درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

99/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حق امام علیه السلام در حکومت ولی فقیه ومسئله خبث ولادت شیعه

 

﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾[1]

﴿اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَومِ الآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبیلِ اللهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَاللهَ وَاللهُ لایَهْدِى الْقَومَ الظّالِمینَ﴾[2]

- 5- و عنه عن محمد بن الحسين عن عبد الله بن القاسم الحضرمي عن عبد الله بن سنان قال قال أبو عبد الله ع‌ على كل امرئ غنم أو اكتسب الخمس مما أصاب لفاطمة ع- و لمن يلي‌ أمرها من بعدها من ذريتها الحجج على الناس فذاك لهم خاصة يضعونه حيث شاءوا إذ حرم عليهم الصدقة حتى الخياط ليخيط قميصا بخمسة دوانيق فلنا منها دانق إلا من أحللنا من شيعتنا لتطيب لهم به الولادة إنه ليس من شي‌ء عند الله يوم القيامة أعظم من الزنا إنه ليقوم صاحب الخمس فيقول يا رب سل هؤلاء بما أبيحوا.[3]

تمام موارد مالکیت امام غیر موارد تعیین خاص ملک امام است وذریه حضرات یا وکیل ونائب امام می تواند تصرف کند.

خمس ب جای زکات است برای ذریه ائمه ع چون آنان زکات نمی گیرند.

و كذلك‌ الفي‌ء ما رضيه لنفسه و لنبيه ص رضيه لذي القربى كما جاز لهم في الغنيمة فبدأ بنفسه ثم برسوله ص ثم بهم و قرن سهمهم بسهم الله و سهم رسوله ص‌.[4]

چه مواردی که مربوط به انفال است یا فیء وعنوان غنیمت روی آن است در اختیار امام قرار می گیرد وهر چه از زمین امده وصاحبی ندارد للامام است.

اما جایی که غصب بوده وکافرانی گرفته اند باید در دست امام یا جانشین او قرار گیرد.

حق هر کس هم در آب باید داده شد با کارشناسی دقیق که همان می شود فتوای مجتهد.

طیب ولادت که در روایت آمده برای ندادن خمس مربوط به زمان غیبت وعدم حکومت حضرات معصومین است

ودر ظهور نسبی که مرحوم ایت الله بهجت فرمود مشکل است با فضلی که از ائمه داریم بگوییم انان طیب ولادت شیعیانشان را از بین ببرند

البته بین قصورا وتقصیرا ولاابالی گری هم باید تفاوت گذاشت.

هرچند اگر درزمان حضور وحکومت معصوم باشد می توان طیب ولادت را خراب کند.

البته مسئله ضمان جای خود دارد که در زمان ظهور نسبی ضمان وجود دارد ودرروایت هم هست که سل هولاء خمسی مسئله ضمان را می گوید

البته شفاعت در قیامت هم با ضمان منافاتی ندارد وآنان در قیامت شفاعت می کنند ولی حق خود را هم مطالبه می کنند

پایاپای می شود ومی ایند مطالبه حق می کنند ولی از طرفی از حق خود هم می گذرند.

 

مالکیت معنوی در سوابق قبل از اسلام بوده وبحثی عرفی است

مصادیق آن حق همسایگی است که اهمیت برای مردم داشته است که شاید همسایه از همسایه ارث ببرد یعنی حقوق همسایگری چقدر قوی است ومربوط به اسلام ندارد وتوجه همسایه ها به هم زیاد است.

مالکیت معنوی گاه با رضایت تمام می شود وگاه شارع آن را بارضایت هم نمی گذارد تمام شود.

گاهی مالکیت معنوی قابل تبدیل وفروش است وگاه نیست.

باید مالکیت معنوی را به امر طبیعی بر گردانیم.

درمالکیت حکومتی هم مالکیت معنوی جاری است وحاکمیت مالکیت معنوی است واین قبل از اسلام بوده است.

 


[1] ابراهیم/سوره14، آیه37.
[2] توبه/سوره9، آیه19.
[3] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج4، ص122.
[4] تحف العقول، النص، ص434.