1401/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الصحیح و الاعم
درس اخلاق
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ اَلْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوَالِينَا أَمَامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ أَنْ يُغِيثَ فِي اَلدُّنْيَا مِسْكِيناً مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ يَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِهِ إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اَللَّهِ فَيَحْمِلُونَهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ يَقُولُونَ لَهُ مَرْحَباً طُوبَاكَ يَا دَافِعَ اَلْكِلاَبِ عَنِ اَلْأَبْرَارِ وَ يَا أَيُّهَا اَلْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّةِ اَلْأَخْيَار. [1] [2] [3]
روایت ابو محمد العسکری (ع) از جدّشان علی بن موسی الرضا (ع) است. در اینجا از حضرت سؤالی پرسیده میشود به اینکه «أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ اَلْعَالِم» چیست؟
(ما عبادت، درس خواندن و تبلیغ داریم که همه اینها مهم هستند.) حضرت میفرمایند افضل آنچه که عالم برای روز فقر و نیاز و ذلت خود ذخیره میکند این است که در دنیا به یتیم و مسکینی از محبین ما کمک علمی کند و او را از چنگال (صاحبان شبهه و) دشمنان خدا و رسول او نجات دهد (به اینکه اگر شبههای دارد آن را برطرف کند، اگر مسألهای را نمیداند برای او بیان کند)، در اين صورت وقتى از قبر برخيزد صفوف فرشتگانى را مشاهده كند كه از محلّ قبر تا جايگاهش در بهشت برين صف كشيدهاند تا او را همراهی کنند، (در قرآن هم آمده است که بعضی از مؤمنان به شکل وَفّت یعنی با گروه وارد بهشت میشوند و چنین نیست که خودش به تنهایی وارد شود بلکه باید محافظت بشود[4] ) و او را با بالهاى خود بلند نموده و به عمارت مخصوصش در بهشت حمل كرده و به او مىگويند: آفرين بر تو! خوش باد تو را، اى كسى كه سگان دشمنان خوبان را مقهور ساخته و از ائمّه اطهار خود حمايت و طرفدارى مىنمودى.
«يَا أَيُّهَا اَلْمُتَعَصِّب»، تعصب بد نیست بلکه تعصب به دو نحو است: محمود و مذموم، مشکور و غیر مشکور. در اینجا به این شخص میگویند ای متعصب، تو دغدغه داشتی و غیور بودی و «اِنَّ اللّهَ غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَ غَیُور».[5]
در اینجا چند نکته لازم است بیان شود:
اولاً بروید و برویم، ماندن و تکان نخوردن در قم اشتباه است. لذا در مناسبات تبلیغی یا مناسباتی که گاهی هماهنگ میشود حالا هر مرتبه علمی که میخواهید داشته باشید لازم است به تبلیغ بروید، منتهی چنین نیست که بحث، درس و کار را کنار گذاشت.
ثانیاً با دغدغه برویم. حالا اگر کسی بدون دغدغه برود، بدون اینکه بخواهد مسکینی از محبین را نجات دهد، چنین نباشید بلکه با دغدغهی تبلیغ بروید. حالا چه اشکالی دارد نوروز است و یک جشن ملی هم است اما انسان در کنارش و در ماه رمضان تبلیغ کند.
ثالثاً قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم﴾[6] و این باید در عمل ما پایه باشد. حالا در روایت مورد بحث ما امام (ع) یک شکل آن را بیان فرمودند اما منحصر به این شکل نیست و در واقع امام (ع) رفع شبهه را بیان کردند و این هم یک بخشی از کار است، لذا انسان مطالب اساسی را بیان کند، حالا اگر از امام زمان (عج) بیان کرد، اگر از قرآن، روایات متواتر و مسلّمات عقل بیان کرد «هدی للتی هی اقوم» میشود اما اگر چنین نبود و در مسیر انحراف قرار گرفت آن وقت انسان مطمئن میشود که اینها در این فضا یا مأمور هستند یا جاهل و باید برای آنها دعا کرد. حالا کسی در کتاب مجهولی در قرن ششم مطلبی را بیان کرده است آیا باید این را در بالای منبر بیان کرد؟! آیا اینها «هدی للتی هی اقوم» است؟
علماء نمیدانم چرا جنس بعضی افراد چقدر ساده است!، آدم باید یک قدری هم زرنگیهایی داشته باشد و لذا در بعضی موارد هم باید اصل را بر سوء ظن گذاشت، کما اینکه امام (ع) فرمودند اگر صفا و صداقت غلبه دارد بنا بر حسن ظن گذاشته شود و اگر دغل و خیانت غلبه دارد بنا بر سوء ظنّ گذاشته شود.
بیان مسأله
بحث به ثمره دوم مسأله صحیح و اعمی رسید. این ثمره متوقف بر یک مطلب شد که آیا مطلقات کتاب قابل تمسک است، چون ثمره این شد که بنا بر اعمی میتوانیم به مطلقات کتاب تمسک کنیم اما بنا بر صحیحی نمیتوانیم و همه اعلام این را قبول دارند که مسأله متوقف بر همین مطلب است و لذا اگر اطلاقات کتاب قابل تمسک باشد آن وقت تمام این شکوک در عبادات و غیر عبادات برطرف میشود ولی اگر قابل تمسک نباشد در سرگردانی و سختی قرار میگیریم اما با این حال مرحوم شیخ این مسأله را تنها در آخر رسائل به نحو مختصر بیان کرده است و مرحوم آخوند همین را هم انجام ندادند.[7]
همانطور که در بحث گذشته اشاره شد در مسأله انظاری بیان شده است: بعضیها رأی مستقر ندارند و بعضیها مثل ما قائل به تفصیل میشوند، و لذا دوتا رأی کلّی اثبات و انکار باقی میماند.
رأی اثبات نظر کسانی است که در جزئیترین احکام عبادات و معاملات به اطلاقات کتاب تمسک کردند (البته تنها اطلاقات کتاب محل بحث نیست بلکه عمومات کتاب هم محلّ بحث است و علاوه بر آن روایات مبیّن کلّیاتِ عبادات و معاملات هم محلّ بحث است)، مثلا در مورد معاملات آیات شریفه ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُود﴾[8] (البته این آیه عام است ولی به اعتبار «اوفوا» مراد است)، ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا﴾[9] ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُم﴾[10] و در مورد عبادت هم آیات شریفه ﴿وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاة﴾[11] ﴿لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا﴾[12] ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِق .... فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّبا﴾[13] آیا میتوان به اطلاق این آیات تمسک کرد؟
مرحوم ابن ادریس حلّی در جزئیات مسائل به قرآن تمسک میکنند. یا در مسأله جزئی ازدواج که معمولاً خانم موجب است و مرد قابل است از مرحوم بروجردی نقل شده است از آیه قرآن به دست میآید احتیاط است که اول مرد بگوید و بعد خانم، چون هر کجا در آیات قرآن آمده زوج اول مفعولین است که گویا زوج در حکم آخذ فاعل است و زوجه مفعول دوم است که گویا در حکم مأخوذ و مفعول است. یا مرحوم خوئی در مورد آیات شریفه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَام كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُم﴾[14] ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا﴾[15] و ﴿تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُم﴾[16] فرمودند اطلاق دارد و این تنها در معاملات نیست و در عبادات هم قابل اطلاق است (و حال اینکه ایشان در بعضی موارد مخالف هستند).[17]
آیت الله وحید (حفظه الله) در این مسأله از جمله کسانی هستند که فرمودند سیره اهل البیت (ع) بر این بوده که از اطلاقات کتاب استفاده میکردند. البته مراد این نیست که تنها این سیره از اهل البیت (ع) است چرا که بحث در امکان تمسک بود که ایشان میفرمایند نصوص متعدده داریم که اهل البیت (ع) از برخی آیات استفاده اطلاق کردند، مثلا معتبره عمر بن یزید بَيَّاعِ السَّابِرِيِّ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ الرِّبْحَ عَلَى الْمُضْطَرِّ حَرَامٌ وَ هُوَ مِنَ الرِّبَا فَقَالَ وَ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً اشْتَرَى غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ يَا عُمَرُ قَدْ ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا﴾ فَارْبَحْ وَ لَا تُرْبِهِ قُلْتُ وَ مَا الرِّبَا قَالَ دَرَاهِمُ بِدَرَاهِمَ مِثْلَانِ بِمِثْل».[18] بحث در این است که اهل عامه میگویند که انسان نباید از مضطر سود بگیرد، مثلا شخص مضطر که خانهاش را میفروشد، خریدار نباید از خرید آن خانه سود کند و اگر سود بگیرد ربا است. امام (ع) میفرمایند هر کسی که معامله میکند مضطر است که معامله میکند و الا چرا بخواهد معامله انجام دهد. در اینجا مراد این است که این حرف اهل عامه باطل است و مضطر هم مانند دیگران در انجام معامله است و امام (ع) از آیه شریفه استفاده میکنند که سود بردن از مضطر اشکالی ندارد.
در اینجا آیت الله وحید (حفظه الله) موارد متعددی را ذکر کردند که ائمه (ع) به آن تمسک کردند ولی با این حال به نظر ما استدلال تمام نیست و در مواردی که ذکر کردند ما تنها یک مورد را قبول کردیم.