درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی فقیه یزدی

1401/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عفو

 

﴿فی حدیث غیره﴾

باید برای آنان که ظلم کردند به چیزی مشغولشان کنند که مورد عفو واقع شوند وعفوشان کنند.

باید در شرایطی قرار گیرند تا مورد عفو واقع شوند

کعبی برخی از مباحات را حرام کرده بود آنجا که مقدمه ترک واجب یا مقدمه فعل حرام شود که می شود.

منتها مباح ذاتی یک حرف است واین که عنوان ثانوی برای مباح قرار می گیرد که حرام یا واجب یامستحب یا مکروه میشود.

امام ره:حاکم می تواند به عنوان اولیه وثانویه احکامی که هست حتی در مسائل توحیدی برای مقطعی نظر خاص دهد یا ممنوع کند یا امری را لازم وواجب کند.

این ازاختیارات حاکم که فرموده درست است،گاه موضعی که می گیرد به اصل ایمان ضرر می زند وجلویش را می گیرد.بایدبه حدیث غیره مشغول شوند واگر به حدیث توحید بیایند توهین می کنندخوب حاکم می بیند اگر از توحید شود باید آن را ترک کند ومثلا نباید از حجاب صحبت کند چون باعث تهییج آنان می شود وشاید بدتر بشود پس باید تا مدتی ترک شود که این از شئون حاکم است.

همین کار را حضرت امیرالمومنین علیه السلام کردند که نماز تراویح را دست نزدند.

برای عفو باید برنامه ریزی شود که موضع عفو را درست کنیم وحاکم باید این کار را انجام دهد وزمینه درست کند که مخالفان مشغول شوند به برنامه صحیح مثل برجام ووقتی زمینه درست شد نتیجه گرفته شود که همان مقام عفو شود وطوری زمینه چینی کنیم که مقام به وجود بیاید.

(تبیین عفو در روایات وسیره اهل بیت ع)

عفو چیست ودر چه مقدار است ؟ایا نباید جبران خسارات وتلفات کند؟

اگر فرزند شما خطایی کرد وخسارتی زد بیش از اندازه به او فشار آورده نمی شود وحاکم نیز پدر جامعه است وبیت المال را می توانددر جاهای برای جبران خسارت وارد کند ویا زکات که موله قلوب است وباید مصلحت اندیشی کند حاکم که چقدر خسارت بگیرد یا چشم پوشی کند واین است عفو در جامعه.

در بسیاری موارد وقتی عفو شود پشیمانی حاصل می گردد وآرامش به جامعه برمی گردد که ارزش خرج از بیت المال دارد.

15993- 1-محمد بن يعقوب عن علي بن إبراهيم عن ابن أبي عمير عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله ع قال: قال رسول الله ص في خطبة أ لا أخبركم بخير خلائق‌[1] الدنيا و الآخرة العفو عمن ظلمك و تصل من قطعك و الإحسان إلى من أساء إليك و إعطاء من حرمك.[2]

بهترین شما در دنیا وآخرت عفو از ظلم ووصل با کسی که قطع کرده ونیکی به بدکننده واعطابه محروم کننده.

البته این مستحب است وکمال انسانی است واگر کسی نخواهد به این برسد گناهی بر او نیست.

شیخ انصاری ره: جمع حقیقی است که د رس خواندن در فردی واجب عیبی است ودر کس دیگر کسب واجب عینی است ودر دیگری هردورامی تواند جمع کند ودیگری درس واجب کفایی است برای او و...

که در مصادیق مختلف حکم متفاوت است.

وقتی جامعه باید متخلق به اخلاق الهی شود یامن سبقت رحمته غضبه است که تا وقتی می شود باید رحمت در جامعه جریان داشته باشدواگر نشد وجا نداشت غضب وانتقام در جامعه جاری می شود به حد خودش ونباید مردم از رحمت الهی مایوس شوند.

15998- 6-الحسن بن محمد الطوسي في مجالسه عن أبيه عن‌جماعة عن أبي المفضل عن جعفر بن محمد العلوي عن محمد بن علي بن الحسين بن زيد بن علي عن علي بن موسى الرضا عن آبائه ع قال: قال رسول الله ص‌ عليكم بمكارم الأخلاق فإن ربي بعثني بها و إن من مكارم الأخلاق أن يعفو الرجل عمن ظلمه و يعطي من حرمه و يصل من قطعه و أن يعود من لا يعوده.[3]

اولین چیزی که باید در جامعه پدر درست کند یعنی حاکم مکارم اخلاق است که حضرت نبی صل اله علیه واله به این مکارم اخلاق برانگیخته شد واز مکارم اخلاق عفو کردن کسی که ظلم کرده واعطا به کسی که محروم کرده وارتباط با کسی که قطع ارتباط کرده است وبه کسی که نمیاد تو برو؛

فرق یصل ویعود؟

صل دارای ضابطه معین است که در صل ووصل باید با آن ها رابطه شود ولی در عود قانون وضابطه نیست وعود به هر طریقی است حتی در آخر در دل برگردد.

وقتی کسی تحریم کرده ما محروم نکنیم وچیزی که او احتیاج دارد به او بدهیم وارتباط اجتماعی باکسی که قطع رابطه کرده برقرار کنیم. تصل من قطعه عام وشامل همه انسان ها می شود ودر حدی انسانی باید ارتباط باشد البته نباید درحدی باشد که مشرک وکافر مسلط برما شود ولی باید این تصل برقرار شود. وحتی می تواند عام این روایت شامل دشمن خونی وحربی بشود ولی باید مصداق را بررسی کرد که چه مقدار وصل باید باشد.

شهید مطهری ره:

هگل مثل ما خدا شناس نیست ولی در این دستگاه منظم فلسفی خود خدا را می شناسد.

بسیاری خدا شناس در عالم هست که اگر به بحث های ما نزدیک شود عناد ندارند ومی پذیرند واین هگل عناد ندارد وبیشتر دستگیرش نشده واگر میشد مثل ما می گشت.

 


[1] ( 4)- في نسخة- أخلاق( هامش المخطوط).
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص172، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب113، ح1، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص173، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب113، ح6، ط آل البيت.