحبت از ترجیح بلامرجح نکنید؛ بله من معتقد نیستم اما با بیانی که خواهم گفت، من چون انقلابی نیستم راه دیگری را میروم.
بنابراین علی الانقلاب و علی عدم الانقلاب نباید راه شما را رفت و باید نرخ انقلاب و عدم انقلاب در بیرون از این صحنه تعیین گردد.
آقای عراقی یک عبارتی داشت که گفتیم باید اصلاح شود، عبارت این بود: لأن النحوی یعم الکوفی و غیره و العالم الکوفی یعم النحوی و غیره فعلی القول بالانقلاب... گفته شد صحیح این است [البته آنروز مطلب را گفتیم بعداً شک کردیم آیا صحیح گفتیم یا در بیان اشتباه کردیم] عالم غیر نحوی کوفی [نتیجه بدست آمده از دلیل عام و تخصیص آن به مخصص اخص یعنی اکرم العلماء، و لاتکرم النحوی الکوفی] یعنی عالمی که دو صفت دارد حال غیر این عالم چه نحوی نباشد چه نحوی بصری باشد داخل اکرم العلماء قرار میگیرد پس با خاص اعم در نحوی از غیر کوفه اجتماع میکنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام آقای نائینی دو قسمت داشت، یک جا انقلاب را قبول نکرد و جای دیگر پذیرفت؛ ما گفتیم محقق عراقی نسبت به هر دو بخش اعتراض دارد. ملاحظه اول عراقی برای بخش اول گذشت و اشکال هم واضح بود چه قبول کنیم چه قبول نکنیم، اشکال این بود: شما در این فرض انقلاب را قبول نکردید چون ترجیح بلامرجح پیش میآید در حالی که بنا بر انقلاب، ترجیح بلامرجح پیش نمیآید.
اما بخش دوم کلام نائینی و اشکال عراقی بر ایشان[البته کار عراقی فقط نقد نیست بلکه در هنگام نقد، مبنای خود یعنی عدم انقلاب را تشیید و تحکیم میکند]: گاهی اوقات دلیل عام با یکی از ادله سنجیده میشود و نسبت حاصله را هر چه باشد با دلیل دیگر مقایسه میکنیم، این عین انقلاب است. مثال آن: زن از عقار ارث میبرد مطلقاً، زن از عقار ارث نمیبرد مطلقاً،[نسبت این دو تباین است] زن اگر بچه دار باشد از عقار هم ارث میبرد؛ این با دلیل دوم تقابل میکند و آن را تخصیص میزند لذا برآیند آن میشود: زنی که غیر ذات ولد است ارث نمیبرد و ذات ولد ارث میبرد و این با دلیل اول نسبت عام و خاص مطلق دارد و آن را تخصیص میزند لذا دیگر نگران تباین نباشید.
این مورد زیاد مثال دارد مثلاً یک روایت میگوید: بیع سلاح به دشمنان جایز است مطلقاً، روایت دیگر میگوید: بیع سلاح به دشمنان جایز نیست مطلقاً، سومی میگوید: در حال صلح جایز است. خب دلیل سوم، مخصص دومی شده و نتیجه با اولی سنجیده میشود. مثال دیگر: روایتی دارد: زن در 50 سالگی یائسه میگردد، دیگری میگوید: در 60 سالگی یائسه میگردد و سومی میگوید: زن قرشی در 60 سالگی یائسه میشود. همان بساط اینجا هم پهن میشود.
آقای نائینی دلیل خود را این چنین بیان نمود: وقتی عامی صادر شد ابتدا باید دید آیا مخصص دارد یا نه ؟ بعد آن را طرف نسبت قرار داد، در مثال اول نمیتوانید دلیل زن ارث نمیبرد را بدون نگاه به زن ذات ولد ارث میبرد، با دلیل اول بسنجید چون با وجود مخصص، ظهور مستقر حجت برای آن منعقد نشده است.
آقای عراقی میفرماید: لا یخفی ما فیه من الفساد. خدا رحمت کند گذشتگان ما را، خیلی مطالب از ایشان آموخته ایم اما بهتر است بعضی چیزها را نیاموزیم مانند این عبارتِ فساد آن آشکار است. خب ایشان میتوانست بگوید این حرف را قبول ندارم یا این حرف صحیح نیست. این تعابیر بهتر است و اگر کسی بشنود بدش نمیآید اما در قدیم آن تعابیر رایج بوده و اینگونه باهم حرف میزدند حتی در حدود دهه50 هم این مطالب دیده میشود لکن ما که الان میخوانیم بدمان میآید و میگوییم ضرورتی ندارد کسی اینگونه سخن بگوید بله آن زمان عیب نبود ولی برای کسی که مربوط به این زمان است و از ادبیات آن دوره استفاده میکند، درست نیست.
به هر حال آقای عراقی میفرماید کلام نائینی فاسد است زیرا [عراقی دو وجه ذکر کرده لکن ما به وجه اول ایشان اکتفا میکنیم] ما نیز قبول داریم تعارض ادله به اعتبار کشف آنها از مراد واقعی است یعنی همان دلالت تصدیقی بر مراد نه دلالت تصوریه که ابتدا به ذهن میآید، پس تعارض ادله به اعتبار دلالت واقعی است اما شما دلالت واقعی عام را بعد از تخصیص گرفتید در حالی که وقتی عام صادر میشود هرچند بعداً صد بار هم تخصیص بخورد از همان ابتدا یک ظهور در عموم که کاشف از عموم هست پیدا میکند [ کاشفیت نوعیه حاصله از القای ظاهر در مقام افاده و استفاده] حالا شما اسم آن را بگذارید ظهور اولی، ولی بالاخره این ظهور حتی با ظن به خلاف نیز تشکیل میگردد؛ بله یک ظهور دیگر هم هست که ظهور مستقر و حجت میباشد و آن مربوط به بعد از تخصیص است لکن با وجود مخصص منفصل، عام ظهور دارد همان ظهور نوعیه و این ظهور حتی با قیام قرینه منفصله نیز از بین نمیرود و مخصص منفصل تنها حجیت عام و دلالت جدی آن را محدود مینماید اما ظهور اول را منثلم نمیکند و وقتی ظهور باقی ماند همان ظهور معیار در نسبت سنجی است نه ظهور مستقر جدی.
از اینجا راه آقای عراقی از نائینی جدا میشود، نائینی میفرمود: روایتی که میگوید زن از عقار ارث نمیبرد، رها است چون بعداً روایت دیگری آمده که زن ذات ولد ارث میبرد و برآیند اینها با روایت دیگری که میگوید زن مطلقاً ارث میبرد، سنجیده میشود. مرحوم عراقی میفرماید: روایت زن از عقار ارث نمیبرد از جانب مولا صادر شده و مخصص منفصل دارد مثلاً ده سال بعد مخصص آن آمده است ولی در این ده سال برای عام، ظهور درست شده و مولا نیز در مقام افاده بوده است پس با آمدن تخصیص، این ظهور از بین نمیرود [مطابق همان قاعده معروف که الشیء لا ینقلب عما هو علیه] بله مراد جدی آن شکسته میشود اما مراد استعمالی نه لذا باید همه ادله را در یک ردیف دید نه اینکه یکی از عامها را تخصیص زده و نتیجه را با عام دیگر بسنجیم و اسم آن را هم بگذاریم «انقلاب نسبت».
روایت زن ارث میبرد با روایت زن ذات ولد ارث میبرد، متوافقین هستند و کاری با یکدیگر ندارند اما دومی با روایت زن ارث نمیبرد، نسبت عام و خاص مطلق دارد؛ نائینی آن را مخصص قرار داد و برآیند را با حدیث اول مقایسه کرد و در نتیجه تباینی هم باقی نماند. آقای عراقی میگوید وقتی عام صادر شد باید آن را حساب کرد؛ این مطلب را نگویید که عادت قانونگذار این است که اول عام را بگوید و بعداً مخصص بیاورد زیرا چه چنین عادتی داشته باشد و چه نداشته باشد فرقی نمیکند.
پس تا اینجا گلوگاه اختلاف نائینی و عراقی مشخص شد؛ البته ممکن است نتیجه قول به انقلاب نسبت و عدم آن در یک مورد یکی شود و ممکن است در جای دیگر نتیجه فرق کند چنانچه در مثال قبلی تفاوت بود اما در این مثال تفاوتی وجود ندارد لذا انقلابی شدن یا نشدن حتماً در نتیجه اثر گذار نیست ولی در فرآیند همیشه متفاوت هستند.