درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

99/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حل تعارض روایات در باب انفال

 

انفال لله وللرسول است.

فیء هم که برای خالصه للرسول ص است.

درروایت بود که والانفال واشباح ذلک

تفسير القمي ؛ ج‌1 ؛ ص254

فحدثني أبي عن فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن إسحاق بن عمار قال‌ سألت أبا عبد الله ع عن الأنفال- فقال هي القرى التي قد خربت- و انجلى أهلها فهي لله و للرسول و ما كان للملوك‌ فهو للإمام‌- و ما كان من أرض الجزية لم يوجف‌عليها ب خيل و لا ركاب‌، و كل أرض لا رب لها و المعادن منها، و من مات و ليس له مولى فماله من الأنفال.

هرجا رفع ید مالکی از مالی شود جزو انفال می گردد واین روایت در زمان امام صادق علیه السلام بوده است.

سرقفلی همان ارزش افزوده است که چیزی سوای از ملکیت عین است واعتباری است که روی مالی می آید مثل مغازه ای که اصل ملکیت برای شخصی است ولی فرد دیگری آن را رونق داده و برندش کرده است .

اصل زمین هایی هم انفال است وبرای الله ورسول است اما اشخاصی آمده وروی آن کار کردند ورونق دادند اما بعد از آنجا انجلاء کردند ورها شد پس باید دوباره به مالک که الله ورسول باشد برمی گردد.

در سرقفلی می پذیریم که اگر مستاجر دست از سرقفلی برداشت به مالک اصلی بر می گردد حال در مورد زمین های رها شده نپذیریم.

از انفال اموال ملوک است.

ارض خربه هم انفال است.

وقتی ید از زمین هایی برداشته شد وصاحب نداشت به امام برمی گردد.

اجماع یعنی اجماع ،وقتی همه جمع می شوند ونظری می دهند وهمه گانی وضروری شده است ومی شود للاجماع،امااگر اینگونه نبود واز اول دوگروه شد وگروهی باروایات قوی تر بود وگروهی همراهی روایات ضعیف تر ی داشتند.

هرچه باشد در اختلاف اجماع نیست واجتهادی می گردد ولی حکم واقع درآن در نمی آید که بگوییم روایات قوی تر همان حکم الله است،بله روایات قوی تر ولی طرف مقابل هم روایاتی دارد ، الان انتخاب چه کنیم؟؟

روایات سندقوی تر را بگیریم وطرف مقابل را کان لم یکن بگسریم وفتوای فقهای مقابل را نگیریم؟

به چه دلیل روایاتی که مثلا ضعیف تر است را کنار بگذاریم؟

استاد:

روایاتی که رسیده است وصادر شده حالا سند مثل مواردی که ماقبول داریم نیست مثلا اسحاق بن عمار است یا از تفسیر نعمانی است ولی نمی توان گفت نقل نشده ورد مطلق کنیم که اصلا از امام بیان نشده این درست نیست چون بالاخره اصل نقل دارد وانتساب به امام دارد وفقهایی هم طبق آن فتوا داده اند هرچند اجماعی نیست،اما نمی توان طرف مقابل را مردود دانست نخیر چون هر دوطرف قبول است وفتوا دارد، باید اعتبارها را قبول کرد که این روایات هم صادر شده است،اعتبار یعنی تعدادبیشتر واتحادمضمونی روایات،

چه عیبی دارد هر دوطرف مشروع باشد و قوی تر بودن یک طرف دلیل بر غیرشرعی بودن طرف مقابل نیست.

معادن ازاول دوقسم شده است:

1-ظاهری

2-باطنی

معادن کلش از انفال است وهردو گروه از انفال می شود وآب را جزو معادن حساب کرده اند فقهای قدیم،درفتوای بعد هم متروک نشده ومردود ونامشروع نیست.

احتیاط شرعی هم پیش می اید که بین دو ادله است نه این که احتیاط عقلانی باشد وباید انفال را حفظ کرد وعناوین آن را هم حفظ کنیم واحتیاط بین دوادله را هم حفظ کنیم.

الجمع مهماامکن اولی من الطرح

---

کلمه خالصۀ در روایت برای امام یعنی شریک بردار نبودن وهمه اش برای خود امام است ومورد تعلق ملکی در سهام درعرض برای کسی نیست،مالکیت امام است،

البرهان في تفسير القرآن / ج‌2 / 643 / [سورة الأنفال(8): آية 1] ..... ص : 640

4176/- و عنه: بإسناده عن سعد بن عبد الله، عن أبي جعفر، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، قال: سألته عن الأنفال، فقال: «كل أرض خربة أو شي‌ء كان للملوك‌، فهو خالص للإمام‌، ليس للناس فيها سهم- قال-: و منها (البحرين) لم يوجف عليها بخيل و لا ركاب».

تراکم ظنون یعنی برای روایت به اصطلاح ضعیفی اعتباراتی دست وپا کنیم وتعداد زیادی از زوایات ضعیف کنار هم می شود صفرهایی که جلوی عدد است ونه پشت عدد که ارزش نداشته باشد ودرواقع تعدادزیاد همان تراکم ظنون می شود

کسی که قسم می خوریم دروغ گو است را بله می توان گفت انتساب به امام را دروغ می گوید،

جایی که تشخیص می دهیم مضمون روایت را وظیفه داریم ولی جایی که نمی دهیم خوب رها می کنیم ولی باز مردود نمی دانیم وغیرمشروع نمی دانیم.

درجایی که هم که مضمون را نمی دانیم می توانیم بگوییم ضعیف است ولی کاملا باطل ومردود بدانیم نخیر نمی شود گفت ولو در درکتاب غیرمشهوری مثل تفسیرنعمانی باشد.