1401/11/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الصحیح و الاعم
در بحث گذشته کلام مرحوم شیخ انصاری و مرحوم بروجردی در مورد تصویر جامع را بیان کردیم. شیخ اعظم فرمودند بنا بر اینکه صحیحی باشیم جامع را عمل کامل تصور میکنیم، مثلا در صلاة، نماز عالم عامد غیر مضطر غیر مکره تصور میکنیم و اگر به سایر موارد مثل نماز با تیمم نماز اطلاق میشود اینها از باب توسع اطلاق میشود و بنا بر تعبیر ایشان اینها ابدال هستند.[1]
در مورد نظر مرحوم شیخ دو سؤال مطرح میشود به اینکه گفته میشود جامع صلاة عالم عامد غیر مضطر است، آیا خود این نماز دارای مراتب نیست؟ حداقل مراتب آن نماز شخص حاضر و مسافر است و لذا نمیتوان گفت نماز مسافر موضوعله برای نماز نیست.
به عبارت دیگر وقتی تصور میکنید مرکب تام عالم عامد غیر مضطر است آیا این تنها یک نماز است؟! بلکه این دارای مراتب است، مثلا نماز دو رکعتی، سه رکعتی و چهار رکعتی دارد، لذا باید یک جامع دیگر را تصور کرد. بنابراین آنچه مرحوم شیخ اعظم به عنوان جامع فرض میکنند گاهی گفته میشود این باز احتیاج به جامع دارد.
مضاف به اینکه چه کسی بیان کرده است که نماز برای عالم عامد غیر مضطر وضع شده است؟! (یعنی هر چه ادعا شود بنا نیست ثابت شده فرض شود.) لذا به نظر میرسد نظر شیخ اعظم برای تصویر جامع گامی به جلو نباشد.
مرحوم بروجردی جامع در نماز را «نحو توجه خاص و تخشع مخصوص من العبد لساحة مولاه» بیان کردند.[2] در مورد نظر ایشان این سؤال مطرح است که آیا این تفسیر از نماز مطابق ارتکاز است؟
در اینجا بحث از لحاظ عرفان بودن نیست بلکه در مورد تسمیه است به اینکه بنا بر صحیح شدن مسمی نماز چیست؛ البته لازم است که یک جامعی ایجاد شود که تمام نمازها را شامل شود، مثلا نماز امیرالمؤمنین (ع) و نماز عالم عامد غیر مضطر و شخص جاهلِ صحیح را شامل شود. در اینجا اینکه نماز تعریف شود به «نحو توجه خاص و تخشع مخصوص» این خلاف ارتکاز است.
حالا جدای از بحث ارتکاز به سراغ روایات میرویم، مثلا امام (ع) نماز را فرمودند: «اعْلَمْ أَنَّ الصَّلَاةَ ثُلُثُهُ وُضُوءٌ وَ ثُلُثُهُ رُكُوعٌ وَ ثُلُثُهُ سُجُودٌ»[3] یا «لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ: الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُود».[4] لذا صلاة در روایات را اجزاء میدانند. بنابراین اینکه گفته میشود «ان الصلوة لیست عبارة عن نفس الاقوال و الافعال»، اتفاقاً صلاة عین اقوال و افعال است، لذا از نیت شروع میشود (بنا بر اینکه جزء نماز باشد).[5]
تصور جامع بنا بر اعمیها
اعمی شدن یعنی اسامی عبادات و معاملات برای اعم از صحیح و فاسد است، یعنی نماز فاسد هم صلاة است و نه ورزش، اما بنا بر صحیحی صلاة فاسد دیگر صلاة نیست بلکه مجازاً به آن صلاة اطلاق میشود.
البته باید توجه داشت کسی که میگوید اسامی برای اعم وضع شده است، در عین حال قائل است که مأمورٌبه در همه جا صحیح است، یعنی کسی که اعمی میشود نمیخواهد بگوید مکلّف مأمورِ به نمازِ اعم است بلکه میخواهد بگوید مأمورٌبه نماز صحیح است اما مسمی صحیح نیست.
لذا فرق اعمی و صحیحی در همین است. بنا بر صحیحی دو چیز یعنی نام گذاری و مأمورٌبه نداریم، اما بنا بر اعمی شدن این دو را داریم. حالا بنا بر اعمی شدن این سؤال مطرح میشود که اگر مأمورٌبه خصوص صحیح است پس اعمی بودن چه ثمری دارد؟ (جواب بعداً بیان خواهد شد.)
عبارت متن (صفحه 159): امتداد المقال حول تصویر الجامع، تصویر الجامع علی القول بالاعم؛ یعنی این گفتار هنوز عوض نشده است؛ تا حالا بحث در تصویر جامع بنا بر صحیحی شدن بود و الان بحث بنا بر اعمی شدن است به اینکه آیا بنا بر اعمی بودن تصور جامع ممکن است؟
انظار تصویر جامع بنا بر اعمی شدن
مرحوم آخوند در کفایه فرمودند تصویر جامع بنا بر صحیح بودن آسان است اما بنا بر اعمی شدن در غایت اشکال است. بعد از این مطلب ایشان پنج نظر را بیان میکنند. ما قیل فی تصویره أو یقال: وجوه: (نظر اول را مرحوم خوئی و مرحوم نائینی به مرحوم میرزای قمی نسبت دادند، البته این عین عبارت مرحوم میرزای قمی نیست.)
أحدها: أن یکون عبارة عن جملة من اجزاء العبادة کالارکان فی الصلوة _مثلا_ و کان الزائد علیها معتبراً فی المأموربه لا فی المسمی. مثلا در مورد نماز بگوییم نماز دارای اجزاء است و بعضی از این اجزاء، رکن و غیر رکن است، لذا در مورد نماز بگوییم مأمورٌبه ارکان است و همین که ارکان باشد صدق صلاة میکند ولو صدق نماز مأمورٌبه نکند؛ یعنی نماز برای بخشی از ارکان یا همه ارکان وضع شده است و این هم منحصر به فرد عاجز نیست بلکه در مورد نماز تام هم همینطور است که بخش ارکانش نماز است و سایر ارکانش در مأمورٌبه دخیل است و نه در مسمی؛ لذا اگر کسی نماز را چنین خواند که ابتدا نیت کرد و تکبیرة الاحرام گفت و بعد از رکوع و سجد سلام داد این نمازش فاسد است اما دارای ارکان است لذا میگویند این نماز باطل است.
مرحوم آخوند بر این نظر اشکالاتی را بیان میکنند اما ما معتقد هستیم که اصلا مسیر نباید چنین باشد لذا بعداً نقد این انظار معلوم میشود.
ثانیها: و هو المنسوب إلی المشهور : ان تکون موضوعة لمعظم الاجزاء التی تدور مدارها التسمیة عرفاً، فصدق الاسم علیه کذلک یکشف عن وجود المسمی و عدم صدقه عن عدمه؛ اسامی عبادات برای اعم از فاسد و صحیح وضع شده است اما برای معظم اجزاء آن تا وقتی که عرفاً نام صادق بشود این جامع عبادات میشود، مثلا در نماز چهار رکعتی تا دو رکعت آن را بخواند و بعد رها کند نماز فاسد بر آن صدق میکند.
ثالثها: ان یکون وضعها کوضع الاعلام الشخصیه ک «زید»؛ بنا بر اعمی شدن وضع عبادات مثل اعلام شخصی است (که وضع در آن خاص و موضوع له خاص است) ولی برای حالات مختلف وضع میشود، مثلا حالات مختلفه در وضع زید ضرری در تسمیه آن نمیزند مثلا خوابیده باشد، ایستاده باشد، بچه باشد یا پیر باشد. بنابراین بگوییم نماز هم چنین وضعی دارد چه نماز تام باشد یا ناقص، و لذا تنها کافی است نام نماز برده شود.
رابعها: ان ما وضعت له الالفاظ ابتداءً هو الصحیح التام الواجد لتمام الاجزاء و الشرائط الا ان العرف یتسامحون ...؛ تصور جامع در عبادت دو مرحله دارد، مثلا نماز ابتداءً برای تام الاجزاء و الشرائط وضع شده است اما بعداً توسعه پیدا کرد و به نمازهای فاسد هم نماز گفته شد و این توسعه هم به نحوی شد که در یک معنای عامی حقیقت شد (و نه مجاز) و لذا نماز تقسیم شد به نماز صحیح و غیر صحیح؛ همچنین در مورد روزه و حج که تقسیم به روزه و حج فاسد و صحیح شدند.
خامسها: ان یکون حالها حال اسامی المقادیر و الاوزان، مثل المثقال و الحُقة و الوزنة إلی غیر ذلک مما لا شبهة فی کونها حقیقة فی الزائد و الناقص فی الجملة؛ اسامی عبادات مانند اسامی اوزان و مقادیر است، مثلا در اوزان و مقادیر حقیقت در ناقص و زائد است، مثلا نسبت به مَن، مَنِ شاهی، تبریز و فارس داریم که در بعضی شهرها سه کیلو و در بعضی شهرهای دیگر شش کیلو است. یا مثل رطل که مثلا رطل عراقی، مکی، مدنی و عراقی داریم.