درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

99/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: یقین در اقامت

 

الكافي (ط - دارالحديث) / ج‌6 / 504 / باب المسافر يقدم البلدة كم يقصر الصلاة ..... ص : 504

قال: «إذا دخلت‌ أرضا، فأيقنت أن لك بها مقاما عشرة أيام، فأتم الصلاة،

او یقین دارد چه به اضطرار وچه اجبار وچه اختیار که 10روز می ماند وهمه چیز روی یقین رفته است

الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج‌6 ؛ ص505

و إن‌لم تدر ما مقامك بها، تقول: غدا أخرج أو بعد غد، فقصر ما بينك و بين أن يمضي شهر، فإذا تم لك شهر، فأتم الصلاة و إن‌أردت أن تخرج من ساعتك‌

امااگر یقین در کار نیست تا30روز تردید باشد باید قصر بخواند ،پس مقابل یقین تردید می باشد

یقین به هر طریق حاصل گردد حکم تمام نماز برآن بار می گردد

لایلزم الاطمینان بل یکفی مجرد احتمال البقاء اذا تحقق العزم

معنای یقین در حد اطمینان لازم نیست وهمین که عزم محقق گردد کافی است واحتمال پیدایش مانع که احتمال موهون است قصد اقامت10 روز را به هم نمی زند

همین اطمینان کافی است که طرف مقابل آن خیلی دارای اهمیت نیست

یعنی اعتنای غیر متنابه نزد عقلاء است واستحکامی ندارد پس می تواند قصد کند وعزم 10 را برای خود ملتزم شود

بل علی صدق کونه مقیماً وغیر مرتحل که تعبیر آقای میلانی ره است.

خویی ره: قصدرا ملاک می داند

استاد: البته قصد همان عزم می باشد وجدای از آن چیزی نمی باشد.

اقامت10 روز همین یقین داشتن با هر سبب وطریقی باشد کافی است

مانعه الجمع ومانعه الخو باشد بین یقین وتردید که یا یقین دارد وتردید نیست پس قصد می کند ویا تردید هست ویقین نیست ونمی تواند قصد کند وباید قصر بخواند.

اصول:

دراصول باید حجت بین خود وخداوند تعالی پیدا شود واصول علم حقیقی است وآلی نیست

بله علوم در مقاطعی از هم دیگر استفاده می کنندواین باعث آلی شدن آن علم نمی گردد

اینجا هم اصول اصیل است وخود حقایقی کشف حجت می کند

وعذرآور است و گاهی واقع را پیدا میکند

گاهی دنبال مباحث اعتباری است وحجت را درآن مباحث میابد و به همان اندازه اعتبار حجیت دارد وگاهی روی حقایق تکوینی می رودو اعتبارآن به اندازه تکوین معتبر است وگاهی بر روی حقایق شرعی حجیت را کشف می کند که اعتبارش به همان اندازه است.

اسلام بی خود آداب مردم را به هم نزده است وکاری به آداب وسوم مردم که چطور لباس متعارف خودتون را کنار بذارید وچنان کنید وچنان کنید،

منطقه الفراغ شهید صدر ره که فرمود وجایی که مخالفت شرع نیست باید جواز را صادر کنیم.

اما استاد گفت این خود حجت ذاتی است که طبع ها چیزی را می پذیرد خود حجت می باشد مثلا غذایی در مازندران و... پذیرش دارند وجاهای دیگر طبعشون آن را نمی پذیرد وهمچنین اداب ورسومی که برای منطقه ای بوده است عادت شارع بر هم زدن آن آداب وروم نبوده است و همین پذیرش طبع مردم حجت است.

بله اگر جایی باشد که خلاف شرعی است شارع حکم می دهد.

لازم نیست حجت محدود شود ومی توان یکی از حجت هارا پذیرش طبع مردم عنوان کرد.

طبع قابل جابه جایی وتغییر در مناطق مختلف است