99/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انقلاب نسبت / کلام شیخ انصاری ره/
انقلاب نسبت بیانات شیخ انصاری قدس سره
گفتگو در مورد فرمایشات شیخ انصاری بود که ایشان فرمود: گاهی نسبت میان چند طرف، واحد است مثلاً هر سه طرف عام و خاص من وجه هستند یا یکی عام و بقیه خاص؛ در اینگونه موارد بحث انقلاب نسبت مطرح نیست و در حالت اول آن، ماده افتراق هر دلیل را به خودش میدهیم و در ماده اجتماع تعارض پیش میآید و باید به سراغ مرجحات یا تخییر رفت. اگر هم یک عام ودو تا خاص بود باید عام را با خاص ها تخصیص زد و طبق فرض دو تا دلیل خاص کاری به یکدیگر ندارند مانند لا تکرم النحویین و لا تکرم العالم الفاسق اما اگر محذور تخصیص اکثر پیش بیاید یا عام بی مورد شود، اینجا معامله تباین بین آن ها میشود و بساط تعارض مستقر پهن میشود یعنی ترجیح و بعد تخییر.
پرسش: شیخ فرمود در این دو حالت انقلاب نسبت رخ نمیدهد خب اگر یکی از خاص ها متصل به عام باشد چطور؟ آیا باز هم میتوان گفت تعارض سه طرف دارد یا تعارض دو طرف دارد و به طریق اولی بحث انقلاب نسبت نمیآید؟
شیخ انصاری رفتاری دارد که به طورواضح این سوال را جواب میدهد؛ یعنی میفرماید فرقی نیست یکی از خاص ها متصل باشد مانند ربا حرام است و ربایی میان والد و ولد نیست یا هر دو منفصل باشند. این بحث در صفحه103 از چاپ کنگره رسائل آمده است.
به هرحال مورد ما سه طرف دارد و مثال فرضی آنهم اکرم العلماءالا العالم الفاسق، لا تکرم النحویین است و هم دلیل متصل و هم منفصل نسبت به دلیل عام، عام و خاص مطلق هستند؛ شیخ میفرماید اینجا سه طرف وجود دارد.
توضیح اینکه: تنافی همیشه بین ظاهر دو دلیل است و در ما نحن فیه سه دلیل وجود دارد که باید ظهور هر کدام تمام باشد؛ لذا اگر ظهور درست نشود مقتضی برای تنافی نیست. حال ظهور گاه به وضع لفظ است مانند اکرم العلماء که در عموم ظهور دارد و یا به قرینۀ المراد است که از جمع میان چند دلیل بدست میآید مانند دلیل عام که با چند خاص تخصیص خورده است و ظهور آن مخصوص به غیر موارد تخصیص گشته است. [البته شیخ میخواهد این را رد کند] پس برای تنافی، ظهور لازم است لذا اگر یک دلیل عام همراه با مخصص متصل آمد [یا لفظاً متصل باشد یا مخصص عقلی و لبی باشد که در حکم متصل است مثل اینکه یقین یا اجماع داریم بر اینکه قانونگذار اکرام عالم فاسق را نمیخواهد] در این صورت اگر دلیل عام را بدون توجه به مخصص متصل با خاص دیگر نسبت سنجی کردیم قهراً نسبت عام با خاص منفصل همان نسبتی است که عام با خاص متصل دارد ودر نتیجه بحث انقلاب نمیآید. همینجا ممکن است کسی بگوید: این چه حرفی هست؟ مشخص است وقتی یک از خاص ها متصل به عام بود باید عام و مخصص متصل را در یک کفه ترازو قرار داد و خاص منفصل را در کفه دیگر و برآیند عام و مخصص متصل با خاص منفصل سنجیده میشود و در نتیجه نسبت آن ها به عموم و خصوص من وجه تغییر پیدا میکند؛ در مثال مذکور اگر عالم غیر فاسق با نحوی سنجیده شود نسبت آن ها عموم من وجه است زیرا عالم فاسق میتواند نحوی و غیر نحوی باشد و نحوی هم میتواند فاسق و غیر فاسق باشد و در عالم غیر فاسق نحوی تعارض میکنند؛ دلیل اول حکم به وجوب اکرام و دلیل دوم حکم به حرمت اکرام مینماید.
شیخ در پاسخ این پرسشگر میفرماید: عام وقتی تخصیص میخورد دیگر ظهور آن از بین میرود و در غیر مورد تخصیص ظهور نخواهد داشت و اگر میخواهید عام را با خاص منفصل نسبت سنجی کنید باید عام، ظهور داشته باشد تا تنافی پیدا کنند وعام تخصیص خورده به بعض افراد هرچند با مخصص متصل، دیگر در مابقی افراد ظهور ندارد. مثلاً اکرم العلماء الا الفساق در وجوب اکرام عالم غیر فاسق چه نحوی و چه غیر نحوی ظهور ندارد زیرا این تخصیص مانع ظهور آن شده است و در بقیه افراد هم نمیتوان اصل عدم تخصیص جاری کرد زیرا با وجود مخصص لفظی، اصل عدم تخصیص معنا ندارد. پس اکرم العلماء الا الفساق در این مطلب ظهور دارد که وجوب اکرام، عالم فاسق را نمیگیرد اما اینکه تمام افراد غیر فاسق را بگیرد خیر چنین ظهوری ندارد.[این مطلب همان نکته ای است که آخوند رد میکند زیرا ایشان فرمود وقتی یک قسمت از عام خارج شد، ظهور آن منثلم نمیشود] پس نمیتوان گفت نسبت از عام و خاص مطلق تبدیل به عام و خاص من وجه شد و انقلاب اتفاق افتاد.
البته شیخ میفرماید: گاهی اوقات مخصص متصل در دلیل عام ذوب میشود مانند اینکه مولا در یک کلام و با یک نفس بگوید اکرم العلماء العدول نه اینکه بگوید اکرم العلماء و بعد یک لیوان آب بنوشد و بگوید الا العالم الفاسق. اگر این گونه باشد اصلاً عامی نداریم تا تخصیص بخورد و این فرض کلام ما نیست.
ما دنبال پاسخ این سوال بودیم که آیا شیخ میان مخصص متصل و منفصل فرق میگذارد؟ و به این نتیجه رسیدیم که ایشان فرقی نمیگذارد مگر اینکه مخصص ذوب در عام باشد مانند بیان صفت.
خدا رحمت کند بزرگان ما را، ما سر سفره آن ها نشسته ایم اما باید به ایشان گفت: آیا نباید در این مسائل از عرف و عقلاء سراغ گرفت؟ اینجا بساط فهم الفاظ و مدیریت ادله است و جای عرف و عقلاء میباشد. یا مثل اخباری ها بگوییم این علم اصول موجب ضلال است یا اگر پذیرفتیم به لوازم آن پایند باشیم. انشالله در تحقیق، موقعیت کلمات بزرگان را برررسی خواهیم کرد.
اما قسمت آخر کلام شیخ: اگر نسبت ادله متفاوت بود یکی میگوید اکرم العلماء، دیگر میگوید لا تکرم فساقهم و سومی میگوید یستحب اکرام العدول. یعنی یک دلیل عام و یک خاص و یک عام و خاص من وجه با هر دو آن ها؛ در این صورت ابتدا باید دید کدامیک بر دیگری مزیت دارد، اگر یکی مزیت داشت به آن اخذ میکنیم...
اینجا حرف های زیادی وجود دارد و در نسخه رسائل هم مشکلی هست بعضی از نسخه ها «تنقلب» و بعضی دیگر «لا تنقلب» دارند.