درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی فقیه یزدی

1401/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بی حیای

 

15975- 7- الحسن بن محمد الطوسي في مجالسه عن أبيه عن المفيد عن محمد بن عمران المرزباني عن محمد بن أحمد الحكيمي عن محمد بن إسحاق عن يحيى بن معين عن عبد الرزاق عن معمر عن أنس قال: قال رسول الله ص‌ ما كان الفخر[1] في شي‌ء قط إلا شانه و لا كان الحياء في شي‌ء قط إلا زانه.[2]

هرکس فخر فروشی کند در چیزی او را خوار می کند وپایین می آورد (در هرچیزی فخر کرد حسب ونسب وکار ومدیریت ولباس وخوراک و...مگر این که ارزش وعظمت شخص را پایین می اورد).

وحیاء نمی ورزد در چیزی مگر این که او را زینت می بخشد واورا سنگینی ووقار می بخشد.

15976- 8-محمد بن علي بن الحسين قال من ألفاظ رسول الله ص الموجزة الحياء خير كله.[3]

انواع نقل ها از نبی صل الله علیه واله نقل شده است حدیث و خطابه ویکی هم کلام موجر وکوتاه که در ذهن جا می ماند.

از الفاظ موجز رسول الله صل الله علیه واله : حیاء همه اش خیر است یا تمام خیردر حیاء است. بسته است به این که ضمیر به خیر یا حیاء برگردد واین که کله را بدل از چی بگیریم یا تاکید بگیریم.

باید پیشانی کار حیاء قرار گیرد.

(مرحومه علامه طباطبایی ره عنایت به ترجمه داشتند)

15977- 9- و بإسناده إلى أمير المؤمنين ع في وصيته لمحمد بن الحنفية قال: و من كساه الحياء ثوبه اختفى عن العيون عيبه.[4]

ثوب یعنی لباس فرم مثل لباس پلیس ودکتر وآتش نشان و...

کسی که حیاء ثوب وفرم وجودی او شود مخفی می شود از چشم های مردم عیوبش وکسی دنبال عیب جویی او نمی گردد.

کسی که با حیاء است دیگران هم با او با حیاء وحریم رابطه برقرار می کنند.

15978- 10- و في معاني الأخبار عن علي بن عبد الله بن أحمد بن بابويه عن علي بن أحمد الطبري عن أبي سعيد عن خراش عن أنس قال: قال رسول الله ص‌ الحياء خير كله يعني أنه يكف ذا الدين و من لا دين له عن القبيح فهو جماع كل جميل.[5]

جماع یعنی جمع شدن است واگردر رابطه زناشویی به کار رفته چون اول کنایی بوده ولی دیگر متعین شده است.

حیاء همه اش خیر است یعنی :

که نگه می دارد وجلو داری کننده از دیندار است ،وکسی که دین ندارد قبیح وزشتی او را نگه می دارد ونمی گذارد زشتی او دیده شود.

وحیاء جمع کننده همه زیبایی ها است.

حیاء در افراد می تواند مراتب ودرجات مختلف داشته باشد.

در منطق داریم که نقیض همه مثل هم نمی شود ونمی توان گفت که اگر همه خیر در حیاء است نمی شود گفت که اگر حیاء نباشد همه شر می آید.

15979- 11- و بالإسناد قال: قال رسول الله ص‌ الحياء و الإيمان في قرن واحد فإذا سلب أحدهما تبعه الآخر.[6]

ایمان وحیاء باهم هستند که اگر یکی رفت دیگری هم می رود.

دومعادله کنار هم هستند ایمان وحیاء.

این همانی بین ایمانی وحیاء وجود دارد در سلب این همانی معنا دارد ولی در ایجاب نمی شود ودو ماهیت است ودو ذات است ایمان وحیاء .

15980- 12- و بالإسناد قال: قال رسول الله ص‌ ينزع الله من العبد الحياء فيصير ماقتا ممقتا ثم ينزع منه الحياء ثم الرحمة ثم يخلع دين الإسلام من عنقه فيصير شيطانا لعينا.[7]

خداوند از بنده حیاء را بر می داردیعنی انان را در مسیر خرابی بیاندازد پس خودبنده از خودش بیزار می شود ومی گوید نبود من بهتر است وهم خشم می آورد دیگران را وهم خودش از خودش بدش می آید وهلاک می شود وهالک دیگران هم می شودومنفور دیگران می شود ودیگران هم از او نفرت می گیرند،پس از آن حیاء می رود وبعد رحمت از دو برداشته می شود وبعد اسلام می رود از او وبعد می شود شیطان لعین.

در قیامت چند ندا بلند می شود:

﴿یالیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلا﴾ ،این یکی از نداهای بلند قیامت است.

﴿یا لیتنی کنت تراباً،﴾ این نداهم بلند است که کاش من خاک بودم.

اگر این حدیث متن خطبه های نماز جمعه شود تاثیر فراوان داشت.

که اگر این گرفتاری پیش آمد به دنبالش تدمیرجامعه می شود وباید مردم وفردفرد افراد ودولت حیاء را نگه داری کنند والا هدم ونابودی جامعه را دنبال دارد.

نزع یعنی کنده شدن:

﴿و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا﴾

ژنرال جیرو وژنرال فتن(پتن) درباره جنگ جهانی اول می گویند در جنگ عیاشی سرباز ها که در آلایش وآغوش زن های هرزه بودند شکست خوردند.

اگر در مترف شدن رفتیم کار تمام می شود وکاری نمی شود کرد واین سنت قطعی خداوند است.

اگر اراده کردیم هلاکت را برای گروهی امر می کنیم به مترف شدنشان وآنان را زیرو رو می کنیم وپایین وبالا می شود.

 


[1] ( 5)- في المصدر- الفحش.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص167، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح7، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص168، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح8، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص168، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح9، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص168، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح10، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص168، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح11، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج12، ص168، أبواب احكام العشرة في السفر والحضر، باب110، ح12، ط آل البيت.