94/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جلسه هفتاد و ششم: ادامه بحث تصویر جامع
تتمه مباحث جلسه گذشته:
مطلب اول:
بیان شدکه:
بنابروضع عام موضوع له موضوع له خاص تصویرجامع امکان پذیراست.بدینصورت که عنوان صلاه صحیح(یعنی هرچه که متعلق امرمولاست)تصورمیشودولفظ برای مصادیق وضع میگردد.
بنابروضع عام موضوع له عام:
آخوند:
جامع بسیط باعنوان«ملازم مطلوب»تصورفرمود.
مرحوم آقای خویی دراشکال چهارم به آخوندفرمود:
این جامع بسیط دوفرض دارد:
فرض اول:
جامع مقولی ذاتی (مثل انسان)باشد:
صلاه ازمقولات متعدداست مثل کیف(قرایت) وضع(رکوع)وفعل(نیت)وجامع حقیق مقولی نمیتوان درنظرگرفت.کماقربناه فی المجلس الماضی.
فرض دوم:
جامع ذاتی مقولی نیست بلکه ذاتی باب برهان است:
این معلول ولازم است وازعلل متعددمعلول واحدطبق قاعده«الواحد»صادرنمیشود.
*تحلیلی نوین ازاستاددرباب قاعده الواحد:
این قاعده دردوگونه ازفواعل فرض دارد:
گونه اول:فواعل شخصی،ارادی واختیاری:
دراین موردعده ای ازحکماءثبوت قاعده الواحدرانپذیرفته ومناقشاتی درآن بیان کرده اند.
گونه دوم:درواحدشخصی وفواعل طبیعی:
احدی ازحکماءواصولیین دراین موردازقاعده مناقشه نکرده است.
*تقریب قائلین به قاعده الواحددرفواعل طبیعی:
اگرشئ واحدازمتعددبماهومتعددصادرشودچندفرض وجوددارد:
فرض اول:آن شئ واحد(معلول)فقط بایکی ازعلل سنخیت دارد:
اگرفقط بایکی سنخیت داردپس چراازدیگرعلل صادرشده است؟
فرض دوم:باهمه علت هاسنخیت دارد:
این یک شئ بیشترنیست،چگونه باعلل مختلف سنخیت پیداکرده است؟
فرض سوم:عدم لزوم سنخیت:
لازم میآیدصدرکل شیءمن کل شیء.چراکه سنخیت علت انضمام است.
*مناقشه درقاعده الواحددرفواعل طبیعی:
اشکال اول:
انسان وحیوان وعرض ووجودبسیط همه اینهاکه متباین هستندمتصف به امکان خواهندشد:
این امکان ذاتی باب برهان است وصادرشده است .
یامثلاعرض متحیزوفعل مکان میخواهد.همه اینهاکه مکان نیازدارد.چرا؟
بنابراین ازمتباینات بماهومتباینات واحدصادرشده است.
اشکال دوم:
اگرمعلول واحدسنخیت باهمه چیزداشته باشدوبتواندازهمه چیزصادرشودوجداناًقابل پذیرش نیست ولی اگرمعلول واحد فقط بادوعلت متباین،سنخیت داشته باشدبدینصورت که دوشیءمعتدد،یک شیءرابوجودبیاورند،هرچندجامعی هم موجودنباشددلیلی برردآن نیست.
مثال:
حرارتی که ازلامپ است وحرارتی که ازچراغ نفتی است هردویک حرارت هستندولی ازدوشیءمختلف صادرشده اند.
اینهادوجودهستند(ولی دوسنخ نیستند)وصرف اختلاف وجودکافی نیست چراکه لازم میآیدازهزارمتباین هزاروجودازیک نوع صادرشوندچراکه وجودهاباهم فرق میکنندوحال آنکه همه قایل به محالیت این هستند.
تطبیق بامانحن فیه:
میتوان این چنین گفت که«نهی عن الفحشاءوالمنکر»که دووجوداست،یک وجوداین کلی ازیک علت صادرشودویک وجوداین کلی ازعلت دیگرصادرشودولواینکه هردوجامع داشته باشند.
واین درفواعل طبیعی چنانکه بیان کردیم بلااشکال است.
مطلب دوم:
آخوندفرمود:
بنابرقول بصحیح جامع بسیط وملازم باعنوان مطلوب است.دراینجادردوران بین اقل واکثراگرمسبب وجودمنحازازسبب باشد(مثل اینکه نورانیتی که ازوضوءحاصل میشودغیرغسلات ومسحات است)مقتضی قاعده اشتغال است ولکن اگرسبب ومسبب درخارج به یک وجودباشنددردوران بین اقل واکثرمجری برائت است.کماقربناه.
*نقض وعویصه:
نقض اول:
درتذکیه اگرملتزم میشویم که امری بسیط است ودووجودنیست :
بدینصورت که تذکیه منطبق برفری اوداج اربعه وذابح مسلم ودیگرشروط است.
حال دراین فرض میگوییم:
اگرشک کنیم که درتذکیه«آب دادن به گوسفند»معتبراست یاخیر، نمیشودبرائت جاری کرد.
دلیل:
برائت از«آب دادن به گوسفند»اثبات نمیکندکه شارع اون شروط دیگررا«تذکیه»اطلاق کرده باشدچراکه این مثبت است.تذکیه هم اثرشرعی نیست بلکه اثرعرفی بسیط است که منطبق خواهدشد.
نتیجه:
اگرسبب ومسبب دووجودنباشندبازهم مجری برائت نخواهدبودواین نقض رامثل مرحوم خویی باتوجه به فرمایشات ایشان درباب تذکیه قطعابایدبپذیرد.البته برای مرحوم آخوندراه مفری وجوددارد.
نقض دوم:
عده ای دردوارن بین اقل واکثر:
درمعاملات قائل به احتیاط شده اند:
دلیل:
اگرشک درشرطیت شیءای شوداصاله الفسادجاری خواهدشدچراکه درمعاملات شخص نمیداندصحت که حکم وضعی است برای ایجاب وقبول وموالات باهم است یاایجاب وقبول بدون موالات است.
اگربگوییم «رفع مالایعلمون»ازموالات جاری میشودلازمه عقلیش این است که برای ایجاب وقبول شارع صحت اعتبارکرده است واین مثبت خواهدبود.
بعضی جواب داده اند:
هنگامیکه عرف میگویدبرائت جاری میشودنسبت به آن عنوان بسیط هم برائت جاری میشود.
ولی این کلام مثبتیت درمعاملات راهی ندارد.
نتیجه:
این اشکال برملازم مطلوب وارداست که اگرکسی گفت عنوان بسیط است،عنوان بسیط مقتضی قاعده احتیاط است.مگراینکه کسی بگویدمثبتات استصحاب حجت است.