1401/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الصحیح و الاعم
تصویر جامع
همانطور که بیان شد بنا بر صحیحی یا اعمی بودن باید بتوانیم قدر جامع را تصور کنیم. برای توضیح این مطلب مقدمهای را به مطلب کفایه اضافه کردهایم به اینکه در هر کجا وضع وموضوع له عام باشد باید جامع را تصویر کنیم. در مشترک معنوی باید تصور جامع بشود، همانی که از آن تعبیر به کلّی طبیعی میشود، مثلا در لفظ انسان، ماء و شجر باید یک جامعی را تصور کنید که مسمی آن جامع باشد و نه خصوصیات فردیه، مثلا لفظ انسان در مورد ما به اعتبار آن جامع است و این کلّی طبیعی و قدر جامع و مشترک معنوی ایجاد میشود، بر خلاف مشترک لفظی که چه بسا وضع و موضوع له خاص باشد و جامع نداشته باشد.
از این مطلب رسیدیم به اینکه اسامی عبادات، مثل صلاۀ و صوم اگر بنا باشد اسم جنس باشد احتیاج به جامع دارد که اسم برای آن باشد، مثلا در مورد کلمه صلاۀ باید جامع تصور کنیم، چه صحیحی باشید و بگوید مراد شارع از صلاۀ ماهیت صحیحه (تام الاجزاء و الشرائط أو ما یترتب علیه الاثر) است یا بنا بر اعمی بودن بگویید اگر قرینه معیّنه نبود صلاۀ در أعم از صحیح و فاسد به کار میرود.
مرحوم آخوند در اینجا دو ادعا دارند که ابتدا ادعای اول را مطرح میکنیم. ادعای اول ایشان این است که اگر صحیحی باشیم تصور جامع راحت است اما اگر اعمی باشیم تصور جامع مشکل است. اما مرحوم شیخ انصاری در مقابل این نظر قائل هستند که تصور جامع در هر دو مبنای صحیحی و اعمی مشکل است.
تصور جامع بنا بر مبنای صحیحی
مرحوم آخوند میفرمایند اگر صحیحی باشیم تصور جامع راحت است و حتی میتوان به آن اشاره کرد، مثلا در مورد صلاۀ اگر بخواهیم صحیحی باشیم تصور جامع به چه نحو است؟
اگر بگویید آن چیزی است که رکوع و سجده دارد یا ده جزء دارد، این غلط و اشتباه است، چرا که بعضی از نمازها ده جزء ندارد؛ بنابراین باید در مورد نماز جامعی را تصور کنید که نماز امیرالمؤمنین (ع) تا نماز شخص مریض و غریق (که تنها خطور در ذهن است) را هم شامل شود.
در کتاب مناسک حج از آیت الله سیستانی (حفظه الله) آمده است که اگر شخص نتواند قرائت خود را تصحیح کند، هر چند در اثر مسامحه و سهل انگاری، ولی مقدار زیادی از سوره حمد را بتواند به طور صحیح بخواند، خواندن حمد به همین صورت کافی است و اگر نتواند، به احتیاط واجب مقداری از قرآن را که میتواند صحیح بخواند به آن اضافه کند و اگر نتواند، تسبیح بگوید و ... .[1] این فتوا یک برداشتهایی است که فقهاء از ادله میکنند و طبیعی است که اگر مراحل را طی کرده باشند اشکال ندارد. حالا در مثل غریق همین مقدار هم نیست یا در مورد شخصی که به حدی مریض است که هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و تنها در حد خطور میتواند.
مرحوم آخوند فرمودند جامع همانی است که اثر را دارد، یعنی در مورد جامع صلاۀ اگر بخواهیم اسم ببریم، بگوییم «ما هو معراج المؤمن» یا «الناهی عن الفحشاء و المنکر»؛ یعنی میخواهند بگویند تمام این نمازها از نماز امیرالمؤمنین (ع) تا نماز غریق و مریض در این اثر مشترک هستند. بعد میگوییم صلاۀ بنا بر صحیحی برای همین اثر (الناهی عن الفحشاء و المنکر) وضع شده است و لذا وحدت در اثر حکایت از وحدت در مؤثر میکند و اگر این نمازها با همهی اختلاف مراتب، وحدت در اثر دارند، یعنی همه آنها «معراج المؤمن» و«الناهی عن الفحشاء و المنکر» هستند، معلوم است که این اثر واحد میتواند جامع باشد.
در فلسفه قانونی را دارند که «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» یا «لا یصدر الواحد الا من الواحد»، (و این موجب عصبانیت بعضی از اعلام شده است و آن را تکفیر کردند) و احتمالاً مرحوم آخوند بر اساس این قانون میخواهند نظر بدهند.
عبارت متن (صفحه 146): «فقال الخراسانی فی ذلک: أنّه لابد _علی کلا القولین_ من قدر جامع فی البین، کان هو المسمی بلفظ کذا؛ چون وضع و موضوع له عام است و مشترک معنوی است به کلّی طبیعی که همان جامع باشد احتیاج دارد، و در واقع آن جامع مسمی[2] به لفظ کذا باشد، مثلا لفظ صلاۀ جامع میخواهد که معنای صلاۀ باشد. لفظ صوم جامع میخواهد که معنای صوم باشد. و لا اشکال فی وجوده بین الافراد الصحیحة؛ و تصور جامع بین افراد صحیح اشکالی ندارد. و امکان الاشارة الیه بخواصه و آثاره؛ دلیل اینکه به سراغ خواص و آثار میرود هم این است که اگر بخواهد به سراغ اجزاء و شرائط برود جامعی نداریم، مثلا نماز غریق تنها خطور دارد.
فإن الاشتراک فی الاثر کاشف عن الاشتراک فی جامع واحد؛ اگر مثلا همه نمازها اشتراک در اثر داشتند این اشتراک کاشف از اشتراک در جامع است، یعنی تا جامع نباشد اشتراک در اثر نیست. این مطلب هم برگرفته از همین قاعده «الواحد لا یصدور عنه الا الواحد» است. مراد از واحد اول «اثر»، و مراد از واحد دوم هم آن «جامع و مؤثر» است. یؤثر الکل فیه بذاک الجامع، فیصح تصویر المسمی بلفظ الصلاة مثلا: بالناهیة عن الفحشاء و ما هو معراج المؤمن و نحوهما؛ مثلا در نماز «ما هو عمود الدین».
سؤال: شاید در اینجا این سؤال پیش بیاید که خیلی از نمازها ناهی از فحشاء و منکر نیستند.
جواب: نماز لا محال ناهی از فحشاء و منکر است منتهی گاهی مثل نماز امام صادق (ع) است، و گاهی چنین نیست.
اما این مطلب اگر چه بعد از مرحوم شیخ انصاری مطرح شده است ولی به نوعی مورد اشکال ایشان قرار گرفته است. ایشان میفرمایند تصور جامع اصلا ممکن نیست، برای اینکه تصور جامع از سه حال خارج نیست و آن اینکه جامع را یا مرکب یا بسیط فرض میکنید. بسیط هم یا مثل «المطلوب» فرض میکنید یا چیزی مساوی و ملزوم المطلوب فرض میکنید و هر کدام از اینها باشد اشکال دارد.
جامع مرکب: مثلا در مورد نماز بگویید نمازی که ده جزء دارد، اینکه صحیح نیست چون بسیاری از نمازها ده جزء ندارد. اینکه بگوییم مرکب از سه جزء است یا دو جزء است باز هم نمیشود. لذا جامع مرکب مخصوصاً در نماز (که شکلهای متفاوتی دارد) ممکن نیست.
یمکن أن یقال: جامع بین افراد صحیح را «المطلوب» تصور کنیم، چون همه این نمازها از نماز امیرالمؤمنین (ع) تا نماز غریق را میتوانیم بگوییم هذا المطلوب (الشارع).
اقول: اگر چنین تصور شود بر آن سه اشکال مرتب میشود.
اگر هم گفته شود جامع را آثار و خواص مثل «الناهی عن الفحشاء و المنکر» تصویر کنیم، این هم دارای اشکال است.
عبارت متن (صفحه 146): «و الاشکال فیه بأنّ الجامع لا یکاد یکون امراً مرکبا؛ اشکال (اشاره به کلام مرحوم شیخ دارد)[3] در این مطلبی که بیان کردیم به اینکه جامع ممکن نیست اگر مرکب باشد. إذ کلّ ما فرض جامعا، یمکن أن یکون صحیحا و فاسدا؛ مرکب را نمیتوانید بگویید مثلا دو جزء، سه جزء، چون موارد متفاوت است. و لا امراً بسیطا؛ امر بسیط هم ممکن نیست و این هم از دو حال خارج نیست. لأنّه لا یخلو: إما أن یکون هو عنوان المطلوب أو ملزوماً مساویا له؛ یا عنوان مطلوب است یا چیزی ملزوم المطلوب است که المطلوب لازم آن باشد، مثل «الناهی عن الفحشاء و المنکر»، که چیزی ناهی از فحشاء باشد لازمه آن این است که مطلوب است. و الاول غیر معقول؛ مورد اول یعنی عنوان «مطلوب» غیر معقول است و دارای سه اشکال است.
1) لبداهة استحالة أخذ ما لا یتأتّی الا من قبل الطلب فی متعلقة
2) مع لزوم الترادف بین لفظة الصلاة و المطلوب
3) و عدم جریان البرائة مع الشک فی اجزاء العبادات و شرائطها، لعدم الاجمال حینئذ فی المامور به فیها، و انما الاجمال فیما یتحقق به، و فی مثله لا مجال لها، کما حقّق فی محله، مع ان المشهور القائلین بالصحیح، قائلون بها فی الشک فیها، و بهذا یشکل لوکان البسیط هو ملزوم المطلوب ایضا. مدفوع؛ مرحوم آخوند میفرمایند این اشکال دفع میشود.
بیان اشکالات
اشکال اول. اگر بگوییم جامع «المطلوب» (شارع) است، این المطلوب زمانی میآید که امر به نماز تعلّق بگیرد و نماز واجب شود. لذا باید معنای نماز را چیزی تصور کنیم که چه به آن طلب شارع رسیده باشد یا نرسیده باشد معنای نماز باشد، حال آیا معنای نماز «المطلوب» است که تازه بعد از تعلّق امر میآید؟! لذا مرحوم آخوند میگویند عنوان المطلوب صحیح نیست چون مسمی نماز باید قبل از طلب معلوم شده باشد.
اشکال دوم. اگر بنا باشد که المطلوب قدر جامع باشد، باید بگوییم صلاة با المطلوب مترادف است و حال اینکه ممکن نیست.
اشکال سوم. اگر بنا بر صحیح بگوییم قدر جامع «المطلوب» است آن وقت باید در هر جای نماز که شک کنیم احتیاط کنیم و حال اینکه بر مبنای صحیحیها اکثراً برائت جاری میکنند.