1401/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الصحیح و الاعم
وضعیت دواعی و حکم
بحث در ادلهای بود که آثاری را بر اعمال مترتب میکند مخصوصاً در باب نماز که صراحت قرآن را دارد ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَر﴾.[1] به مناسبت یک بحث اصولی توجه کردیم که اینجا یک شبهه هزار و چهار صد ساله از زمان پیامبر (ص) به بعد مطرح شده است و جوابهایی برای آن گفته شده و به نظر ما الان هم میتوان جوابهای دیگری به آن داده شود. اشکال هم چنین مطرح شده که آیه به نحو مطلق میفرماید ﴿الصَّلاَةَ تَنْهَى﴾ در حالی که خارجاً چنین نمیبینیم.
سؤال: در آیه نیامده است که نماز خواندن «تنهی عن الفحشاء»، بلکه «اقامه نماز تنهی عن الفحشاء» را دارد کما اینکه در قبل از آن ﴿أَقِمِ الصَّلاَة﴾ را دارد، بنابراین این اثر برای اقامه نماز است و نه نماز خواندن و اتیان نماز.
جواب: این سؤال دو جواب دارد:
اولاً چه کسی بیان کرده است اقامه نماز با اتیان تفاوت میکند؟، بله از بعضی افراد شنیده میشود، اما اینها بحثهایی است که برای تلویزیون است و علی رغم اینکه سالهاست این مطلب را شنیدهام اما فرصت نکردم که در این مورد تحقیق کنم. لذا باید در زبان عرب بررسی شود که آیا اقامه نماز غیر از نماز خواندن است؟ آیا واقعا عرب به نماز خواندن اقامه نماز نمیگوید؟ (بعد از قد قامت الصلاه که نماز میخوانیم).
بله، مسلّم در شریعت مطهر یک نماز خواندن داریم و یک زنده کردن نماز داریم، اینکه انسان نماز را زنده کند، ستاد اقامه نماز جمعه تشکیل شود و خدماتی بکنند، اما بگوییم اقامه نماز یعنی همین و نه صرف اتیان نماز.
ثانیاً درست است که ابتدا ﴿أَقِمِ الصَّلاَة﴾ را دارد اما بعد خداوند متعال بر نماز متمرکز میشود، مثل اینکه میگوییم درس بخوانید و مجتهد شوید، اجتهاد کمال است. در اینجا بر روی درس خواندن متمرکز نمیشود بلکه بر اجتهاد تمرکز دارد. در ما نحن فیه هم چنین است که میگوید نماز را اقامه کنید چون نماز چنین ویژگی دارد، البته مراد اتیان نماز است و در چنین مواردی میگویند فعل اقرب را لحاظ کنید، لذا در مواردی که فعل میآید مراد انجام آن است. بنابراین اگر معنای ﴿أَقِمِ الصَّلاَة﴾ اقامه باشد و اقامه هم غیر از اتیان باشد ولی در هنگامی که میخواهد ثمر را مترتب کند میگوید صلاة این ویژگی و خاصیت را دارد، لذا چون مردم نماز را بخوانند این خاصیت را دارد، نهایت بگوییم نماز را احیاء کنید، که در این صورت این «تنهی» برای احیاء نیست بلکه برای خود نماز است.
التحقیق
در اینجا شبههای بیان شد که از زمان پیامبر عظیم الشأن (ص) هم مطرح بوده است که یک عدهای نماز میخوانند و آلوده به گناه هم هستند، پس مراد این آیه چه میشود؟
در اینجا اعلام جوابهایی را مطرح کردند که ما برای این جوابها روایاتی را هم پیدا کردیم. اما در اینجا یک شبهه دیگر اضافه میشود به اینکه این جوابها با هم سازگاری ندارد، مثلا یک جواب میگوید بعضی از نمازها چنین است، یک جواب دیگر میگوید تا وقتی نماز میخواند چنین است، یک جواب میگوید به نحو اقتضاء است و یک جواب دیگر میگوید به نحو علیت تام است.
حالا اگر شبهه حلّ شود میتوان برای روایات جوابی پیدا کرد، چون همه روایات که سند تام ندارند و تعارض هم همیشه در روایات معتبر ایجاد میشود و الا اگر دو طرف نامعتبر باشد یا یک طرف معتبر و طرف دیگر نا معتبر باشد اصلا تعارض شکل نمیگیرد.
عبارت (صفحه 151): قد یقال؛ یعنی ممکن است در ادامه مطلب دیگری را قائل بشویم و لذا این مطلبی را که الان بیان میکنیم به حسب نظر اول است.
ممکن است کسی بگوید آیه شریفه ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى﴾ اطلاق دارد، حال اگر در یکجا گفته شود مثلا سمّ این اثر را دارد این یعنی علیت تام است.
ظاهرها الاستیجاب و العلیة التامة قضیة الاطلاق؛ ظاهر آیه به مقتضای اطلاق، علّت تام است، یعنی در این جوابهایی که ذکر شد آنچه که با ظاهر آیه سازگاری دارد این است که اطلاق آیه علیت تام را میرساند مضافاً به اینکه این نسبت به همه فحشاء و منکرات است.
یک دفعه میگوییم نماز نسبت به اصل نهی به نحو استیجاب و علت تام است؛ حالا که «تنهی» آمده است، آیا «تنهی» از همه منکرات و فواحش یا از بعضی از منکرات و برخی از فواحش مراد است؟
میگوییم دلالت آیه بر عموم است. البته در مورد مفردی که «الف و لام» دارد بعضی از اعلام قائل به عموم هستند و بعضی دیگر قائل به اطلاق شمولی هستند (که این هم همان عموم است). لذا آیه شریفه از این جهت هم عموم دارد و همه منکرات را مراد است، چرا که اگر منظور بازداشتن از برخی منکرات باشد باید گفته میشد از بعضی از فحشاء و منکرات؛ به عبارت دیگر آیه شریفه دارد که هر نمازی و هر منکر و فحشائی مراد است.
اتفاقاً در مورد این مطلب حدّأقل دو روایت داریم. و یشهد لذلک بعض ما لم نشر إلیه عند سرد الروایات؛ قبلا وقتی روایات را ذکر میکردیم این دو روایت را ذکر نکردیم و آن را برای بحث الان گذاشته بودیم چرا که اینجا به کار میآید. جالب هم این است که این روایت وقتی از پیامبر (ص) صادر شد که کسی سؤال کرد: «إِنَّ فُلَاناً يُصَلِّي بِالنَّهَارِ وَ يَسْرِقُ بِاللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ لَتَرْدَعُهُ».[2] در اینجا حضرت فرمودند بالاخره نماز او را باز میدارد و اثر خودش را میگذارد، یعنی علّت تام از آن جدا نمیشود.
یا اینکه حضرت در جواب دیگری فرمودند: «إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً مَا».[3] در این صورت باز هم استیجاب و علّت تام است، چرا که اگر برای اقتضاء بود، گفته میشد نماز اثر خودش را میگذارد ولی موانعی جلوی آن را میگیرد، اما حضرت فرمودند بالاخره نماز اثر خودش را میگذارد.
حالا اگر چنین شد که:
1. ظاهر آیه اطلاق است.
2. هر آنچه با ظاهر آیه سازگاری داشته باشد را میپذیریم. کما اینکه بیش از ده روایت وارد شده که اگر چیزی با قرآن مخالف بود طرد کنید، مثلا اگر روایتی بیاید و بگوید نماز به نحو اقتضاء است و نه علت تامه، این خلاف ظاهر آیه قرآن است، لذا باید روایت را کنار بگذاریم.[4] در اینجا منظور از روایت، روایات معتبر است و الا روایات ضعیف که به خودی خود کنار گذاشته شده است، حالا که در اینجا بعضاً روایاتش هم معتبر نیست.
بنابراین کسی که قائل به استیجاب و علیت تام است معنای آن این نیست که این اثر همیشه ثابت است بلکه ممکن است حبط و منهدم شود. لذا «الاستیجابُ شیءٌ و عدم الهدم شیءٌ آخر و لا یستلزم الاستیجاب و علیة التام عدم الهدم»، بلکه گاهی اوقات ممکن است انسان کاری را انجام دهد بعد آن را هدم کند، مثل کسی که آتشی را روشن میکند و اتاق را گرم میکند، بعد دریچه را باز میکند و هوای خنک میآید و گرما هدر میرود، یا آتش روشن میکند بعد آب روی آتش میریزد.
اینجا در کلمات اعلام زیاد دیدهام که بعضیها گمان میکنند این همان اقتضاء است، لذا میگویند خواندن این سوره ثواب این را دارد به شرطی که به آن عمل کنید. این طبق حرف امروز ما، باید بگوییم این سوره این ثواب را دارد و شرطی هم ندارد، ولی اگر بخواهد بماند و حبط نشود، انسان نباید گناه کند، چون همانطور که داریم ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَات﴾[5] داریم که بعضی از سیئات هم حسنات را از بین میبرد: «وَ لَا تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب».[6]
لذا اینکه گاهی تعبیر به نظام حلقوی ادله میکنیم عمدتاً علیت را اقتضاء میکند منتهی نباید خیالمان راحت باشد که اگر مثلا کسی به زیارت حضرت معصومه (س) آمد «ثبت له الجنة»، بلکه در طرف دیگر هم دارد که بعضی اعمال، اعمال دیگر را خنثی میکند تا جایی که گاهی ولایت انسان قطع میشود، یعنی آن آخرین لحظه همه چیز را میگذارد و میرود، البته برعکس آن هم داریم به اینکه یک نماز او را نجات میدهد.
به هر حال این نکته است که بگوییم آیه شریفه اقتضاء استیجاب میکند و اطلاق هم دارد منتهی اگر مثلا میبینید بعضی از افراد مرتکب گناه میشوند معنای آن این نیست که نماز ناتوان بوده است بلکه بخاطر گناهانی است که سبب میشود اثر نماز را خنثی کند. یک جوابی هم مطرح شد که نماز نهی میکند اما این شخص نهی پذیر نمیشود و این اثر را نگه نمیدارد، مثل شخصی که اثر بر روی او تاثیر نکرده است.
اشکال
این جواب را هم سابقاً مطرح کردیم اما این جواب اگر در همه جا کارآیی داشته باشد ولی در آیه به درد نمیخورد، برای اینکه در آیه میگوید هر کسی نماز بخواند اصلا به طرف گناه نمیرود و نماز او را از گناه باز میدارد، یعنی نهی تکوینی است، لذا وقتی «تنهی» شد دیگر به سراغ گناه نمیرود تا بخواهد هدم شود و بگویید شخصی که معصیت میکند او را هدم کردند.
بله، اگر مثلا چنین بود که فرشتگان بر شخص نمازگزار درود میفرستند، بعد میگفتیم البته فرشتگان درود میفرستند ولی ممکن است انسان آن را هدم کند و بعد فرشتگان به جای درود او را لعن کنند.
یا اگر مثلا چنین بود که شخص نمازگزار به بهشت میرود، میگفتیم البته این شخص به بهشت میرود به شرطی که مرتکب حرام نشود تا سبب حبط آن عمل شود. لذا در سایر آثار این جواب دقیقی است اما در خصوص مانحن فیه عقیم است و باید به دنبال جواب دیگری بود.
الصحیح فی تحقیق الامر و الاجابه عن الشبهه
این را میدانید که هر عملی (کوچک و بزرگ) در نفس انسان اثر میگذارد و اگر در آن شک دارید این آیات را ملاحظه کنید: ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَة﴾[7] هر نفسی گرو اعمالش است، حالا گرو را به عذاب در قیامت معنا کنید چنین نیست بلکه آیه فراتر از قیامت و عذاب است؛ گویا عمل، نفس را در دست خودش افسار میکند.
﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه ...﴾[8] این آیه را اولین بار در کتاب مغنی دیدهاید که در آنجا وقتی گفته شد ﴿وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ﴾ این به هم نمیخورد، لکن نیکی کسی است. در آنجا آمد که ابن شجری گفته است یک «برّ» مقدر است، یعنی «و لکنّ البرَّ برُّ مَن آمن»[9] یا کسی دیگر گفت «ذا» مقدر است، یعنی «لکنّ ذا البرّ من آمن».
این تعابیر از این افراد بخاطر این است که این افراد ادیب هستند و با توجه به ادبیاتشان بیان میکنند اما مفسّر قرآن باید با توجه به قرآن تفسیر کند، لذا مگر شعر فرزدق است که اینجا چیزی را اضافه کنیم.
در این آیه میخواهد بگوید انسان به عملش تعریف میشود، یعنی از نظر قرآن الانسان حیوان ناطق نیست بلکه انسان به عملش است، لذا میگوید ﴿وَ لكِنَّ الْبِرَّ﴾ این است و روز قیامت انسانها به عملشان محشور میشوند، و همین الان هم محشور هستند ولی ما نمیبینیم، چون قیامت ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِر﴾[10] است و نه «توجد السرائر»، لذا نهان آشکار میشود و نه اینکه پیدا شود.
﴿وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِين﴾[11] اینجا آیه جمله اسمیه است و نه اینکه «إنّ جهنّم لتحاط» بگوید بلکه «لمحیطة» میگوید. در اینجا ادبیات به ما یاده داده است که مضارع محقق الوقوع را در حکم ماضی میآورند، اما در اینجا چنین نیست بلکه مراد این است که الان هم ﴿لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِين﴾ است، لذا اینها ثابت میکند که انسان دوتا جهنم دارد، (به سبب آیه) یک جهنم در خودش دارد و یک جهنم که بعداً وارد آن میشود.
﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾[12] در اینجا میگوید انسانی که انفاق میکند مثل حبّه است و خودش رشد میکند. لذا آن وقت به یک اصل فلسفی به نام اتحاد عامل و عمل میرسیم.[13]
﴿وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه﴾[14] در اینجا بعضیها «اعدّت» را به «تعد» معنا میکنند، و حال اینکه منظور این است که الان چنین است و این همان بهشتی است که با بهشتی است، انسان در بهشت و بهشت در انسان.
البته ما منکر بهشت خارجی نیستیم اما قائل به دو بهشت هستیم و اعلام دیگری مانند مرحوم محقق اصفهانی و مرحوم صدرا هم به آن قائل هستند.