99/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسئله تخییر در تعارض / اخبار تخییر/
قال الامام أبو محمد الحسن المجتبی : (اللؤم ان لا تشکر النعمۀ) در گذشته و در همین درس این روایت را نقل کرده بودیم لکن به خاطر بلندی محتوای آن و مورد ابتلا بودن آن دوباره متذکر میشویم. لؤم در لغت در مقابل کرم است و لئیم شخصی است که هیچ برون دادی به دیگران ندارد حتی گفته شده به معنای پستی انسان از روی حقارت است.
در این روایت شخصی که شکرگزار نیست بخیل از روی حقارت شمرده شده است با اینکه شاید از نظر فقهی حرامی انجام نداده و گناهی مرتکب نشده باشد در نتیجه همان قدر که شکر گزاری مطلوب و مهم است در مقابل عدم آن نیز پست و حقیرانه است.
ما دعوت به شکر گزاری شده ایم و خدای متعال در رأس شکرگزاران قرار دارد (ان الله شاکر علیم) لکن برای محقق شدن این صفت در انسان لازم است سه نکته در انسان جمع شود :
اول: انسان روحیه سپاسگزاری داشته باشد و اگر هم ندارد سعی کند تا بدست آورد (این اوصاف اکتسابی هستند)
دوم: نعمت ها را بشناسد ممکن است انسان برای سلامتی خود و خانه داشتن و... شکر گزار باشد اما یکبار به خاطر موحد بودن، آشنایی با ولایت، حوزه های علمیه، علما، اساتید و پدر و مادر شکر به جا نیاورد.
سوم : صاحب نعمت را بشناسد چه صاحب اصلی که خدای متعال است و چه مجاری آن مانند انبیاء و ائمه علیهم السلام.
نکته ی دیگری که نباید از آن غافل شد این است که شاکر بودن یک موانعی دارد و انسان میبایست آن ها را از خود دور کند مثلاً آن چه که از دیگری به او رسیده را وظیفه او بداند مثل معلمی که به انسان درس میدهد و حقوق هم میگیرد و شاگرد فکر میکند که وظیفه اوست درحالی که باید شاکر باشد. همین طور از جمله موانع حسادت است مثلاً وقتی کلام عالمی را از قرن 6 نقل میکند از او تقدیر و تمجید میکند ولی نسبت به کلام یک معاصر یا شاگرد این طور نیست. این کار بی انصافی است.
بحث بعدی شکل های شکرگزاری است. گاهی همان شکل ظاهری است چه با لسان و چه با فعل و در روایات آمده است گفتن الحمد لله رب العالمین بهترین شکر است اما گاهی با عمل کردن شکر میگزارد و به خواسته های صاحب نعمت عمل میکند. باید دانست که سربازی رسمی دارد و سرباز باید مدافع از فرمانده خود باشد؛ بر ما وظیفه است از تراث و اخلاق و معارف امام علیه السلام دفاع کنیم بلکه مبلّغ آن ها باشیم. صاحب جواهر برای کتاب جواهر سی سال وقت گذاشت، بیست سال تألیف و ده سال ابرام آن که این بهترین شکرگزاری و دفاع از تراث است.
لکن باید مراقب بود که شکرگزاری رنگ تملق و شیطان را به خود نگیرد مثلاً اگر فلان شخص نبود از او تشکر نمیکرد یا به آن صورت تشکر نمیکرد؛ خیلی عجیب است که گاهی شیطان از طریق مفاهیم دینی وارد شده و انسان را وسوسه میکند اما اگر توکل و توسل در انسان باشد در امان خواهد بود ولی به هر حال باید ترسید.
ما یک عبارتی داریم که میگوید : صفات نیک از جمله شکر گزاری باید از گفتار به کردار و بعد عادت و بعد شخصیت انسان تبدیل گردد لذا گاهی قرآن از انسان ها به اعمالشان تعبیر میکند(لکن البرّ من آمن بالله) شخص بزرگی میگفت وقتی به نامحرم میرسم خود به خود چشمانم بسته میشود این یعنی تبدیل به شخصیت او شده است.
جایی نوشته شده بود : صاحبان کار نیک، کار خود برای دیگران را بر روی شن مینویسند ولی کار نیک دیگران را بر روی سنگ مینویسند. این مطلب یه نکته مهم است که انسان نباید انتظار سپاسگزاری داشته باشد گاهی پدر و مادر از فرزند خود یا استاد از شاگرد خود انتظار سپاس گزاری دارد اما نباید اینطور باشد با اینکه شکرگزاری وظیفه طرف مقابل است.
نکته ی دیگر : گاهی انسان دقت هم میکند ولی صاحب نعمت را نمیشناسد مثلاً استاد بی واسطه را میشناسد ولی از استاد با واسطه خود یاد نمیکند ؛ نباید از مثل شیخ و آخوند و حتی انبیاء که معلمان انسان ها هستند غافل شد، بنده سوره صافات را هر روز به عنوان هدیه به پیامبران قرائت میکنم. بالاخره در رأس همه یک شاکر عجیب داریم با این که نعمتی از دیگران به او نرسیده است و آن خدای متعال است و این به خاطر مهربان و لطیف بودن اوست. خدای متعال میفرماید به عنوان جزا و پاداش به بندگان بهشت میدهیم در حالی که خود عمل نیک، مزد و پاداش است ولی خداوند برای مزد هم مزدی دیگر میدهد. از همه ی این مطالب به اهمیت بالای شکرگزاری میرسیم تا جایی که امام صادق علیه السلام میفرمایند : (الشکر زیادۀ فی النعمۀ و امان من الفقر)
اکنون به ادامه بحث خود میپردازیم. پرسش: سوال شده است که شما گفتید اگر موضوع عوض نشده باشد باید به اطلاق تمسک کرد خب شاید مانع تمسک به اطلاق، تغییر موضوع نباشد بلکه در مقام بیان نبودن باشد.
پاسخ: پرسشگر فکر کرده است ما وجه عدم تمسک به اطلاق را تغییر موضوع میدانیم ولی ما در نهایت به خاطر وجود بنای عقلا، اطلاق ادله تخییر را پذیرفتیم و اگر هم اطلاق آن ادله مورد قبول واقع نشود دیگر جایی برای استصحاب برای اثبات تخییر در هفته های بعدی نیست زیرا سرایت دادن یک حکم از موضوعی به موضوع دیگر است که مصداق قیاس میباشد و اگر هم وحدت عرفیه درست کردید پس به اطلاق تمسک کنید.
بحث جدید: گفته شد برخی موارد به روشنی مصداق تعارض مستقر هستند مانند تباین یا عموم و خصوص من وجه نزد اکثر علما و یکسری موارد دیگر هم به روشنی مصداق تعارض بدوی هستند مانند مطلق و مقید، عام و خاص و... اما گاهی اوقات شک و تردید پیش میآید که آیا تعارض مستقر است یا بدوی؟ برخی تعارض را مستقر دانسته و پیشنهاد علاج میدهند و بعضی دیگر بدوی شمرده و جمع عرفی را مطرح میکنند.
عرض شد از جمله آن موارد، تعارض عام و مطلق است و مثال ساده آن لاتکرم الفساق (جمع محلی به لام و عام) و اکرم العالم (مفرد محلی به لام و مطلق) است و اکرم عالماً هم مثال بی دردسر برای مطلق است. در اینجا شیخ انصاری تعارض را غیر مستقر دانسته ولی آخوند آن را مستقر شمرده و مرحوم خویی نیز با شیخ موافقت نموده و شهید صدر نیز تفصیلی ارائه نموده است.