1400/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اشتراط حیات در مرجع تقلید؛ بررسی دلیل استصحاب
گفته شد برای اثبات جواز تقلید استمراری (بقای بر تقلید) ممکن است به استصحاب تمسک شود ولی آقای آخوند فرمود: در استصحاب یقین سابق به حکم شرعی [یا موضوع ذی حکم] لازم است و ما چنین یقینی نداریم زیرا شخص سابقاً از مجتهد تقلید میکرد مثلاً فتوا به وجوب نماز جمعه داده بود، حالا فوت کرده است؛ آیا میتواند بگوید من یک زمانی یقین به وجوب نماز جمعه داشتم؟ تا بتواند وجوب نماز جمعه را استصحاب کند؛ فتوای مجتهد که یقین آور نیست و اصلاً در مسائل یقینی نیاز به تقلید نیست. اگر تقلید را به اقتضای عقل و فطرت حساب کنید چیزی غیر از منجزیت و معذریت ندارد، اگر فتوای مجتهد درست باشد حکم واقع منجز میگردد و اگر درست نبود عذر داریم پس یقین مکلف به منجزیت و معذریت است نه حکم شرعی.
حال اگر گفته شود که دلیل تقلید تنها عقل و فطرت نیست بلکه دلیل نقلی هم وجود دارد از قرآن و روایات، میگوییم آن ادله نیز بر همین مطلب دلالت میکند البته اینجا دو مبنا وجود دارد؛ بعضی همین منجزیت و معذریت را میگویند اما برخی دیگر قائل به حکم ظاهری هستند، اگر فتوای مجتهد مطابق واقع باشد که همان واقع است و اگر مطابق نباشد، ظاهراً فتوای او ثابت میشود که به آن حکم ظاهری میگویند بله بنا بر این مبنا میتوان استصحاب حکم شرعی را مطرح کرد.
پس اگر ادله تقلید را عقل و فطرت بدانیم، آن ها فتوای مجتهد را حکم شرعی نمیدانند و اگر دلیل را نقل بدانیم به نظر آقای آخوند اقتضای نقل هم همین است البته بنا بر نظر معروف [ جعل حکم ظاهری] یقین سابق به حکم شرعی وجود دارد و استصحاب وجه دارد اما یک مشکل دیگر وجود دارد و آن عدم وحدت موضوع در نظر عرف است. پس یک بار مشکل استصحاب عدم یقین سابق بود و بار دیگر عدم وحدت در نظر عرف؛ عرف میگوید احکام تقلیدی برای مقلد به قید حیات مجتهد است و وقتی میمیرد مانند جایی است که تبدل رأی پیدا کرده است پس ارتفاع حکم به انتفای موضوع آن پیدا شده است. عبارت کفایه از این قرار است :« الا ان الانصاف عدم کون الدعوی [اینکه موضوع باقی باشد] خالیۀ عن الجزاف فانه من المحتمل لولا المقطوع ان الاحکام التقلیدیۀ عندهم أیضاً لیست أحکاماً لموضوعاتها بقول مطلق [یعنی رابطه آن ها با مجتهد هرچند بعد از مرگ او قطع نگردد] بحیث عد من ارتفاع الحکم عندهم من موضوعه بسبب تبدل الرأی و نحوه بل انما کانت أحکاماً لها بحسب رأیه بحیث عد من انتفاء الحکم بانتفاء موضوعه عند التبدل...»در آخر نیز میفرماید: فتأمل جیداً و این یعنی خوب دقت کن نه اینکه اشکالی بر این مطلب داشته باشد.
نکته ای که آخوند چندین بار یادآوری نمود این است که اگر مجتهد پیر شود یا فراموشی بگیرد یا مریض شود یا تبدل رأی پیدا کند یا مجنون گردد، میگویید نمیتوان از او تقلید کرد حال چطور وقتی مرده است تقلید از او را تجویز میکنید؟ فتأمل زیرا بین مرگ و مرض و پیری و... فرق است.
در هنگام آغاز بحث گفته شد که یکی از ادله مجوزان استصحاب است اما آن ها سه وجه دیگر هم دارند. یکی از آن ها اطلاق آیات [و روایات] دال بر تقلید است مانند «فاسألوا اهل الذکر» آیا اگر سراغ علامه حلی رفتیم و نظر او را به دست آوردیم به او اهل الذکر نمیگویند؟ دلیل دیگر انسداد است بدین بیان که تقلید را از باب انسداد و ناچاری پذیرفته ایم ودر انسداد فرقی بین زنده و مرده نیست. یا سیره اصحاب ائمه ع آیا وقتی مثلاً جمیل بن دراج فوت کرد میگفتند دیگر نمیتوان به نظر او عمل کرد؟ خیر، ائمه ع هم ردع نمیکردند. بله سیره در تقلید ابتدایی نبوده ولی در بقای بر تقلید سیره وجود داشت.
آخوند میفرماید: این سه دلیل هم به درد نمیخورد؛ اما راجع به اطلاق ادله اولاً بعضی از آیات اصل دلالت آن ها بر تقلید مشکل دارد بله آیه نفر، نبأ، اهل الذکر ممکن است بر حجیت خبر دلالت کنند ولی بر حجیت رأی دلالت نمیکنند و تقلید، اخذ رأی است نه اخذ خبر. ثانیاً فرض کنید دلالت بر جواز تقلید کند اما بر اصل تشریع آن دلالت دارد نه جزئیات مانند فرضی که مجتهد فوت کند یا زن باشد یا...[در جلد اول فقه وحقوق قراردادها به بحث از تمسک به اطلاق آیات پرداخته ایم؛ مراجعه کنید] اما نسبت به روایات هم همین گونه است و معلوم نیست یک اطلاق مستقری برای حال حیات و ممات داشته باشند بلکه ممکن است بگوییم روایات انسباق دارند به حال حیات. پس اطلاق بی اطلاق.
اما در رابطه با انسداد باید گفت که دلیل تقلید، انسداد نیست بلکه عقل، فطرت و برخی از روایات است نه انسداد تا اینکه گفته شود در انسداد فرقی بین مرده و زنده نیست. اگر هم در حجیت آن شک شود، اصلِ عدم حجیت مطرح میگردد.
اما سیره که ادعا شد اصحاب ائمه ع بعضی از بعض دیگر تقلید میکردند و بعد از موت باقی میماندند و ائمه ع هم ردع نمیکردند؛ در این رابطه آقای آخوند میفرماید: این چنین سیره ای کجا بوده است؟ بله بعضی از بعض دیگر سوال میکردند و آن ها پاسخی که از امام ع شنیده بودند را میدادند اما اینکه تقلید میکردند و بعد از موت هم باقی میماندند، ثابت نیست بله چون راوی و ناقل بودند بعد از مرگ ایشان باز هم به نقلشان عمل مینمودند. پس این سیره برای آخوند ثابت نشده است و همین مقدار در ردّ آن کافی است.
در رابطه با فرمایشات آقای آخوند باید بگویم که هیچ چیزی برای حقیر اضافه نکرد زیرا بدون توجه به این حرف ها همیشه نظر ما همین بود و به نظر ما میت رأی ندارد شاید اگر زنده بود فردای آن روز برمیگشت؛ اما حرف اصلی ما این نیست و این بخشی از آن است؛ کمی تتبع را ادامه خواهیم داد از مدرسه قم[مرحوم امام] و مدرسه نجف [مرحوم خوئی] تا عرض خودمان را بیان کنیم.