1400/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:مباحثی از اجتهاد و تقلید؛ تجزی در اجتهاد
پرسش اول: حد تجزی تا کجاست؟ شخصی در یک بابی از ابواب فقه مجتهد است ولی دیگری در یک مسأله مجتهد است، آیا باز هم تجزی در اجتهاد گفته میشود یا باید حدی برای آن مشخص گردد؟
پاسخ: خیر حدی ندارد و اگر کسی حتی در یک مسأله ورود مجتهدانه داشته باشد، داخل در بحث ما قرار میگیرد حال اگر یک باب یا بخشی از فقه باشد که به طریق اولی داخل است.
پرسش دوم: استدلال مرحوم آخوند برای اثبات اعتبار نظر مجتهد متجزی برای خودش، اعم از مدعا است زیرا ایشان فرمود حجیت ظواهر یا خبر ثقه اختصاص به مجتهد مطلق ندارد و مجتهد متجزی هم میتواند استفاده کند خب اگر اینگونه باشد میتوان گفت ظواهر و خبر ثقه برای عوام هم حجت است و اختصاصی به مجتهدان ندارد؛ آیا به این مطلب ملتزم میشوید؟ پس با این دلیل حجیت برداشت یک عامی برای خودش نیز ثابت میگردد.
پاسخ: قاعدتاً آقای آخوند به این نکته توجه دارد و پاسخ ایشان این خواهد بود که اگر یک عامی آیه ای ازقران را ببیند یا روایت ثقه ای به دست او برسد و بداند که معارض و مقیدی ندارد، این همان مجتهد متجزی است هرچند شما اسم آن را عامی بگذارید؛ اما افرادی که این مقدار هم نمیدانند دیگر ظواهر برای آن ها حجت نیست زیرا حجیت ظواهر بعد از فحص از مخصص و معارض و... است نه قبل از آن. آخوند یک عبارتی داشت: «غایته تقییده بما اذا تمکن من دفع معارضاته...»
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد حجیت نظر مجتهد متجزی برای خودش، آخوند پاسخ مثبت داد و قائل به حجیت نظرش شد؛ اما پرسش دوم در ارتباط با جواز رجوع دیگران به او بود، آیا میتوان از مجتهد متجزی تقلید کرد؟ آخوند میفرماید: محل اشکال است سپس یک ترازو درست میکند، ابتدا میگوید اشکالی در تقلید دیگران از او نیست زیرا تقلید همان رجوع جاهل به عالم است و ادله جواز تقلید شامل او میشود. لکن ممکن است گفته شود که اطلاقی برای شمول این افراد در ادله تقلید نیست و معلوم نیست «فللعوام أن یقلدوه» شامل مجتهد متجزی شود همچنین بنای عقلا و سیره متشرعان هم اطلاقی ندارد مخصوصاً زمانی که مجتهد مطلق هم حاضر باشد. ایشان بحث را به ادله تقلید حواله میدهد اما در آنجا هم مطلب روشنی از ایشان دیده نمیشود و بحث را مبهم باقی میگذارد.
پرسش سوم هم در مورد قضاوت مجتهد متجزی بود، ما در بحث فقه القضا بسیار در این مسأله معطل شدیم، آخوند میفرماید: خیلی سخت است و ما در جواز تقلید از او اشکال داریم و قضاوت او أشکل است مگر اینکه تجزی اجتهاد او به گونه ای باشد که جمله امام ع در مقبوله عمر بن حنظله «عرف احکامنا» شامل او شود به طوری که مقدار معتد به از احکام را بداند. پس متجزی در مراحل عالی با این قید میتواند قضاوت کند.[اگر هم شک کنیم چون در قضا اصل بر عدم است حق قضاوت ندارد]
از مرحوم آقای بروجردی که خود شاگرد آخوند بوده و مکتب فقهی ایشان با آخوند فاصله دارد و فقیه سترگی به شمار میرود، دو جلد استفتائات چاپ شده البته مهر تأیید ایشان بر آن نخورده است ولی به هرحال مؤسسه ایشان چاپ کرده است لذا ما این چنین تعبیر کرده ایم :« در نوشته ای که به محقق بروجردی منسوب است...» در اوائل این کتاب دو شماره سوال شده است از این قرار :
اول: تجزی در اجتهاد ممکن و حاصل است یا خیر؟ بر فرض حصول میتواند عمل نماید یا خیر؟ کسی در این مسائل میتواند تقلید او نماید یا خیر؟
پاسخ: نمیتواند و نمیتوانند. پس ایشان خلاف آخوند نظر میدهد زیرا آخوند فرمود میتوان بلکه بالاتر باید عمل کند و در مورد تقلید دیگران نیز مطلب را مبهم گذاشت. در مورد امکان اجتهاد متجزی هم ظاهراً نظر ایشان بر امکان است و آن را با اشاره رسانده اند در حالی که سوال دوم و سوم را به صراحت پاسخ دادند.
دوم: مجتهد متجزی با عدم مجتهد مطلق، حق قضاوت و فصل خصومت دارد یا نه؟ و خود او تقلید از مجتهد مطلق یا مثل خود میتواند نمود یا خیر؟ در صورت اختلاف نظر.[ اینکه فرض سوال در موردی است که مجتهد مطلق نباشد شاید بدین خاطر بوده که عدم جواز قضاوت مجتهد متجزی با وجود مجتهد مطلق را مسلم میدانسته اند]
پاسخ: باید تقلید کند یا عمل به احتیاط نماید. [پس نظر خود او ارزشی ندارد، عمل به احتیاط هم تقلید به حساب نمیآید]
جالب است که این بزرگوار در مورد قضاوت سکوت نموده است، آیا بدین خاطر بوده که مردم به دردسر نیوفتند زیرا در دوره پهلوی عموم قضات مجتهد نبودند؟ سپس ایشان یک استثنا ذکر میکند: بعضی متجزین که دارای مراتب عالیه هستند احوط آن است که عمل کنند به احوط از رأی خود و اعلم زمان. البته این هم تقلید نیست بلکه وظیفه او مشخص گردید.
پرسشی که راجع به پاسخ های آقای بروجردی مطرح است این میباشد که آیا پاسخ اول ایشان [نمی تواند و نمیتوانند] با پاسخ دوم [بعضی از متجزین که دارای ...] قابل جمع است؟ در پاسخ اول به طور مطلق میگوید نمیتواند یعنی در هر مرحله ای که باشد و باید نظر خود را نادیده بگیرد ولی طبق پاسخ دوم نباید دیدگاه خود را نادیده بگیرد پس یک مقدار ناهمسویی وجود دارد مگر اینکه کسی بگوید پاسخ دوم، اولی را تخصیص میزند ولی معمولاً در استفتائات این مقدار تسامح نمیکنند و ما هم به همین خاطر کمی تردید داریم که این استفتائات از خود ایشان باشد.
در ادامه گستراندن تتبع در این مسأله به سراغ صاحب عروه میرویم. ایشان نیز میفرماید از متجزی نباید تقلید کرد و از شرائط مقلَد «کونه مجتهداً مطلقاً» را ذکر مینماید ولی همانجا مرحوم امام حاشیه دارد و میفرماید «الظاهر جواز تقلیده فیما اجتهد فیه» برخلاف مثل آقای رفیعی قزوینی که میفرماید «منع تقلید المتجزی خصوصاً اذا کان فی الباب الذی اجتهد فیه أعلم من غیره فی غایۀ الاشکال» یعنی گاهی طرف متجزی است ولی در مسأله وقت گذشته است مثلاً تدریس نموده یا پایان نامه و کتاب نوشته است. آقای مرعشی دارد که اگر متجزی است ولی مانند مجتهد مطلق استنباط نموده باشد میتوان از او تقلید کرد[البته این ها باید با شرط اعلمیت هم جمع شود]
آخرین فردی که از دیدگاه او سراغ میگیریم مرحوم آقای خوئی است که در آخر اصول بحث اجتهاد و تقلید را آورده است. ایشان در مورد کلام آخوند در امکان اجتهاد متجزی و لزوم طفره در صورت عدم حصول آن، میفرماید: پس آخوند قائل به امکان نیست بلکه قائل به وجوب است. بنابراین ایشان در مقابل قائلین به امتناع عقلی قائل به وجوب عقلی شده اند.
آقای خوئی در اینباره به آقای آخوند میفرماید که قدری تند رفته اید؛ بله ممکن است و عادتاً بدون اجتهاد متجزی، اجتهاد مطلق حاصل نمیشود ولی نباید این مطلب را فلسفی کرد و آن را ضروری پنداشت. فرض کنید شخصی کرامتاً در یک شب مجتهد مطلق شد و مشمول «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» گردید پس نمیتوان به طفره استدلال کرد. [نگویید معجزه، محال عقلی را ممکن میکند زیرا معجزه فقط غیر عادی را عادی میکند] ادامه کلام آقای خوئی جلسه آینده.