درس خارج اصول استاد سید محمدجواد علوی‌بروجردی

1400/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریر اصول، جلسه61

ما(استاد) گفتیم که عمده دلیل در قاعده اصالة الصحة فی فعل الغیر سیره عقلائیه است. عقلاء برای گذران معاش خودشان این بناء را دارند که هر حرکتی که دیگران دارند حمل بر صحت می کنند یعنی این فرد این عمل را با قصد و با جدیت و از روی عمد انجام داده است مثلا اگر فرد معامله ای را انجام داد معامله ای صحیح انجام داده است.

منشأ این سیره به سه امر مرتبط است:

1.غلبه خارجیه یعنی افراد کارهایی که انجام می دهند بصورت صحیح انجام می دهند. مثلاً فردی برای ازدواج فرزندش در مورد دختری تحقیق و مشورت می کند: «المستشار الموتمن». این عبارت یعنی حرفی که فرد مستشار می زند حرف صحیحی است در غیر این صورت هیچ کاری انجام نمی شود.

مراد ما(استاد) از غلبه غالب افراد است؛ چون برخی از افراد هستند که انجام کارهایشان دچار اشتباه و غفلت و ... می شوند اما غلبه در افراد در این است که کارها بصورت صحیح انجام می دهند. این غلبه موجب ظن می شود یعنی غلبه موجب احتمال راجح در فرد می شود و به این احتمال راجح ظن می گوئیم. بنابراین عقلاء سیره ای که در حمل افعال غیر بر صحت دارند از جهت غلبه ای است که موجب ظن می شود.

2.طبع عمل مقتضی برای صحت است؛ چون فرد بخاطر دواعی که دارد افعال را بصورت صحیح انجام می دهد؛ چون کاری که فردا انجام می دهد بخاطر قصد و غرضی است و الا بی جهت نیرویش را تلف تمی کند. و اگر این عمل را بصورت صحیح انجام ندهد این عمل بصورت صحیح انجام نمی شود. مثل داروساز، چیزهائی را با هم قاطی می کند و مواد را در اندازه مشخص با هم مخلوط می کند و الا در غیر این صورت این دارو اثر عکس می گذارد. امکان ندارد که فرد بگوید که فرد دارو ساز برخی از مواد این دارو را فراموش کرده باشد؛ چون فرد داروساز بحسب دواعی خارجیه باید آن عمل را بصورت صحیح انجام بدهد.

و به همین علت زمانی که افراد در شئون مختلف کاری را انجام می دهند بصورت صحیح انجام می دهند هر چند افراد متقلبی هم در این بین وجود دارند. اما طبع عمل بصورت وسیع و عمومی این است که افراد عملشان را بصورت صحیح انجام می دهند.

3.عقلاء اگر این قاعده را صحیح ندانند اختلال نظام برایشان بوجود می آید؛ چون هر معامله ای(مثلاً) می خواهند انجام بدهند نمی دانند که آیا این مبیع مال خود این فرد است و ... که در این صورت و با وجود این احتمالات این مشکلات عدیده ای بوجود می آید بلکه عقلاء در این موارد می گویند که این مبیع برای این فرد است؛ چون در دستش وجود دارد و اگر این عمل را انجام ندهند، اختلال نظام بوجود می آید یعنی عسر و حرج بوجود می آید که آن موجب اختلال نظام می شود. در شرع هم این قاعده وجود دارد مثل این قاعده ید یعنی هر چیزی که تحت «ید» کسی بود حمل می کنیم که این ملکش است و ممکن است که یک فرد غاصبی غصباً این ملک را غصب کرده باشد. بنابراین طبق این مطالب اصالة الصحة طبق این مبانی که عرض کردیم این مبانی در اصالة الصحة فی فعل النفس هم وجود دارد؛ چون اگر فرد اعمال گذشته خودش را حمل بر صحت نکند زندگی اش مختل می شود. فرد اغلب کارهایش را بصورت صحیح انجام می دهد و همچنین طبع عمل هم وجود دارد؛ چون فرد عملی که انجام می دهد برای قصد و غرضی است و به همین علت آن عمل را بصورت صحیح انجام می دهد. بنابراین این مبانی موجود در اصالة الصحة فی فعل الغیر این مبانی در اصالة الصحة فی فعل النفس هم وجود دارد. مرحوم نائینی(ره) یک نکته ای که در مورد اماره بودن اصالة الصحة فی فعل النفس می گوید: «انسانی که مرکبی را اراده می کند...».

این اصالة الصحة فی فعل النفس یک بنائی از ناحیه عقلاء است و مرحوم بجنوردی (ره) نکته ای می فرمایند و آن نکته عبارت از این است که اگر ما و این روایاتی که حکم به«فامضه یا یمضی» می کنند ما حکم به تعبد و بناء شارع می کردیم که آن تعبد عبارت است از اینکه اگر نسبت به عمل سابق شک کردی به شکت اعتناء نکن. اما آن روایاتی که می فرماین: «اذکر منه حین یشک» یا روایت «کان حین انصرف...» این اقربیت فقط مسأله بناء بر رفع شک نمی باشد بلکه واقع را هم ارائه می دهد. در این صورت(واقع را ارئه می دهد) دو مبنا بوجود می آید و آن دو عبارتند از اینکه اگر برای شما سیره عقلاء با این بیان واضح شد، خود سیره برای درست کردن اماره کفایت می کند و آن روایات هم دلالت بر تحدید و امضاء سیره می کند.

اگر این سیره برای شما ثابت نشد اصالة الصحة فی فعل النفس واقع را ارائه می دهد اما این کاشفیت ناقص است. اما شارع با این روایات احتمال خلاف را الغاء کرده است، مثل خبر ثقه و شارع با این روایات تتمیم کشف کرده است. این تتمیم برای مکلف مثل قطع می باشد اما این مطلب (این ظن همانند قطع می شود) در دائره شرعیات است. بنابراین در این دو بحث وجود دارد: 1.سیره 2.اماره بودن اصالة الصحة بسبب روایات ثابت می شود.