1402/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادله وجوب تقلید از اعلم
نقد دلیل پنجم قائلان به وجوب تقلید از اعلم
اگر مستحضر باشید ما در آخرین بحث خود به نقد ادلۀ قائلان به وجوب یا احتیاط واجب در تقلید از اعلم رسیدیم. این ادله از این حیث مهم است که مشهور علما را با خود همراه کرده است. چون اندیشۀ مشهور این است که باید از اعلم تقلید کرد. حالا برخی فتوا داده و برخی احتیاط واجب کردهاند. این آقایان 5 دلیل داشتند که تا 4 دلیل نقد شد. البته بگویم شما ما را بیطرف حساب کنید و ما الآن ناقل هستیم و نظر خود را در مرحلۀ تحقیق عرض میکنیم.
دلیل پنجم سیره بود. این دلیل نسبت به سایر ادله زودتر به ذهن میآید. آقایان، مردم وقتی میخواهند در کارهای خود به کارشناس رجوع کنن، با وجود متخصص و فوق تخصص آیا به غیر متخصص یا به غیر فوق متخصص رجوع میکنند؟ خیر آنها با وجود متخصص به غیر متخصص و با وجود فوق متخصص به غیر او رجوع نمیکنند و سیرتُهم علی الرجوع الی الاعلم در تمامی کارها از جمله کارهای دینی و مخصوصاً در امور مهم؛ مثلاً فردی سرماخورده ممکن است به پزشک عمومی هم مراجعه کند چون با مراجعه به او نیز درمان میشود. اما اگر بخواهد قلب، یا مغز یا چشم خود را عمل کند به هر شخصی مراجعه نمیکند بلکه جستجو میکند که چه کسی بهتر است و توجه شود که امور ثانوی چون فقر و... که مانع از رجوع به متخصص میشود خلط نگردد. بنابراین این عبارت به متن درسی استاد اضافه شود: «ولاسیما فی مهامّ امورهم» که مسائل دینی نیز از مهام امور است و امر سادهای نیست زیرا امر الهی است، عقلا در اینگونه امور به غیر اعلم مراجعه نمیکنند. این اصل مدعا است.
در مقابله با این دلیل گفته شده که این دلیل اخص از مدعا است و دلیلی اخص از مدعا است، مدعا را به طور کامل و تمام ثابت نمیکند. چرا دلیل اخص از مدعا است؟ گفته شده که یک دفعه بین متخصص و متخصصتر اختلاف مشهود است، در اینجا به دنبال متخصصتر میروند. اما اگر علم به اختلاف ندارند آیا بازهم به دنبال متخصصتر میروند؟ چه بسا نمیروند یعنی رفتن نزد متخصصتر در این فرض ثابت نیست. مثلاً در هیمن امور پزشکی اگر دانسته شود که فلان پزشک با فلان پزشک اختلاف دارد و چه بسا واهمه او را بگیرد، در اینجا به فوق تخصص رجوع میکند. اما اگر اختلافشان معلوم نیست یا اختلاف ندارند، آیا بازهم به متخصصتر مراجعه میشود؟ در حالی ادعای شما مراجعه به اعلم به طور مطلق است و این دلیل مدعای شما را ثابت نمیکند.
«و فی النقد علی التمسک بالسیرة (در نقد بر دلیل پنجم یعنی تمسک به سیرۀ عقلا)، قد یضیق (گاهی اشکال میشود که) علی کونه اخص من المدعی (دلیل اخص از مدعا است) و ان لا سیرة علی الاطلاق (سیره به نحو مطلق نیست)».
از بیرون توضیح داده شد که اگر اختلاف باشد بله به اعلم مراجعه میکنند ولی اگر اختلاف نباشد آیا باز هم میگویید به دنبال اعلم میروند؟
این اشکال آن جمع کثیری میگویند که اگر اختلاف دارند باید به دنبال اعلم بروند ولی اگر بین اعلم و غیراعلم اختلافی نباشد رفتن به دنبال اعلم لازم نیست. این یکی از نظرها بود و الا میدانید که متن عروه مطلق است.
نقد ادلۀ قائلان به عدم وجوب تقلید از اعلم
ما تا الآن ادلۀ قائلان به وجوب را در 5 دلیل بیان کردیم. ادلۀ قائلان به عدم وجوب را نیز در 4 دلیل توضیح دادیم. ادلۀ قائلان به وجوب را نفی کردیم و آنچه گذشت نفی آخرین دلیل بود. اکنون نقد ادلۀ قائلان به عدم وجوب باقی مانده است، زیرا وقتی دو گروه داریم و هر دو گروه دلیل دارند لازم است این کار چهارم را نیز انجام دهیم. لذا درس امروز نقد ادلۀ قائلان به عدم وجوب تقلید از اعلم است. این بحث بسیار ثمره دارد و اگر این ثابت شود کار مردم بسیار راحت میشود. به این صورت هرکسی در شهر خودش مجتهدی را پیدا میکند و از او تقلید میکند به خصوص در زمانهای قدیم که تمرکزی وجود نداشته و ارتباطات آسان نبوده است.
درس اصلی امروز نقد ادلۀ چهارگانۀ قائلان به عدم وجوب است. برخی از مطالب که امرور گفته میشود قواعدی است که میتوان در دههامورد از آن استفاده نمود. روزهایی که اینگونه است باید تلاش مضاعف داشته باشید. نقد در اینجا به همان ترتیبی است که گفته شده است. توجه شود که ما ادلۀ قول عدم وجوب تقلید از اعلم به صورت مطلق را کار داریم و مورد نقد و بررسی قرار میدهیم و آنهایی که قائل به تفصیل هستند بعداً اشاره خواهد شد.
دلیل اول؛ اطلاقات ادلۀ تقلید
گفته میشد که ادلۀ تقلید مطلق است که از جملۀ این ادله آیۀ نفر است.[1] قرآن میفرماید، عدهای بیایند درس بخوانند عالم و مجتهد شوند و بعد به شهر خود بازگردند تا برای مردم مسئله گویند و مردم هم عمل کنند و در این آیه قید اعلم وجود ندارد. همچنین از جمله ادله، آیۀ «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» است و... و روایات تقلید مانند «من کان من الفقها» و... که همگی مطلق بوده و شامل اعلم و غیر اعلم میشود. این موارد قبلاً گفته شده است و آنچه اکنون مهم است پاسخ به این ادله است. بزرگانی مانند آقای حکیم و آقای خوئی ، شیخ انصاری، سید صاحب عروه و اکثر فقها که قائل به وجوب تقلید از اعلم هستند پاسخ دادهاند که ادلۀ تقلید، در وقتی که میدانیم اعلم با غیر اعلم اختلاف نظر دارد را شامل نمیشود. چگونه شما میگویید که هم شامل اعلم و غیر اعلم میشود؟! و این در حالی است که معمولاً اعلم با غیر اعلم ولو اجمالاً میدانیم که با یکدیگر اختلافاتی دارند. وقتی اختلاف دارند چگونه ادلۀ تقلید شامل هر دو میشود؟! آقای خوئی میفرماید: مرّ منّا مِراراً، بارها گفتهایم که ادلۀ تقلید (البته تقلید خصوصیت ندارد بلکه کل امارات مانند بینه، خبر واحد، ذوالید و...) شامل متعارضین نمیشود و اگر اعلم و غیر اعلم اختلاف دارند متعارضین میشود. پس یا باید بگویید هر دو را میگیرد که معنای آن این است که شارع ما را به متعارضین متعبد کرده باشد و آیا این ممکن است؟! یا آنکه گفته شود ما را به غیر اعلم متعبد کرده باشد و به اعلم متعبد نکرده است که این ترجیح مرجوح است. یا انکه باید گفته شود لابعینه که ما حجیت لا بعینه نداریم. پس یک گزینه میماند که شامل اعلم شود و شامل غیر اعلم نشود. در آخر میفرماید من این را فقط در تقلید نمیگویم، بلکه مبنای کلی من این است که ادلۀ امارات و طرق که یکی از آنها تقلید باشد مختلفین را نمیگیرد. گفته نشود اگر اعلم و غیر اعلم یک نظر داشتند چه؟ به قول آقای حکیم این اصلاً محل بحث نیست. جایی که ولو اجمالاً میدانیم اختلافاتی است محل بحث است که ادلۀ تقلید شامل آن نمیشود.
ممکن است از آقای خوئی سؤال شود که چرا شارع مقدس در مواردی ما را ین متعارضین مخیر کرده است؟ در حالی شما میگویید این ممکن نیست؟! اما در خبرین متعارضین مثلاً خبری بگوید نماز جمعه واجب و خبری بگوید نماز جمعه حرام است، در آنجا شارع فرموده اگر مرجح دارد به مرجح عمل شود و اگر مرجح ندارد، مخیر هستید. آقای خوئی پاسخ میدهد که در اینجا دلیل داریم، اما در تقلید که دلیل نداریم که اگر اعلم و غیر اعلم اختلاف کردند شما مخیر هستید. پس هرجا دلیل باشد ما مطیع دلیل هستیم.
یکی از مواردی که گفتم در درس امروز بسیار پرکاربرد است اینکه در متعارضین باید چه کرد؟ آیا راحت قائل به تخییریم و بگوییم ادلۀ تقلید متعارضین را هم میگیرد یا اینکه متعارضین از ادله خارج است. مثلاً در بینه که ادلهای در اعتبار آن داریم؛ حالا اگر در جایی بین بینه تعارض پیش آید باید چه کرد؟ مثلاً آقای قاضی نشسته و دوتا شاهد معتبر میآورند و هر دو تعارض میکنند، یا مثالی که زدیم فردی به قم میآید تا اعلم را بشناسد که دو نفر میگویند فلانی اعلم است و دو نفر دیگر میگویند آن فرد دیگر اعلم است. آقای خوئی میفرماید همۀ این موارد روی هوا میرود. این مطلب راجع به نقد دلیل اول یعنی اطلاقات ادله بود که توسط آقای حکیم و آقای خوئی نقد شد.
من بنا ندارم الان حرف بزنم، چون ما به اصطلاح ضلع سوم میشویم که در موج اول دلیل اقامه شده و امروز موج دوم را از آقا خوئی و حکیم داشتیم و موج سومی هم داریم که عرض ما است که انشا الله فردا وارد تحقیق میشوم. فقط نکتهای است که نمیشود نگفت و آن اینکه حضرت آقای خوئی اگر شارع نمیتواند ما را متعبد به متعارضین کند چون تناقض است، پس چطور میگویید فلان جا استثنا شده است؟! این مانند این است که گفته شود این مستلزم دور است و بعد یک کسی اشکال بگیرد و گفته شود در اینجا استثنا شده است! مگر این قابل استثنا است؟! عبارت را دقت بفرمایید تا اشکال بنده معلوم شود:
دلیل دوم؛ سیرۀ مستقرۀ شیعه
دلیل دوم قائلان به عدم وجوب، سیرۀ مستقرۀ شیعه بود. میگفتند در طول زمان حضور و حتی زمان غیبت، شیعیان به علما رجوع میکردند. ممکن بود این عالم اعلم باشد و ممکن بود غیر اعلم باشد. مثلاً شیعیان مدینه، کوفه، ایران، عراق و... آیا دنبال اعلم بودند؟!
به دلیل پاسخ داده شده که این سیره حتی در فرض وجود اعلم و اختلاف آیا باز هم سیره بوده است؟ یعنی اگر در کوفه، در تهران و... دو تا عالم بودند که یکی اعلم و دیگری غیر اعلم و با یکدیگر هم اختلاف داشتند، آیا مردم به هرکه میخواستند مراجعه میکردند یا به دنبال اعلم میرفتند؟ لااقل در جایی که اختلاف محرز نیست بله ممکن است از غیر اعلم تقلید بکنند ولی در جایی که اعلم و غیر اعلم هستند و هر دو اختلاف دارند، آیا باز هم به غیر اعلم رجوع میکردند؟! آیا در فرض که فرض بحث است آیا باز هم میگویید سیرۀ شیعه داریم؟ نداریم. این نقد را هم آقای حکیم و هم آقای خوئی دارند.
دلیل سوم؛ عسر و حرج در وجوب تقلید از اعلم
دلیل سوم که آقای مرعشی نجفی فرمود این بود که وجوب تقلید از اعلم موجب عسر و حرج است. شما حرفی را میزنید اما به لوازم آن دقت نمیکنید. اگر گفتید تقلید از اعلم لازم است، عسر و حرج دارد به خصوص در زمان قدیم و ذهن به امروز منصرف نشود، زیرا این مسئله که برای امروز نیست. حتی الان هم مستلزم عسر است. میگوید تقلید از اعلم، اعلم کیست؟ بنده این مطلب را اضافه کنم که ممکن است برخی جاها مرز روشن باشد ولی خیلی وقتها مرز مشتبه است. همین الان که ما اینجا نشستهایم آیا میتوانیم قسم بخوریم اعلم کیست؟ همین الان که از من در رابطه با اعلم سؤال میشود من میگویم از جواز تقلید بپرسید نه از اعلم چون واقعاً سخت است. بعد حالا مفهوم آن معلوم شود. آقای خوئی و آقای حکیم جواب دادهاند که در طول تاریخ علمای نظرشان تقلید از اعلم بوده است و مردم هم عمل میکردند، آیا به عسر و حرج افتادند؟ بعد آقای خوئی به طور مفصل وارد شدند و گفتند معنای اعلم واضح است و آن اجود استنباطاً است و مصداق آن را هم گفتهایم که شهرت، دوتا بینه، اینها مصداق را تعیین میکنند. آقایان در بحث انسداد وقتی میخواهند امارات را درست کنند میگویند احتیاط هم عسر و حرج میآورد. دیدم که برخی از آقایان فرمودند که برخی از مراجع ما احتیاطی بودهاند و مرجعیتشان هم طولانی بوده و هم گسترده. یعنی اینطور نبوده که مرجعیتشان در خانه خودشان باشد یا محدود باشد. به نظرم میرزای شیرازی را میگویند که عامترین مرجعیت را داشته و احتیاط میکرده است. آقای حکیم میفرماید اصلاً عسر و حرج پیش نمیآید.
آیا در طول تاریخ مردم دنبال اعلم بودند؟ یا تقلید از اعلم میکردند که به عسر و حرج نیفتادند؟ علما گفتند چه کسی گوش کرد؟ در طول تاریخ مردم خودشان مدیریت میکردند. البته بزرگان بزرگ هستند اما اندیشه باید اجتماعیتر دیده شود. یعنی قائلان به عدم وجوب گفتند که وجوب تقلید مستلزم عسر است و جواب دادند که مستلزم عسر نیست. ما در موج سوم جواب میدهیم اینگونه نیست.