1401/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الصحیح و الاعم
ادله صحیحیها / ادامه
در ادامه بحث گذشته ادله کسانی که قائل شدند اسامی عبادات برای خصوص صحیح است را شمارش کردیم. در واقع اینها میگویند چطور مأمورٌبه نماز، حج و روزهِ صحیح است مسمی هم همین است و این دو از هم جدا نیستند، یعنی همانی که متعلّق امر است متعلّق وضع هم است و لذا مسمی همان است.
در مورد ادله صحیحیها چهار دلیل در بحث گذشته بیان شد:
1. تبادر. به اینکه با شنیدن نماز، نماز صحیح به ذهن میآید.
2. صحت سلب از فاسد. به اینکه صحت سلب نشانه حقیقت در صحیح است، یعنی واقعاً میتوانیم به نماز فاسد بگوییم صلاة نیست.
3. اخباری که آثار و خواص را بر اصل ماهیت مترتب میکند، مثلا در روایت آمده است «الصَّلاةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِن» [1] [2] به این نحو که یکی از ثمرات نماز عروج مؤمن به ملکوت و إلی الله است. در روایت نیامده است که «الصلاة صحیحه» با اینکه مسلّم صلاة صحیح معراج مؤمن است و صلاة فاسد معراج مؤمن نیست. بنابراین اثر بر اصل ماهیت مترتب شده است.
4. سلب ماهیت از عباداتی که فاقد بعضی از شرائط است، مثلا در روایت آمده است «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب»[3] و همانطور که در ادبیات آمده است «لا» برای نفی جنس است. حالا اگر توجیه شود که مراد در اینجا نماز صحیحه و کامله بوده است مرحوم آخوند اینها را ردّ میکند.
5. در سیره عقلاء میبینیم وقتی اسمی را برای مرکب میگذارند آن اسم را برای مرکب تام میگذارند و نه ناقص، و لذا شارع هم همین روش را متابعت کرده است و غیر از آن طریق دیگری را نرفته است، مثلا مردم الفاظ برای غذا و دارو وضع میکنند و شارع مقدس برای عبادات وضع میکند.
حالا جدای از سیره، حکمت نیز اقتضاء میکند که اسامی برای تام وضع شود، کما اینکه میگوییم مأمورٌبه تام است شارع میخواهد همین را انتقال بدهد، لذا وقتی روزانه نماز را به کار میبریم به اینکه نماز بخوان، اینجا مرکب تام مراد است و نه ناقص که نماز فاسد باشد. اما اینکه گفته شود گاهی اوقات در فاسد هم استعمال شده است، این بخاطر مسامحه و تنزیلاً للفاقد منزلة الواجد است.
این پنج دلیل بود که بیان شد اما در کفایه الاصول در قالب چهار دلیل ذکر شده است.[4]
ادله اعمیها
اعمیها پنج دلیل را برای مدعای خودشان ذکر کردند:
1. تبادر. به این نحو که صلاة استعمال شود و هیچ قرینهای در بین نباشد،[5] مثلا کسی نماز فاسد خواند، اینجا میتوان گفت این عمل باطل است (اگر نام نماز برده شود این مجاز است).
2. عدم صحت سلب از فاسد. به این نحو که نمیتوان در مورد نماز فاسد گفته شود این ورزش بود و نماز نیست.
3. صحت تقسیم به صحیح و فاسد. به این نحو که نماز دو قسم دارد: برخی مردم نماز باطل میخوانند و برخی دیگر نماز صحیح میخوانند؛ لذا این تقسیم دلیل بر توسعه واژه است، کما اینکه در مورد انسان گفته میشود انسان دو گروه است: مؤمن و کافر، پس معلوم میشود که واژه انسان برای اعم است، و اینجا نیز به همین نحو است.
4. صلاة و غیر آن در اخبار متعددی در فاسد استعمال شده است، مثلا در روایت آمده است که أبِي جَعْفَر (ع) فرمودند: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوِلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوِلَايَةِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ»[6] (اگر «ولایة» به کسر واو خوانده شود یعنی پذیرش زعامت و امامت ائمه (ع)، و اگر به فتح واو خوانده شود یعنی محبت و دوستی اهل البیت (ع)؛ اما قاعدتاً در اینجا باید به کسر واو باشد.)
اسلام دارای پنج رکن است که ولایت در آنها اصل است، کما اینکه در روایت آمده است که در تجسم آنها در برزخ، ولایت بر آنها سروری میکند و در واقع این واقعیت در آنجا چنین مجسم میشود.[7] بعد حضرت فرمودند مردم به ولایت خیلی دعوت شدند اما بر عکس آن چهار رکن را بدون ولایت اخذ کردند.
استدلال دلیل به این نحو است که امام (ع) در این حدیث بر نماز بی ولایت نماز اطلاق کردند و نماز بی ولایت هم فاسد است، لذا امام (ع) بر نماز بی ولایت که فاسد باشد اطلاق نماز کردند. در اینجا هم نمیتوان گفت که این استعمال مجاز است چرا که مجاز تنها عند القرینه صادر میشود.
یا در حدیث دیگر در مورد زن حائض آمده است: «دَعِي الصَّلَاةَ أَيَّامَ أَقْرَائِك».[8] نماز شخص حائض فاسد است و اگر نماز بر فاسد اطلاق نشود اصلا غلط است که به شخص حائض گفته شود در ایام حیض نماز نخوان، چرا که اصلا نماز مقدور او نیست.
5. آیا میتوان به نخواندن نماز در مکان مکروه (مثلا در حمام) نذر کرد؟ اعلام در مورد متعلّق نذر قائل هستند که باید راجح باشد یا لااقل مکروه و حرام نباشد. اینکه انسان در مکان مکروه (مثل حمام) نماز نخواند این نسبت به اینکه اصلا نماز نخواند مراد نیست بلکه نسبت به این است که اگر در خانه نماز بخواند رجحان دارد؛ لذا اعلام در اینجا قائل هستند که نذر منعقد میشود، یعنی ترک نماز راجح میشود. حال اگر در حمام نماز بخواند حِنث و شکستن نذر پیش میآید.
بنابراین اگر نماز خواندن در حمام (که متعلّق نذر به ترک آن تعلّق میگیرد) خصوص صحیح است اصلا نماز خواندن این شخص که نذر کرده در حمام دیگر نماز نخواند دیگر نماز نیست و بلکه ورزش میشود، لذا با این عمل دیگر حنث نذر نکرده است، چون نماز فاسد است و بنا بر صحیحی دیگر این نماز، نماز نیست، و حال اینکه این شخص با نماز خواندن در آن مکان حنث نذر کرده است.
در اینجا شاید هم در صحیحی و هم در اعمی بتوان ادله دیگری پیدا کرد اما اگر بتوان این ادله را جواب داد حتما میتوان آن دلیل دیگری اگر یافت شود را هم جواب داد.