1401/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: راه اصلاح جامعه
﴿ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ﴾[1]
جدال ماهیتی مانند درمان شیمایی دارد که مایه فساد بدن می شود که می خواهد یک جا را درست کند ولی کل بدن را درگیر می کند وخرابی برای کل بدن می آورد وچاره ای برای آن نیست .درمان شیمیایی همان جدال است وبرای درمان است که فرد به موعظه وبلکه به حکمت برگردد که می گویند جدال برای اسکات خصم است.
جدال باید ضابطه مند باشد که برای درمان شیمیایی فرد معاینه می شود وبرای جدال هم باید خصم معاینه شود که از چه راهی درست می شود که این است جدال احسن،چون این جدال داروی برای بیمار است وبه آدم سالم که دارو نمی دهند وجدال برای انسان سالم نیست. پس روایات نهی از جدال جدال هایی است که احسن نیست وهمین است ولاجدال فی الحج چون فرد سالم که به سمت خدا می رود نباید سراغ این برود که جدال درردیف فسوق ورفث آمده است.
پس اصل جدال مورد تایید واستفاده نیست در ابتدا که انسان سالم نباید مورد جدال قرار گیرد.که آخرالدواء الکی است که آخرین دوا داغ کردن است که نمیشودهیچ درمانی کرد.
جدال تکلیف اولیه برای دوطرف نیست ولی درمان شیمیایی است که سرطان را از طرف دور کند است که البته مانند درمان شیمیایی که ممکن است نتیجه معکوس بگیرد وفرد بمیرد جدال هم فردرا از پایی دربیاورد هرچند که معاینه درست باشد وهمه شرائط باشد ولی ضرر انگیز باشد در برخی موارد.
یکی از مواردی که در جدال است وباید خوب منعکس شود که اگر دقت نشود نتیجه معکوس می دهداین است که باید آثار موعظه در آن نمایان باشد هرچند که غالب جدال است وباید لابه لای آن موعظه باشد وهمچنین حکمت هم باید در متن وضمیمه آن باشد.نه این که جدال باشد ودو رتبه حکمت وموعظه را رها کنید نه بلکه باید در جدال آن دو را وارد کرد تا جدال احسن شود.
باید جدال وضع طرف را بهتر کند که احسن نامیده شود والا اگر حال شخص بدتر شود ودر گمراهی فرورود بیشتر این جدال احسن نیست.
باید خصوصیات شخصی وروانی فرد ملاحظه شود تا وارد جدال شود واین زمینه جدال احسن است تا نتیجه گیری شود والا اگر بی محابا وارد جدال شود نتیجه نمی دهد.در درمان شمیمیایی هم تلاش این است که فرد به اصلاح وتعادل مزاج برسد که قند وفشار وچربی او کنترل شود تا درمان نتیجه بدهد.
پس باید کارها ومقدماتی انجام شود که فرد به اعتدال روانی برسد وبعد جدال با او شروع شود مثلا وقتی در عصبانیت شدید است ویا شهوت شدیدی دارد ویا گرسنگی شدید دارد وباید اول این ها مساعد شود بعد وارد جدال با او شود. واگر اینها درست نشود نتیجه برعکس می شود.
در ضوابط اصلی وکلی باید دقت داشته باشیم که ضابطه واصول کلی انسانی به هم خورده نشود. همان طور که پزشک می گوید که این بدن تحمل این جراحی ودرمان شیمیایی را ندارد چون نظام کلی بدن به هم می خورد در جدال همین است که چون اصل کلی نظام فرد به هم می خورد باید جدال رها شود چون حفظ کلیت انسان مهم است وباید تسلیم همین شکل وقیافه شویم تا بدتر از این نشود واین رها کردن جدال خودش است جدال احسن است.تا مهیا شدن شرائط باید صبر شود تا موقع جدال احسن برسد.
هو اعلم بمن ضل عن سبیله
خدا آگاه است که از راه او گمراه می شود ودر محضر خدا عذر آورده نمی شود که اینجا جای جدال نبود
وهم اعلم بالمهتدین
یعنی علم شما کم است واو عالم است به مهتدین وگمراهان که نتیجه این حکمت وموعظه دست خدا است.توحید بایداینجا دیده شود وباید به علم الهی نزدیک شوید تا وظیفه را بفهمید ودرست عمل کنید تا نتیجه درست گرفته شود.
.....
انصراف لفظی: که وقتی لفظ می آید معنایی به ان انصراف دارد.که لفظ به آن معنا بیشتر استعمال شده وبه این گفته می شود انصراف لفظی که غلبه استعمال است.
انصراف معنوی که در معنا هست،گاهی لفظ معنا را نشان می دهد ومعلوم است که توجه وانصرفا به معنا هست واین لفظ به معنایی انصراف دارد ولو استعمال لفظی ندارد ولی ا ن معنا مقصود شارع است.
پس انصراف را انصراف لفظی را صرف لفظ ندانیم بلکه انصراف معنایی هم باشد مثلا صلاه هرچند به دعا بوده است ولی الان به معنا باید انصراف داشته باشد.وحال که آیه به انصراف معنا برمی گردد که فصل لربک والنحر
وباید لفظ را در بافت خود دیده شود ومعنا کرد وبه تنهایی معنا نشود...