درس خارج اصول استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1400/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر اصول، جلسه87

ما(استاد) در دلیل چهارم«العقل» گفتیم که جواب ایشان نسبت به عقل عملی به یک واسطه نیاز دارد. بله سبب فهمیدن اختلال نظام می شود اما بعنوان یک دلیل مستقل نمی توان از آن نام برد. برخی ها استقراء را از جمله دلیل عقلیه محسوب کرده اند. معنای استقراء این است که اگر ما تتبع در احکام شرعیه بکنیم می یابیم که بناء شارع مبتنی بر بناء بر صحت است. در این صورت بناء شارع در همه ابواب بناء بر صحت است؛ چون در استقراء باید همه موارد را احصاء بکنیم. اگر این استقراء تام باشد این استقراء صحیح می باشد. مرحوم عراقی(ره) می فرمایند که استقراء در اینجا تام نمی باشد؛ چون در مواردی عکس این مطلب و استقراء یافت می شود و در جواب ایشان فرمودند که موارد معارض با قواعد دیگری بوده است. در جلسه قبل عرض کردیم آیا در این سیره ای که مسلمین دارند این سیره کاشف از بناء شرع و احکام شرع می باشد یا خیر؟ و ما(استاد) گفتیم اگر سیره عقلائیه یک دلیل مستقلی محسوب نمی شود؛ چون سیره مسلمین در مقابل سیره عقلائیه یک دلیل مستقلی محسوب نمی شود؛ چون سیره مسلمین «بما هی» در مقابل این دلیل عقلائیه یک دلیل مستقلی محسوب نمی شود؛ چون در بین مسلمین همین مطلبی است که در بین عقلاء وجود دارد یعنی مسلمین (بما هم عقلاء) این بنا را دارند. بنابراین این سیره سیره ای نیست که کاشف از رأی معصوم(ع) باشد. طبق مطالب مذکور عمده ادله ای که قابلیت استناد دارد، سیره عقلاء است هر چند سیره مسلمین وجود دارد اما منشأ این سیره کجاست؟ آیا مثل بقیه موارد که مسلمین هستند و مسلمین هم طبق احکام شرع عمل می کنند. بنابراین اگر بر یک امری سیره مسلمین مستقر شده باشد این استقرار کاشف از حکم شرع است. اما اگر عمل مسلمین طبق بناء و سیره عقلائی باشد. سیره مسلمین هیچ فائده ای ندارد؛ چون حکم شرع یک حکم امضائی می شودنه یک حکم تأسیسی و شرع در اینجا تأسیسی ندارد بلکه شرع امضاء دارد یعنی بناء عقلاء را امضاء می کند. بنابراین در جهات موجود در آیه(اوفوا بالعقود) یا روایات ید مربوط به سیره عقلائیه می باشد. مراد ما از سیره عقلائیه این است زمانی که فرد در اجتماع زندگی می کند با یک نوع مسائلی مواجهه می شود و باید یک روشی را برای خودشان اتخاذ بکنند تا زندگی برایشان سهل و راحت باشد. بنابراین این عقلاء بناء گذاری دارند یعنی بناء می گذارند که به این صورت عمل بکنیم تا معاش زندگی ما لطمه نخورد. منشأ این بناء گذاری هم به قوه عاقله ای که در انسان وجود دارد بر می گردد. در این صورت یکی از مسائلی که در بین عقلاء مهم است حفظ نظام معاش است و این نظام باید در جریان باشد و حفظ نظام معایش یکی از عمده ترین اساس در نزد عقلاء است هرچند در نزد شارع هم این اهمیت وجود دارد. به همین علت هر آنچه که مربوط به این نظام است بنا دارند که انجام بشود و آنچه موجب اختلال در این نظام بشود منعش می کنند. عقلاء حسن و قبح ندارند؛ چون این دو مربوط به عقل است بلکه عقلاء ذم و توبیخ دارند یعنی حفظ نظام مدح و اختلال نظام را ذم می کنند. این سیره و این بناء اهمیت دارد؛ چون آنها در اجتماع خودشان با هم برخورد دارند و اگر این بناء گذاری بر صحت نباشد تمام زندگی شان بهم می خورد. مثلاً: اگر این قاعده را در بازار جاری نکنیم از هیچ مغازه داری نمی توانیم جنسی بخریم؛ چون مغازه دار آن جنسی را از جائی خریده است و اگر آن معامله را بناء بر بطلان بگذاریم نمی توانیم اصلاً از آن جنس بخریم. بنابراین عقلاء برای این که نظام معاششان پا برجا باشد این قاعده را در عمل یکدیگر جاری می کنند.

برای منشأ این سیره چند امر را مطرح می کنند:

1.غلبه، غالب افراد در جامعه عمل صحیحی را انجام می دهند. مثلاً بنایی که به خانه شما می آید ئ صاحب خانه به دنبال کارش می رود و بعد از اتمام کار عمل این بنّا را حمل بر صحت می کنیم و بر عمل این فرد اثر هم مترتب می کند یعنی بر کف خانه فرش می اندازیم و روی آن می نشینیم و ... .

بنابراین غالب افرادی کاری که انجام می دهند درست انجام می دهند یعنی آن عمل را طوری انجام می دهند که برای ترتب اثر قابلیت داشته باشد نه این که آن عمل را از جهت تقلب و نادرست انجام بدهند. بنابراین منشأ این سیره طبق این جهت است که غالب افراد عملشان را صحیح انجام می دهند. بله برخی از افراد کارشان را صحیح انجام نمی دهند اما تعداد این افراد کم است.

2.اختلال نظام. یعنی اگر این قاعده را جاری نکنیم نظام و جامعه افراد بهم می خورد و مختل می شود، مثلاً فردی می خواهد ازدواج بکند اگر این قاعده را جاری نکنیم شک می کند که این فرد پدر این دختر است یا خیر؟یا اینکه پدرش با عقد شرعی مادرش عقد کرده است یا خیر؟ و هزار احتمال دیگر بعد بوجود می آید یا اگر در مسجد می خواهیم نماز بخوانیم و کسی این مکان را وقف کرده است وقفش صحیح بوده است یا خیر؟یا... . بنابراین عقلاء برای حفظ نظام خودشان این قاعده را در همه شئون اجتماع جاری می کنند. بسیاری از جهاتی که مرحوم شیخ(ره) می خواهد به آن استدلال بکنند به حفظ نظام بر می گردد. بنابراین یکی از مناشی سیره عقلاء حفظ نظام است.

3.طبع اولیه. انسان بطور طبیعی مایل به خلاف و کجی و فساد نمی باشد و کاری که می خواهد انجام بدهد درست انجام می دهد؛ چون انسان دارای جنبه عقلانیت و اختیار است و این دو با هم معادل هستند. مثلاً فرزندی که بدنیا می آید دروغ نمی گوید. بنابراین سیره ای را که عقلاء درست می کنند اساس و ریشه اش بر طبق این طبع اولیه است. این منشأ را به این صورت تقریر می کنند و می فرمایند: انسان عاقل و مسئول که می خواهد عملی را انجام بدهد و می داند که بر این عملش آثاری مترتب می شود این عمل را صحیح انجام می دهد همانطور که در اصالة الصحة در فعل نفس گفتیم که یک فرد متدین در مقام عملی است که می خواهد ذمه اش فارغ بشود.

این مکلف یا فرد عملش نادرست انجام نمی دهد اما در صورت اول بسبب شرع است هر چند در آن مورد هم مرجع آن به سیره است. مثلاً داروساز باید موارد مورد نیاز را به همان اندازه اضافه بکند و در غیر این صورت اثر عکس می گذارد و این فرد تمام موارد را به همان اندازه مصرف می کند.

بنابراین انسان مسئولی که می داند اثری بر عمل او مترتب می باشد کارش را درست انجام می دهد. بله، طبع منحرف شده هم داریم اما این نوع طبع، کم است. بنابراین عقلاء (بما هم عقلاء) سیره ای دارند که عقلاء آن سیره را حمل بر فعل صحیح می کنند. منشأ ایجاد این سیره در بین عقلاء غلبه یا برای حفظ نظام (این منشأ در بین عقلاء قوی تر است) مثلاً قوانین راهنمایی و رانندگی کشور ما سمت راست و برای رفت و برای برگشت از سمت چپ می روند در برخی کشورها این مطلب متفاوت است. اگر ما منشأ این بنا را حفظ نظام بدانیم کاری ربطی به طبع یا غلبه ندارد. ممکن است که بنائی را بگذارند که خلاف طبع باشد تا نظامشان حفظ بشود مثل اوقاتی که در کشور جنگ باشد اجناس گران و کم می شوند و به افراد کوپن نمی دهند تا هر فردی به مقدار کوپنش جنس مورد نظرش را بگیرد در حالی که این خلاف طبع است. اما این عمل را برای حفظ نظامشان انجام می دهند یا منشأ این سیره طبع اولیه افراد است. هر کدام از منشأها را قبول بکنید که هر کدام از این منشأها (فی الجملة) صحیح می باشند هر چند منشأ دوم اقوی است. و غلبه به استقراء بر می گردد. اما استقراء چهار مورد نقض داشته باشد. استقراء باطل می باشد اما غلبه به این صورت نیست. این سیره با این مناشی شکل می گیرد و امام(ع) در روایت حفص بن غیاث (لولا ذلک لما سوق) این سیره را بیان می کند. بنابراین سیره عقلائیه عمده دلیل برای ما می شود و سیره مسلمین هم برگرفته از این سیره است یعنی سیره ای که مسلمین دارند(بما هم عقلاء) دارند به عنوان(بما هم متشرعاً) ندارند و این سیره در بین همه افراد وجود دارد و این سیره عقلائیه عمده دلیل در اصالة اصالة الصحة است حتی آیه«اوفوا بالعقود» به سیره بر می گردد و شارع امر می کند که به معامله ای که بین خودتان جاری می شود ملتزم باشید. بنابراین وجه قوی برای ما(استاد) در اصالة الصحة سیره عقلائیه است. مرحوم اصفهانی(ره) هم می فرمایند دلیل در اصالة الصحة در فعل نفس همان سیره در اصالة الصحة در فعل غیر هم وجود دارد و قاعده فراغ و تجاوز هم از همین سیره ناشی می شود. بنابراین اصالة الصحة در نزد ما(استاد) تمام است و عمده استناد ما هم همین سیره است و بسیاری از ادله هم به این سیره بر می گردد.