درس خارج اصول استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1400/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر اصول، جلسه62

عرض کردیم که در اصالة الصحة فی فعل الغیر بسیاری از اعلام(رحمة الله علیهم) سیره و بناء عقلاء را دلیل گرفتند. ما(استاد) بررسی کردیم که منشأ این سیره چیست و مطلب ما این بود که عمده جهاتی را که در اصالة الصحة فی فعل الغیر داریم در اصالة الصحة فی فعل النفس هم داریم. به همین علت در اینجا هم قائل بشویم که سیره و بناء عقلاء در این قسم هم جاری می شود. نام گذاری این قاعده به قاعده فراغ یا قاعده تجاوز مهم نیست و مرحوم شیخ(ره) هم در ابتداء این بحث را با«اصالة الصحة فی فعل الغیر و فعل النفس» بیان کرده است. در لا بلای کلمات مرحوم شیخ(ره) کلماتی وجود دارد که این مطلب از آن استفاده می شود اما تصریح نفرمودند همانطور اینکه اعلام(رحمة الله علیهم) قائل شده اند که قاعده فراغ و قاعده تجاوز اماره هستند و هر یک از این اعلام(رحمة الله علیهم) یک دلیلی را برای اثبات اماریت این دو قاعده اقامه کرده اند. در حالی که این اعلام(رحمة الله علیهم) سیره عقلائیه را قبول نکرده اند و اگر این سیره عقلائیه را قبول می کردند اصلاً اساس عوض می شود و آن روایات برای امضاء آن سیره وارد شده اند.

مرحوم محقق نائینی(ره) می فرمایند:

الملازمة النوعية بين‌ إرادة المركب‌ و الإتيان بالجزء في محله و لو مع الغفلة حال الجزء[1] [2] .

مرحوم محقق اصفهانی(ره) می فرمایند:

كون الإتيان بالاجزاء و الشرائط أمرا بمقتضى العادة و الطبع المستند إليها[3] [4] .

اشکال استاد:

این بیان در کسی که مقتضای طبعش است صحیح است اما در غیر این فرد این مطلب صحیح نمی باشد.

مرحوم خوئی(ره) می فرمایند:

الأصل في العاقل القاصد للإتيان بالمركب عدم الغفلة عن الإتيان بأجزائه و شرائطه‌[5] [6] .

اشکال استاد:

اگر شما این اصل عدم غفلت را از اصول عقلاغئیه می دانید در این صورت این سیره صحیح است؛ چون اساس این سیره اصل عدم غفلت و عدم نسیان است و اگر این سیره از اصول عقلائیه باشد یعنی اصل در عمل عقلاء این است که غفلت ندارند و آن کار را بصورت صحیح انجام داده اند و این اصل در فعل غیر هم جاری می شود.

بیانات استاد:

بحثی که ما در اینجا داریم این است که منشأ این ملاکلاتی که اعلام(رحمة الله علیهم) می فرمایند چیست؟ از این بیانات اعلام(رحمة الله علیهم) روشن می شود که این اصل یک ریشه و بناء عقلائی دارد. حال از این اصل تعبیر به «طبع» یا به «الملازمة» شود.

اگر انسان به دور از اجتماع و عقلاء اگر بخواهد کاری را انجام بدهد و این کار یک مرکب باشد این اجزاء به حد و مقدار معین آورده نشود این مرکب تأثر خودش را نمی گذارد در این صورت به این فرد مزد نمی دهند و ممکن است که این عمل عوارض دیگری هم داشته باشد. بنابراین ریشه این اصل را سیره بناء عقلاء است و ادله منصوص در این بحث همانند امضاء و تأیید برای آن است و این روایات این سیره را امضاء و تحدید می کنند.

 


[1] المحقق الخوئي السيد أبو القاسم. أجود التقريرات 2- 463- الطبعة الأولى.
[2] . منتقى الأصول ؛ ج‌7 ؛ ص225-226.
[3] . الأصفهاني المحقق الشيخ محمد حسين. نهاية الدراية 3- 305- الطبعة الأولى.
[4] . منتقى الأصول ؛ ج‌7 ؛ ص226.
[5] الواعظ الحسيني محمد سرور. مصباح الأصول 3- 262- الطبعة الأولى.
[6] . منتقى الأصول ؛ ج‌7 ؛ ص226.