99/08/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث تقیه و مخالفۀ العامۀ
گفته شد از ادله استفاده میشود که برخی از روایات به قصد مدارا و همزیستی مسالمت آمیز با اهل تسنن صادر شده اند؛ اگر این روایات حاوی حکم شرعی نباشند تا فقیه در استنباط از آن ها بهره ببرد طبعاً از بحث ما خارج است لکن اگر نگوییم کل آن روایات باید گفت عموم آن ها حاوی چند دستور شرعی از حرام، واجب، مستحب و... است.
سوال ما این است که اگر روایتی با این انگیزه صادر شده باشد، آیا میتوان در باب تعارض ادله از آن استفاده کرد و آن روایت را مرجوح دانست نسبت به روایتی که این احتمال در آن نمیرود؟ این بحث نه در رسائل، نه کفایه و نه کتاب های خارج نیامده است. در ارتباط با اصل این نوع از تقیه(به آن تقیه مداراتی میگویند اما ما آن را تقیه نمیدانیم) اگر در روایتی معتبر (بحث در روایت ضعیف یا مبهم نیست) احتمال موجه مدارا با مخالفان برود یا یقین به آن پیدا گردد(به وسیله قرینه یا جنس حدیث) گاهی روایت معارض وجود دارد و گاهی معارض نیست؛ در فرض وجود معارض معتبر میتوان بحث مرجوحیت و راجیحت را پیش کشید و احتمال مدارا را به عنوان سنجه مرجوحیت و عدم آن را سنجه ترجیح شمرد.
اما گاهی اوقات معارضی درمیان نیست مانند روایت «عودوا المرضی» چه از آن وجوب را استفاده کنیم و چه استحباب، در این صورت اگر این احتمال مدارا به اصالۀ الجد لطمه بزند روایت از حجیت ساقط میشود زیرا روایتی معتبر است که علاوه بر سند و دلالت، اصالۀ الجد نیز در آن جاری شود مثلاً از جهت تقیه یا مصلِح اجتماعی بودن نباشد. پس در اینجا بحث ترجیح و عدم آن مطرح نیست بلکه بحث حجیت و عدم آن است. در موارد این چنینی به احتمال تقیه اهمیت داده نمیشود زیرا عقلا به آن احتمال اعتنا نمیکنند ( به نظر ما باید به مرز اطمینان برسد و به نظر مشهور، گمان نیز کافی است) لذا ما روایاتی که موافق آن ها هستند و معارضی ندارند را حجت میدانیم. بله اگر آن چنان احتمال مدارات و تقیه قوی باشد که دیگر جایی برای احتمال بیان واقع باقی نگذارد، روایت از حجیت ساقط میگردد.
اما در صورتی که روایت موافق با آن ها که احتمال مدارات در آن میرود، معارض داشته باشد؛ در اینجا بحث مرجوحیت و ترجیح مطرح میشود. ما ادامه این بحث را در ضمن یک مثال بیان میکنیم که اتفاقاً مسأله ی زنده ای است و آن بحث اقتدا به اهل تسننمی باشد. در این باره دو گروه روایت وجود دارد که هر دو گروه دارای اسناد عالی میباشند و مفاد یکی از آن ها، هم راستا با مدارات میباشد.
روایت اول: کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از حماد از حلبی از امام صادق ع (سند بسیار عالی است): من صلّی معهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول الله ص.[1]
خب از این بالاتر دیگر چه میخواهید و روایات مشابه این مضمون نیز متعدد هستند. امروزه برخی از آقایان مستقر در بعثه ها به نماز خواندن پشت اهل تسنن سفارش کرده و این روایات را برای مردم میخوانند. شکی نیست که احتمال مدارات در این روایت وجود دارد. اما در مقابل این مضمون به این روایت دقت کنید: کلینی ازعلی بن ابراهیم از پدرش و از محمد از فضل از حماد بن عیسی از حریز از زراره ( این روایت دو سند دارد یکی توسط کلینی از طریق علی بن ابراهیم و پدرش و دیگری توسط کلینی از محمد بن اسماعیل نیشابوری از فضل بن شاذان و هر دو سند خوب هستند): کنتُ جالساً عند ابی جعفر ع اذ جائه رجلٌ فدخل علیه فقال له جعلت فداک انی رجلٌ جار مسجد لقومی(بستگانم) فاذا انا لم اٌصلّ معهم وقعوا فی و قالوا هو کذا و کذا فقال أما لئن قلت ذلک(آگاه باش اگر این حرف را میزنی) لقد قال امیرالمومنین ع من سمع الندا فلم یجبه من غیر علۀ فلا صلاۀ له. زراره میگوید وقتی آن مرد قصد رفتن کرد امام ع به او فرمود: لا تدع الصلاۀ معهم و خلف کل امام. بعد که او خارج شد زراره از امام ع پرسید: این امر برای من سنگین شد، اگر قوم او مؤمن نباشند چی؟ امام ع به او خندیدند و فرمودند: باید مرتب نزد ما بیایی مگر من به او نگفتم «من غیر علۀ» خب چه علتی بالاتر از این که نتوان به آن ها اقتدا کرد. در این روایت مشخص است که امام ع از باب مدارات به آن مرد چنین دستوری دادند که برای خود او خوب بود. سپس در ادامه به زراره میفرمایند: صلوا فی مساجدکم و مع ائمتکم.
انصافاً از این روایت در میآید که امام ع راضی به اقتدا به آن ها نبودند. این روایت از طریق کلینی دو سند داشت و شیخ طوسی نیز دو سند به آن دارد که در مجموع چهار سند میشود. ضمن اینکه تنها این روایت نیست و روایات همسو با مفاد آن وجود دارد.
ممکن است کسی بگوید روایات دسته اول از باب تقیه و حفظ جان بوده است نه مدارات که ما در جواب میگوییم این مطلب به اصل بحث ما ضربه نمیزند اما به سه دلیل معتقدیم روایات گروه اول برای تقیه و حفظ جان نیستند.
دلیل اول: روایات تقیه ای با این بیان سامان داده نمیشوند؛ به نظر ما روایاتی که اینگونه از تعبیر های بالا استفاده میکنند را نمیتوان حمل بر تقیه کرد. «من صلی خلفهم...» زیرا در تقیه به قدر ضرورت اکتفا میشود.
(نقل است عمر بن عبدالعزیز به پدرش میگوید وقتی خطابه میکنی خیلی غرّا سخن میگویی اما زمانی که میخواهی لعن علی بن ابی طالب را کنی این گونه نیست؛ پدرش میگوید اگر مردم آن چه ما از علی میدانیم را میدانتسند، دور ما جمع نمیشدند یا اهل بیت را رها نمیکردند(به همین مضمون))
البته ما یک فتأمل هم داریم زیرا موقعیت ها متفاوت هستند و ممکن است در برخی مواقع چنین تعابیری لازم باشد.
دلیل دوم: اطلاق روایات خلاف این مطلب را میرسانند یعنی هم تقیه برای حفظ جان و هم مدارات را شامل میشوند.
دلیل سوم: یک سری روایاتی هستند که بر مداراتی و شبه تقیه بودن این مطالب دلالت دارند. ادامه بحث در جلسه آینده.