درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

1401/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الصحیح و الاعم

 

تتبع در تصویر جامع

به مناسبت بحث صحیحی و اعمی در مورد تصویر جامع مطالبی بیان شد به اینکه بنا بر صحیحی و اعمی شدن جامع چیست؟ از جمله کسانی که وارد بحث شده‌اند مرحوم شیخ اعظم و مرحوم نائینی هستند و مطالبی دارند که باید مورد بررسی قرار بگیرد.

مرحوم شیخ اعظم در مورد جامع در عبادات مثل نماز فرمودند: «هو المرکب التام شرعاً»، تام هم یعنی جامع اجزاء و شرائط. اما در مورد نماز غیر تام هم توسعتاً به آن نماز گفته شده است و نماز غرقاء و شخص مریض که به حدی می‌رسد که تنها یک خطور است به این توسعتاً نماز گفته شده است و بنا بر تعبیر بعضی بزرگان این‌ها ابدال هستند و نه خود نماز. مرحوم نائینی این نظر مرحوم شیخ اعظم را پسندیدند البته با یک اضافه‌ای که در این دوره آن را ذکر نکردیم.

حالا اگر گفته شد مثل نماز برای مرکب تام وضع شده است آیا می‌توانیم در وقت شک برائت جاری کنیم یا باید احتیاط کرد؟

مثلا ما که هیچ عذری نداریم مأمور به مرکب تام شدیم و هنوز به رکوع نرسیده شک می‌کنیم که آیا سوره واجب است؟ یا آیا گفتن «الله اکبر» قبل از رکوع لازم است؟ بعد در رکوع شک می‌کنیم که مقدار لازم در ذکر رکوع چه مقدار است؟

مرحوم شیخ اعظم بیان می‌کنند اینجا احتیاط معنا ندارد، برای اینکه مورد ما دوران امر بین أقل و أکثر است و لذا اینجا بنا بر مبنای ایشان احتیاط لازم نیست.

عبارت متن (صفحه 157): الاشاره إلی بعض تصویرات الجامع الأخری فی المسأله؛ در اینجا ما از کلام مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی جامع را نقل کردیم و الان می‌خواهیم به برخی تصویرات دیگر اشاره کنیم. التتبع فی الکلمات و المتون الاصولیة یعطی تصویرات أخری رکّز علیها بعضهم تصویرا للجامع بعد انکار امکانه من بعض آخر. فمن التصویرات ما ذکره الشیخ الانصاری و علیه المحقق النائینی مع تصرف مع تصرف یسیر قلیل و هو؛ از جمله تصویرات کلام مرحوم شیخ و مرحوم نائینی است و آن کلام این است: الانصاف انّ القول بأنّ الصلوة شرعاً هو المرکب التام و باقی الافعال انما سمّیت صلوة توسّعاً فی التسمیة؛ سایر نمازهای ناقص توسّعاً در تسمیه صلاة هستند و گاهی بعضی‌ها تعبیر کردند که این‌ها ابدال هستند. و لا یلزم ما تقدم من المحذور و هو عدم جواز الرجوع إلی البرائة؛ «و لا یلزم» یعنی آن اشکالی که قبلاً بیان شد که رجوع به احتیاط لازم می‌آید، اینجا لازم نمی‌آید. لذا مرحوم شیخ می‌خواهند بفرمایند که در زمان شک برائت را جاری می‌کنیم و نه احتیاط.

به عبارت دیگر تا قبل از «و لا یلزم» ایشان فرمودند نماز مرکب تام است، بعد گویا کسی اشکال می‌کند که وقتی مرکب تام گفته شود دیگر نمی‌توان برائت را جاری کرد، چرا که در زمان شک، نه اینکه مأمورٌبه مرکب تام است لذا باید در آن احتیاط کرد؛ اما مرحوم شیخ اعظم می‌فرمایند این اشکال پیش نمی‌آید. فإنّ الصلوة یکون اسماً لذلک المرکب الغیر المعلومة (غیر معلومة) الاجزاء المرددة بین الاقل و الاکثر.[1]

لذا ما هم بیان کردیم که مورد از موارد اقل و أکثر است و هر آنچه یقین داریم انجام می‌دهیم و اگر شک کردیم برائت جاری می‌کنیم.

بنابراین مرحوم شیخ اعظم دو ادعا بیان میکنند:

1. الصلوة یکون اسماً لذلک المرکب.

2. در صورت شک چون اقل و اکثر است برائت جاری می‌شود.

البته ما یک معیار دیگر را بیان کردیم (که با أقل و أکثر هم منافات ندارد) و آن این مطلب بود که هر کجا بیان با شارع باشد و به ما نرسد برائت را جاری می‌کنیم، مثلا حمد را می‌خوانیم و در سوره شک می‌کنیم اینجا برائت جاری می‌شود. بعد در ذکر رکوع شک می‌شود که سه بار سبحان الله باشد یا اینکه یکبار «سبحان ربی العظیم و بحمده» کافی است، اینجا برائت جاری می‌شود.

بیان مرحوم بروجردی

در اینجا بیان دیگری را از مدرسه قم از مرحوم بروجردی بیان می‌کنیم. ادعای ایشان دارای دو بخش سالبه و موجبه است. در بخش سالبه می‌فرمایند مثل صلاة (و حج و وضوء) جامع ذاتی ندارد (که مرحوم اصفهانی از آن تعبیر به جامع مقولی می‌کردند به اینکه نماز جامع مقولی ندارد). آیا نماز مثل انسان است که کلّی طبیعی باشد؟ نه، نماز یک بخشش ذکر است و از مقوله فعل است و یک بخشش سکون است یا جابجا شدن است؛ بنابراین جامع ذاتی مثل کلّی طبیعی ندارد ولی جامع عرضی، انتزاعی دارد که این به عنوان قدر مشترک همه نمازها واقع می‌شود، از نماز میت تا نماز یومیه امیرالمؤمنین (ع).

لذا ایشان میفرمایند: ان جمیع مراتب الصلوة ... تشترک فی کونها نحو توجه خاص و تخشع مخصوص من العبد لساحة مولاه؛ یعنی نمی‌توانید نمازی را پیدا کنید که نماز باشد و این موضوع در آن قرار نداشته باشد، لذا این‌ها مثل صورت و روح در اجزاء و شرائط جاری است، گویا اجزاء و شرائط هیولاست و این صورت و روح آن است. (به عبارت دیگر نماز اجزاء و شرائط نیست بلکه آن روح و صورت این جامع است.)

عبارت متن (صفحه 157): و من التصویرات ما صوّره السید البروجردی فانّه _ بعد تصریحه بعدم معقولیة تصویر الجامع الذاتی (که این همان قضیه سالبه است) و ترکیزه علی تصویر عنوان عرضی اعتباری؛ یعنی عنوان مثل کلّی طبیعی نیست ولی جامع داریم.

اینکه فرمایند: عرضی، چون ذات اجزاء و افعال این عنوان نیست و اینکه اعتباری می فرمایند: چون قانونگذار اعتبار کرده است. ینتزع (این عنوان) کلّ عن امور متباینة کلّ واحد منها من نوع خاص که هر کدام نوع خاصی است، مثلا یکی ذکر است و دیگری رکوع و قیام است و حتی یکی سکوت است.

(در اینجا بحثی که ممکن است مطرح شود این است که آیا این سکوت جزء نماز است؟ و این هم دارای آثار است مثلا اگر کسی در سکوتش ریا کند یا در آن لحظه لباسش نجس شود آیا این به نمازش لطمه می‌زند؟ در اینجا مرحوم بروجردی خواستند بیان کنند با این بیان همه این موارد جزء نماز می‌شود چون آن تخشع از اول تا آخر نماز است.)

لذا ایشان در اینجا جامع ذاتی را ردّ می‌کنند و جامع انتزاعی و عرضی ایجاد می‌کنند و می‌فرمایند: قال: تشترک فی کونها نحو توجه خاص؛ نماز یک روح و صورتی دارد. و تخشع مخصوص من العبد لساحة مولاه، یوجد هذا التوجه الخاص بایجاد اول جزء منها و یبقی إلی ان تتم؛ فیکون هذا التوجه بمنزلة الصورة لتلک الاجزاء المتباینة بحسب الذات (به اینکه هر یک از این اجزاء از یک مقوله باشد) و تختلف کمالاً و نقصاً باختلاف المراتب؛ چنانچه کمالاً و نقصاً به اختلاف مراتب نماز مختلف است، مثلا یک نماز یک جزء دارد و یک نماز دیگر یازده جزء دارد، همه این موارد را شامل می‌شود.

(و الحاصل) ان الصلوة لیست عبارة عن نفس الاقوال و الافعال المتباینة المتدرجة بحسب الوجود حتی لا یکون لها حقیقة باقیة إلی آخر الصلوة محفوظة فی جمیع المراتب؛ یعنی بر خلاف کلام مرحوم شیخ اعظم که قائل بودند نماز خود اقوال و افعال است، ایشان می‌فرمایند چنین نیست. و یترتب علی ذلک عدم کون المصلی فی حال السکونات و السکوتات المتخللة مشتغلاً بالصلوة؛ در اینجا بعضی‌ها بیان کردند چون نماز اجزاء وجودی است پس این خلل و فرجی که در بین نماز است جزء نماز نیست، اتفاقاً این مطلب در فقه مطرح می‌شود و لذا اثر فقهی هم دارد. اما ایشان بیان می‌کنند نماز از اول که شروع می‌شود حالا نماز امیرالمؤمنین (ع) باشد تا نماز شخص غریق: بل هی عبارة عن حالة توجه خاص؛ این توجه باقی می‌ماند.

و یکون هذا المعنی المخصوص کالطبیعة المشککه؛ این معنای خاص یعنی همان توجه، مانند طبیعت مشکک دارای مراتب است، تارهً مرتبه عالی دارد، تارهً مرتبه دانی دارد، در نماز شخص غرقاء یک نوع توجه است، در نماز امیرالمؤمنین (ع) توجه بیشتری است. لا أقول إن هذا الامر الباقی یوجد بوجود علیحدة وراء وجودات الاجزاء حتی یکون الاجزاء محصلات له؛ در اینجا «لا اقول» برای این است که ایشان بیان کردند نماز آن تخشع و تزلل است و خود اجزاء و شرائط نیست.

حال در مقابل کلام ایشان گفته می‌شود شما می‌خواهید بگویید این تخضع و تخشع یک وجود دارد و اجزاء هم یک وجود دیگر دارد، مثلا حالت رکوع چنین است که یک وجود رکوع دارد و یک وجود دیگر هم آن تخشع و تزللی است که با رکوع همراه است. ایشان می‌گویند ما نمی‌گوییم دوتا وجود است بلکه به یک وجود موجود است، پس حج و روزه هم که تخضع است یکی می‌شود، لذا ایشان می‌گویند تخضعی که در نماز است اتحاد وجودی با اجزاء نماز دارد، تخضعی که در حج است اتحاد وجودی با حج دارد، تخضعی که در روزه است اتحاد وجودی با روزه دارد، و وقتی چنین شد که هر کدام اتحاد وجودی دارد و اجزائشان فرق می‌کند پس وجود تخضع و تخشعش فرق می‌کند، لذا گفته نشود که همه تخضع می‌شود پس همه یکی می‌شوند، مثلا صلاة و صوم یکی شوند. لذا این تخضع و تخشع جدا نیست بلکه عین وجود اجزاء است.

ایشان با این بیان یک مطلب دیگری را هم مطرح می‌کنند به این نحو که اگر بگوییم تخضع و تخشع غیر از این اجزاء است، یعنی این اجزاء و شرائط محصِّل نماز می‌شوند لذا هر کجا در نماز شک کنیم این شک در محصّل می‌شود و اعلام در شک در محصّل قائل به احتیاط هستند و حال اینکه مرحوم بروجردی در اینجا نمی‌خواهند شک در محصّل بگویند تا این اشکال لازم بیاید که در شک در نماز باید احتیاط کرد، بلکه ایشان قائل‌اند که این‌ها به یک وجود موجود هستند و نه دو وجود؛ کما اینکه مرحوم آخوند در اینجا شک در محصّل ایجاد نکردند و وقتی می‌فرمودند نماز ناهی از فحشاء و منکر است فرمودند آن نماز خارجی محصّل آن نیست بلکه یک نوع وحدت وجود دارند.

لا أقول إن هذا الامر الباقی یوجد بوجود علیحدة وراء وجودات الاجزاء حتی یکون الاجزاء محصلات له؛ به عبارت دیگر نمی‌گوییم این امر باقی (تخضع و تخشع) در خارج به وجود جداگانه غیر از وجودات اجزاء مانند رکوع و سجده موجود می‌شود، که اگر چنین باشد تا رابطه این اجزاء با آن توجه که نماز است محصّل شود و در نتیجه عند الشک احتیاط لازم شود. بل هو بمنزلة الصورة لهذه الاجزاء؛ این توجه و تخشع صورت این اجزاء است. فهو موجود بعین وجودات الاجزاء؛ و رابطه محصِّل و محصَّل نیست تا احتیاط لازم شود. فیکون الموضوع له للفظ الصلوة هذه العبادة الخاصة و المعنی المخصوص، و یکون هذا المعنی محفوظاً فی جمیع المراتب.

بعد ایشان به جامع حقیقی کلّی طبیعی تشبیه بیان می‌کنند: فیکون وزان هذا الامر الاعتباری وزان الموجودات الخارجیه کالانسان و نحوه؛ به اینکه ما که در اینجا حاضر هستیم دارای جامع هستیم و با همه اختلاف شکل و مراتب دارای یک کلّی طبیعی هستیم و در نماز هم یک چنین چیزی وجود دارد، منتهی در اینجا افراد کلّی است ولی در نماز اجزاء کلّ است. [2]


[1] مطارح الأنظار، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج1، ص7.
[2] نهاية الأصول، المنتظري، الشيخ حسين على؛ تقرير بحث السيد حسين البروجردي، ج1، ص40.