1401/07/27
بسم الله الرحمن الرحیم
سال تحصیلی: 1402 درس خارج فقه سیاسی آیت الله علیدوست تاریخ: 27مهرماه 1401 22ربیع الاول 1444موضوع کلی: خارج فقه سیاسی سال چهارم آدرس سایت:www.a-alidoost.ir موضوع جزئی: مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در شریعت مطهر جلسه: اول سال تحصیلی: 1402 درس خارج فقه سیاسی آیت الله علیدوست تاریخ: 27مهرماه 1401 22ربیع الاول 1444موضوع کلی: خارج فقه سیاسی سال چهارم آدرس سایت:www.a-alidoost.ir موضوع جزئی: مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در شریعت مطهر جلسه: اول
موضوع: مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در اداره کشور از نظر شریعت
تفاوت فقه سياسي با فقه سياسات
فقه سیاسی با فقه سیاسات متفاوت است. فقه سیاسات یعنی فقه جزا و سیاسات هم به معناي مجازاتها است. لذا کتاب شهادات، کتاب قضا، كتاب حدود، قصاص، ديات، تعزیرات در فقه سیاسات مطرح ميگردد. این درس هم اکنون به عنوان کتاب القضا هفتهای چهار روز تدریس میشود. و یک روز از فقه سیاسی صحبت میشود.
چیستی فقه سیاسی
بهتر بود کلمه فقه سیاسی شهرت نیافته بود و به جای آن فقه السیاسه به کار میرفت. استعمال فقه سیاسی در اینجا نیز از باب استعمال مشهور است. سیاست به معنای تدبیر و اداره جامعه است و بحثهای مربوط به حکومت، دولت، رابطه دولتها با یکدیگر و ملت با دولت در فقه سیاسی مطرح میگردد.
گزارش اجمالی از مباحث گذشته
تاكنون پنج مسئله را بحث نموديم.[1]
1)مشروعيت تشكيل حكومت اسلامي در عصر غيبت:
آيا تشكيل حكومت در عصر غيبت بر اساس شريعت درست است؟ آن روایاتی که گاهی گفته میشود هر پرچمی قبل از قیام حضرت برافراشته بشود طاغوت است، سنداً و دلالتاً درست است؟ اگر مشروعيت آن را پذيرفتيم آيا واجب است يا فقط جايز است؟ اگر گفتیم مشروع است آیا واجب است ؟اگر واجب است، واجب مشروط است یا واجب مطلق؟ فرق واجب مشروط و مطلق در اين است كه در واجب مشروط اگر زمینه آماده شد واجب میشود مثل حج. اما واجب مطلق باید زمینه را آماده کرد. بحثی که برخی ها قبل از انقلاب داشتند و میگفتند اگر شرایط آماده شد، واجب است اما اگر قرار باشد ما خودمان شرایط را آماده کنیم مکلف نیستیم.
2)مقوم یا مقومهای حکومت اسلامی:
آیا حکومت اسلامی یک فرم(شکل) دارد؟ به طور مثال همینکه الان در جمهوری اسلامی مشاهده ميكنيد، در راس هرم یک فقیه قرار دارد.[آيا تنها همين فرم مقوم حكومت اسلامي است يا متفاوت است؟]. در جمهوری اسلامی، قانون اساسی 1358 شورای رهبری را مورد قبول قرار ميدهد و در سال 1368 آن را رد میکند و رهبری فردی میشود. بنابراين خود جمهوری اسلامی تا به حال دو فرم ارائه داده است. اگر به گذشته مراجعه كنيم به طور مثال در دوران صفويه، فقيه ناظر عالي بود يا در دوران قاجار پيشنهادي كه جناب نائيني و فقیهان ثلاث نجف به عنوان سلطنت مشروطه ارائه ميدادند. بنابراين ممكن است فرم هاي متعددي وجود داشته باشد. اين بحث لازم و خوب بود بخصوص در جاي ديگر آن را نخواهيد ديد.
3)اصل عدم ولايت و بازخواني آثار اين اصل:
در فقه سیاسی اصل عدم ولايت به مانند آچار فرانسه است که با آن پیچ ها را باز و بسته ميكنند.
4)جايگاه راي مردم در عصر غيبت:
جایگاه رای مردم، انتخابات و دموکراسی بود. اينكه آیا رای مردم جایگاه دارد يا امري فرمالیته است؟ آيا براي اينكه دنيا با ما محاجه نكند براي آن جايگاهي قائليم؟ و اينكه فقيه هر نظري داشت اول و آخر همان است و مردم حق راي ندارند؟ برخي هم از گفتن اينكه مردم حق راي ندارند ابايي ندارند و به راحتي آن را ميگويند. به هر حال بايد بحث كرد و ما آن را مورد بحث قرار داديم و گفتيم در امور الناس راي مردم تعيين كننده است و مشروعيت ميآورد و اگر راي مردم نباشد حكومت مشروعيت ندارد.
5) : اعتبار مرزهای جغرافیایی و ملی و مناسبت آن با دارالاسلام و دارالکفر
در فقه تعدادي نهاد نظير دارالاسلام و دارالكفر وجود دارد. به هر حال حاضر مرزهاي ملي و جغرافيايي داريم. اينها چه نسبتي با يكديگر دارند؟ دارالكفر و دارالاسلام چه تعريفي دارد و چه نسبتي با مرز دارد؟اين مرزي كه بشر قرار داده است به طور مثال اينجا ايران است و در آن طرف سيم خاردار عراق يا افغانستان يا پاكستان مي شود به چه ميزان اعتبار شرعي دارد؟ سپس بحث از ارائه خدمات و انفال مطرح مي گردد و بعد گفته ميشود اگر مرزهاي ملي اعتبار شرعي داشته باشد انفال آن كشور متعلق به همان كشور است. يا در بحث تابعيت، به طور مثال در جمهوري اسلامي برخي مهاجران كه حتي مسلمان و شيعه هستند چون شناسنامه و تابعيت ندارند ممكن است از برخي امتيازات محروم گردند. البته بالعكس ممكن است برخي مسئوليتها هم برعهده او نباشد مثل يك جوان اهل افغانستان ممكن است سربازي نداشته باشد البته اگر خودش بخواهد به سربازي برود يا كاري بكند مطلب ديگر است.
بحث مرزها غریب و هم قریب است. هم بغل دستمان است پس قریب است هم صحبت نشده است پس غریب است. خوشبختانه اخيرا تعدادي مقالات و برخی پایان نامهها به طور فني توسط جوانان نوشته شده است و فقط مشكل اين است كه جوانها نوشته اند. بنابراين باید کار درس خارجی بشود از اين رو ما جلسات متعددی را سال گذشته داشتیم.
مسئله ششم: مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در شریعت مطهر
درس امروز يعني مسئله ششم تحت عنوان مشارکت سیاسی و غیرسیاسی مردم در شریعت مطهر است. اگر به اين بحث آشنا نيستيد عيبي ندارد چون ممكن است رشته كاري شما اين نبوده باشد. در علوم سیاسی اصطلاحي بنام «مشارکت سیاسی مردم» وجود دارد. بحثهایی در اطراف آن شكل گرفته است. «و غیرسیاسی» را به مشاركت سياسي اضافه نمودهام تا نظير مشارکت اقتصادی را كه در اصل 44 قانون اساسي و اطراف آن مطرح شده است را در بر بگيرد. مشارکت مردم تا کجاست؟ اگر بگویم فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... طولانی میشود. به همين دليل، سیاسی و غیرسیاسی گفتم. دیگر به شما واگذار شده است لذا هر مقدار فكرتان همراهی میکند به آن اضافه نمائيد.
بحث ما داراي دو قسمت است. قاعدتا باید مختصر بحث كنيم. در واقع یک دریچه و درگاهی را باز میکنیم که اگر شما علاقهمند بودید پیگیری کنید. مشکل درس يك روز در هفته همين است که نمیشود آن را خيلي باز نمود و بايد مطالعات را تكميل كرد.
مسئله ششم با مسئله چهارم يعني راي مردم و انتخابات خيلي تناسب دارد. اين مسئله بايد در كنار و نه ذيل مسئله چهارم كه بحث راي مردم است مطرح مي شد. یکی از جلوه های مشارکت سیاسی، انتخابات است. یعنی کشورهایی که انتخابات ندارند یا انتخاباتشان فرمالیته است مردم مشارکت سیاسی در اداره امور کلان جامعه ندارند. این انتخابات است که مردم را مشارک سیاسی میکند با این همه مسئله ششم با مسئله چهارم متفاوت است.
اقسام مشاركت سياسي
مشارکت سیاسی انواع و اقسامی دارد به طور مثال تشکیل احزاب، تشکیل اجتماعات، و حضور مردم جلوههای مشارکت سیاسی است اما انتخابات هم نیست. نسبت بین انتخابات با مشارکت سیاسی نسبت عام و خاص مطلق است. به همین دلیل مناسب بود مسئله ششم کنار مسئله چهارم مطرح میشد. البته حالا هم اشكالي پيش نمي آيد.
مشارکت مردم در اداره جامعه تنقسم قسمین سیاسیٌ و غیرُسیاسی. هر جا مشارکت مردم مطرح میشود به نوعی تحديد اختیار حاکمیت مطرح ميگردد. گویا این دو رابطه معکوس دارند لذا هرچه مشارکت مردم بیشتر باشد یا بیشتر قائل شويم اختیارات حاکمیت، محدود میشود و هرجا مشارکت را محدود کنیم، اختیارات حاکم بیشتر میشود. مثلا کسی انتخابات را از عمق دل خود قبول ندارد و میگوید رای مردم به هيچ وجه مشروعيت نمیآورد و به كلي حکومت را شان مردم نميداند تا مردم بخواهند رای بدهند، اين امر در واقع اختیارات دولت را توسعه میدهد، بالعکس اگر کسی بگوید رای مردم در امورالناس تعیین کننده است و از حوزه اختیار و تسلط مردم است بدين معناست حاکمیت در آن حوزه ها اختیارات مطلق ندارد. اينكه مشرف و ناظر باشد و کنترل بکند درست است اما رای او فصل الخطاب نيست. بحث مشارکت سیاسی با اختیارات دولت ارتباط پیدا میکند و اگر هرکدام از آن را فقهیاً مورد بررسي قرار دهيم الزاما دیگری هم بررسی میشود.
بحثی دیگری که در مشارکت سیاسی وجود دارد اين است كه آیا حاکمیت وظیفه دارد زمینه را آماده کند؟ در اين مواقع بحث فقه سياسي پيش ميآيد. در اين درس قصد نداريم از علوم سیاسی یا حتی علوم اجتماعی بحث کنیم، زيرا اینها درس ما نیست بلكه درسمان خارج فقه است. اگر هم به این بحث ها ورود پیدا میکنیم، بدنبال استنباط احكام آنها هستيم.
البته جنس مباحث سياسی و اجتماعی است یعنی وقتی میگوییم حاکمیت وظیفه دارد زمینه انتخابات را آماده کند بعد از آن جزئیاتش مطرح می شود که چطور آماده كند؟ همین اختلافي که گاهی بین طرفداران شورای نگهبان و غیرشورای نگهبان و بين طرفداران نظارت استصوابی و نظارت استطلاعي به وجود ميآيد و گاهی هم رنگ سیاسی به خود ميگيرد و افراد هم سعی میکنند حرف يكديگر نشنوند.
بنابراين حاکمیت چه وظيفه اي در زمينه آماده سازي انتخابات دارد؟ لذا دوگانه یا دوقلويي وجود دارد. از یك طرف مشارکت سیاسی و از طرف ديگر دولت است.
در بحث پيش رو اول سراغ مشاركت سياسي ميرويم و سپس سراغ مشاركت فرهنگي و اجتماعي و...
در مشارکت سیاسی بحثهای مفصلي وجود دارد لذا انتظار بحث غير فقهي از اين درس نداشته باشيد البته اشكالي ندارد چند دقیقه ای امروز به آن بپردازيم. به طور مثال وقتي ميگوييم تعریف مشارکت سیاسی چیست؟ برای اینکه فقه مشاركت سياسي بگوییم باید تعریف و اقسام و جلوه های آنرا مطرح كنيم بنابراين ورود به اين بحثها گزارش گونه است و ان شاءالله آنچه هفته آینده به آن ميپردازيم بحثهای فقهی قضیه و آنجاهایی که نياز به استنباط وجود دارد تناسب با درس خارج دارد.
اگر شما بحثهای انتخابات را که مسئله چهارم بود دنبال کرده باشید خیلی از مبانی بحث آنجا تنقيح شده است لذا نيازي به معطلي وجود ندارد، اما بالاخره باید آن بحث را در اينجا بومي كنيم لذا از آن بحثهای سال گذشته و سال قبل آن، قريب به دوسال مشارکت مردم در انتخابات مورد بحث قرار داديم تا اگر بخواهيد خودتان مطالعه کنید.
با توجه به اينكه بحثمان مشاركت سياسي از جهت استنباط احكام فقهي آن است، سوالات آن را مطرح مينمايم و شما هم بر روي آنها فكر كنيد. برخي از بزرگاني كه راجع به مسائل سياسي اسلام با نگاه فقهي بحث نموده اند كتاب الحاكميه في الاسلام اثر آقاي سيدمهدي موسوي خلخالي و فقه سياسي آقاي عميدزنجاني مي باشد.
عناصر نهاد مشاركت سياسي
شما چه تصوری از نهاد مشارکت سیاسی دارید؟ به نظر نمي رسد كلمه اي سختي باشد چون معنايش در خودش نهفته است. عالمان سیاسی غرب و غیر غرب مثل هانتینگتون و پاي، تعریف هایی از مشاركت سياسي ارائه داده اند ولی معمولا در اين موارد سليقهي ما اين است كه با عناصر شماري بايد جلو برويم. بنابراين اگر گفته شود مشارکت سیاسی به معناي همکاری مردم در امور سیاسي است، این تعريف، اين هماني است. در واقع مشارکت، همکاری معنا شده است و سیاسی هم به امور سياسي تعبير شده است. براي اينكه چيزي را بخواهيد تعريف كنيد آنچه جواب مي دهد عناصر شماري است لذا اگر بخواهيد خيلي چيزها را تعریف کنید، لایزید الا ابهاما.
گاهی تلویزیون دو نفر را دعوت میکند و میگوید فرهنگ یا هنجار را تعریف کنید، مهمان هاي برنامه به طور مثال میگویند فرهنگ یعنی آن گفتمان عمومی ... نميگويم اين تعريفها هیچ نقشی ندارد ولی کوری را شفا نمیدهد. در این مواقع باید مهارت داشته باشیم تا عناصر آن را استخراج نمائیم. اين عناصر شماری به واسطه مراجعه به سخنان اندیشمندان طراز اول این رشته از سوی ما انجام شده است.
در پايين صفحه برگه اي كه در اختيار داريد. در شماره 1-3 آمده است كه «در اطراف اين نهاد... پرسشها و مسائل فقهي مشاركت سياسي» ما با اين مورد آخر يعني پرسشها و مسائل فقهي مشاركت سياسي كار داريم و بايد ببينيم چه پرسشها و چه جواب هايي دارد كه درس خارج ما به آن بپردازد. البته امروز به اين پرسشها و پاسخ ها نميرسيم.
در آخر صفحه 129 آمده است«تعاريف متعددي از مشاركت سياسي از سوي باحثاني ...» در اصول ميگفتيم كه وضع، حقيقت روشني است اما در تعريف آن تعابير مختلفي آمده است. برخي ها اين را به نظر اول و دوم تقسيم كرده اند. اين نظر اول و دوم نيست بلكه هر كسي چيزي را در مسائل سياسي پررنگ ديده است و آن را مشاركت سياسي شمرده است. آنچه آقاي هانتيگتون و پاي گفته اند درست است و دقت كرده اند اما اينطور نيست كه اختلافي نباشد چون شئون گوناگوني دارد.
در اول صفحه 130 آمده است «از مجموع تعبير مي توان گفت(تعريف از طريق عناصرشماري) » ذيل «تعريف از طريق عناصر شماري» يك خط بكشيد، اين يك درس است كه برخي از نهادها را بايد براساس عناصرش بشناسيم. چهار عنصر در برگه ذكر شده است«مشاركت سياسي از سنخ رفتار و اقدام افراد ذيل يك واحد سياسي محسوب مي شود.» به طور مثال ميگوييم مشاركت سياسي ملت مردم، يا مشاركت سياسي در عراق، يا مشاركت سياسي در فلان كشور هست يا نيست. پس بايد يك واحد سياسي تصور كنيم تا مشاركت سياسي آنجا باشد.
در شماره بعدي آمده است «به طور معمول محدود به شهروندان يك كشور خواهد بود و شامل غيرشهروندان نمي شود» به طور مثال در ايران ممكن است چندميليون مهاجر از افغانستان داشته باشيم اما وقتي مشاركت سياسي ايران مطرح ميشود منظور شهرونداني كه تابعيت ايران دارند ميباشد. در شماره سوم آمده«مشاركت در راستاي اثر گذاري در سطح كلان و نه خرد اداره جامعه است و در ابعاد سياسي و مناسبات قدرت تعريف ميشود» مثلا فرض كنيد در ادارهاي انتخابات برقرار شود به اين مشاركت سياسي نميگويند يا در اداره اي ميخواهند رئيس اداره را انتخاب كنند يا مديري براي يك واحد آپارتمان انتخاب كنند. اين را مشاركت سياسي نميگويند اما وقتي كلان ميشود مثل نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، مجلس خبرگان، آن وقت بحث مشارکت سیاسی مطرح میشود. وقتي عناصر فهميده ميشود، توجه پيدا ميشود، مشاركت بايد در كجا برقرار شود.
در مورد چهارم در برگه آمده«مشاركت سياسي اقدامي هدفمند است» مثلا بگويند بيرون بياييد و به هر چه شد و به هر كه بود راي بدهيد، اين امر مشاركت سياسي نيست چون هدفمند نيست. اما وقتي مي گويند فلان روز بياييد براي انتخابات رياست جمهوري شركت كنيد، اين هدفمند است و مشاركت سياسي است.
در ادامه آمده «هرچند ممكن است همه كنشگران مشارك نسبت به هدف آگاهي نداشته باشند» يعني ممكن است همه افراد آگاهي نداشته باشند چون خيلي اوقات توده مردم مشاركت ميكنند اما از جزئيات كار خبر ندارند. گاهي تلويزيون هم سوتي ميدهد و خبرنگار ميپرسد براي چه راي ميدهيد و يك جوابي ميدهد. بنابراين اگر هفته بعد گفتيم «مشاركت سياسي» يعني همين پديده اين ويژگيها را داشته باشد. البته اين نكته را بگويم اگر مطالعه كرديد و پنجمي هم پيدا كنيد اينطور نيست كه از آن اطلاعي نداشته باشيم بلكه اين امر مديريت بحث است.
نكته اي كه بيشتر از خود درس اهميت دارد عناصرشماري است. در قمار، غيبت و اعانت بر اثم از طريق عناصر شماري پیش رفتيم و اگر مي خواستيم تعريف از فيومي و ابن منظور و... ديگران كنيم هيچ عائدي حاصل نمیگردید و روشن نمي شد.
در ادامه برگه آمده «عوامل موثر بر مشاركت سياسي به شدت تابع ظرفيت جامعه شركت كننده است.» يعني عواملي كه مردم را به مشاركت ميكشاند مثلا در نظامهاي قبيلهاي، خود نژاد، قبيله و رئيس قبليه بگويد، كافي است و همه بيرون ميريزند. اما نظام برخي كشورها قبيله اي نيست. در كشورمان برخي شهرها با شهرهاي ديگر فرق ميكند، باز كل ايران با يمن و عراق فرق ميكند. در عراق و يمن قبيله حرف اول را ميزند سپس ناسيوناليسيم و بعد مذهب. يا دوم مذهب و بعد ناسيوناليسم. البته قبيله و تعصب در راس است و كشورها به همين خاطر لطمه هاي زيادي مي خورند. مثلا خود مذهب، چه كسي ميتواند مشاركت سياسي مردم ما از سال 1342ه.ش حتي خود مشروطه از سال 1324ه.ق كه آن نهضت عدالتخوانه ها شروع شد و به مشروطه كشيده شد را انكار كند. به طور مثال مذهب از عوامل اثر گذار بوده است و برخي جاها پايگاه اجتماعي، تبليغات و رسانه اثرگذار بوده است تلويزيون را ديده ايد كه در ايام انتخابات چه كارهايي مي كند. نقش رسانه امروز نقش اول است.
در ادامه برگه آمده «مشاركت سياسي در قالبها و مصاديقي خود را نشان ميدهد» مشاركت سياسي قالب ها و مصاديق متعددي دارد. خيلي از بحث هاي فقهي در اينجا مطرح ميگردد مثلا داشتن پست سياسي و اجرايي، مردم، صاحب پست باشند و پستها تقسيم شود و قبيله اي نگردد. تشكيل احزاب، امروزه ميگويند از بارزترين اشكال مشاركت سياسي، احزاب قوي هستند. ديده ايد كه در كشورها گاهي دو حزب كار را اداره ميكنند و ممكن است پشت صحنه احزاب كوچكتري هم باشد. يا عضويت در يك سازمان سياسي يا شبه سياسي از اشكال مشاركت است.
تظاهرات و شركت در تجمعات سياسي، اعتراض و راي دادن(كه خيلي بحث داشت) حضور دادن در صحنه هاي راي گيري(اين مورد با قبلي فرق ميكند، راي دادن اين است كه كسي راي بدهد و اما در صحنه هاي رايگيري يعني به انتخابات كمك كند و يكي مبلغ ميشود و يكي بحث و گفتگو ميكند و كمپين تشكيل مي دهند. اينها از جلوه هاي مشاركت است كه طبيعتا بحث ميشود آيا همه اينها مشروع است؟ عمده آن بحث راي گيري است. بحث احزاب هم بحث مهمي است، شكي نيست كه تشكيل احزاب مشروع است اما آيا حاكميت وظيفه تشكيل احزاب كمك كند؟ امروزه از اشكالاتي كه بر حاكميت جهوري اسلامي ميشود اين است كه احزاب، قوي نيست و اراده اي هم براي تشكيل احزاب وجود ندارد. و به هر حال به خصوص مباحث شرعي آن، جاي بحث و گفتگو دارد. بالاخره مشاركت اثباتي و ايجابي داريم. همه مشاركتت ها ايجابي نيست.گاندي رهبر انقلاب هند عمده كار او كارهاي مبارزات منفي بود. يا اعتصاب و عدم حضور از مسائل مشاركتي سلبي است.
مشارکت سیاسی در پرتو قانون اساسی
اصول 26، 27، 59، 62، 90 و 104 از مصاديق مشاركت سياسي است اما منحصر به اين اصول نيست.
اصل ۲۶ قانون اساسی: احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد. یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اين اصل بحث آزادي را مطرح ميكند، طبيعتا همين خودش مشاركت سياسي ميآورد چون ميخواهند انجمن و اجزاب تشكيل بدهند، مشاركت ميشود. در اين اصل گفته است هيچ كس را نميتوان از شركت در موارد مذكور منع ساخت، اين منع چه مستقيم باشد چه زمينه سازي باشد هر دوي آن اشكال شرعي دارد چون سلب آزادي مردم است.
در آخر صفحه دوم برگه در متن اصل 26 علامت سوالي قرار دادم. مي دانم براي برخي سنگين است، مثلا فقط اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند؟ اگر كسي شهروند ايران بود و از اقليت شناخته شده نبود و به هيچ وجه فتنه و جاسوسي هم نمي كند، كار خودش را مي كند، آيا حاكميت وظيفه ندارد آزادي اش را تامين كند؟آيا نبايد حمايت كند؟ اين قيود چقدر پايگاه ديني دارد؟ نميخواهيم خداي نكرده از روي ژورناليسم و جوزدگي و پوپوليسم سخن بگوييم، مقصودمان نيست اينها را دور بريزيد، بلكه در يك بحث علمي و درست و با نگاه جهاني بازمدنظرمان است اگر بخواهيم دنيا ما مسلمانان را همه جا به رسميت بشناسد به عنوان اينكه اين ها اقليت شناخته شده نيستند كنار نزند، آيا همين كار نبايد در طرف ما صورت بگيرد؟ اصلا چه دليلي دارد؟ اول ثبت العرش ثم الانقش. قطعا بزرگاني پشت قانون سياسي بودند، قانون اساسي ما سند عالي است كه هم مجتهدين ناظرش بودند هم علماي روشني بودند، هرچند ممكن است بعضا برخي اصول راي نياورده باشد. همچنین متديناني از حقوقدان و امور سياسي بودند، آن زمان كمتر اين تقسيمات و دو گانه سازي ها بود. به هر حال افرادي بودند. قانون اساسي يك سند عالي قابل تامل و ارزش است اما براي ما جاي سوال و براي شما جاي كار دارد. اگر كسي مايل باشد مي تواند كار كند.
گفته شد مسائل و پرسشهاي فقهي و استنباطي در اطراف مشاركت مهم است. هفته آينده اين سوالات را مطرح مي كنيم.