1401/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سوءخلق
15930- 27- و عن الخليل بن أحمد عن ابن منيع عن علي بن عيسى المخزومي[1] عن خلاد بن عيسى عن ثابت عن أنس قال: قال رسول الله ص حسن الخلق نصف الدين.[2]
در روایات معانی برای دین است که باید معنا شود ولی بیشترین چیزی که دین به آن منصرف است مجموعه احکامی که برای انسان لازم است وبا ان به کمال می رسد وباید به آن عمل کندوخدا از او قبول می کند دین نامیده می شود.
منظور از نصف دین عمده اساس که در کمال لازم است وپیشرفت حاصل می گردد با حسن خلق پیدا می شو د.
اگر حسن خلق بود یعنی عمده احکام دین را آورده وبه طور طبیعی در آن وجود دارد.
15931- 28- و عنه عن أبي العباس السراج عن يعقوب بن إبراهيم عن وكيع عن مسعر و عسفان عن زياد بن علاقة بن شريك قال: قيل يا رسول الله ما أفضل ما أعطي المرء المسلم قال الخلق الحسن.[3]
مرء منظور شخصیت انسان است،بهترین عطای داده شده به انسان مسلمان چیست؟ فرمودندص خلق حسن .که افضل از همه چیزها است.
چیزی ارزش دارد که شخص در آن دخل وتصرف داشته باشد واختیاری شخص باشد؟:
اعطا:
1- بر اساس قضایای حقیقی است واین اساس پاداش حسن وخلق قرار می گیرد.
2- ذاتی وطبیعی خودش است،وتفضلا داده می شود ومثل دکترای افتخاری است.
اولی بیشتر از طبیعی است هرچند پایه آن در ذات وجود دارد.
15932- 29- و في المجالس عن محمد بن موسى بن المتوكل عن علي بن إبراهيم عن محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس بن عبد الرحمن عن الحسن بن أبان[4] عن الصادق جعفر بن محمد ع قال: إن الله رضي لكم الإسلام دينا فأحسنوا صحبته بالسخاء و حسن الخلق.[5]
احسنوا عظمت كاررا نشان مي دهد كه اصل كار دين را نشان مي دهد نه كه براي حسن وزيبايي وكمال خالي باشد،نه يعني اگر اين حسن را نداشته باشد كان لم يكن است وحسن خلق كمال به معناي كمال جايي ديگر نيست بلكه كمال به معناي تماميت است.
حقیقت دین طوری تفصیل شود که حسن خلق به ذات دین خورده شود.
اسلام را خدا برای شما راضی شده که این دین را داشته باشید.
آن که در آیات است منظور دینی که از اول تا آخر خدا به آن راضی بوده ویکی است.
(لانفرق بین احد من رسله) هر رسول آمده دين اسلام را آورده كه ديني توحيد است.
از اين روايت مي فهميم كه چرا حسن خلق اين قدر مهم است؛چون اصل دين اسلام است.
خدا اسلام را رضايت داد براي شما ،باچيزي آن را كامل كنيد با حسن خلق وسخاوت.
سخاوت روي نفس اثري دارد كه همراه حسن خلق مي آيد وسخاوت همراه برنامه انساني است وبايد سخاوت جزء وجود انسان باشد،
تحف العقول / النص / 375 / و روي عنه ع في قصار هذه المعاني ..... ص : 357
و قال ع أربعة من أخلاق الأنبياء ع البر و السخاء و الصبر على النائبة و القيام بحق المؤمن.
چهارچيز از اخلاق انبياء است نيكوكاري وسخاوت وصبر بر ناملايمات(نائبه تقريبا مرادف فارسي ندارد) كه صبر كند درعين مقاومت راه حل مشكل را هم پيدا كندوفقط تحمل نيست وبپاخواستن به حق مومن كه آدم مومن را مي بيند حقش ضايع مي شود قيام كنند واز او دفاع كنند.
آيا بين جود وسخا فرق است واين تفاوت الفاظ چيست؟
اشتقاق معاني كه مركزي دارد وبقيه معاني مشتق از آن معنا مي شود كه حقيقه المعاني وقتي درست فهميده شود درست معنا را مي فهميم،بله هر معنا از معناي اصلي بالحقيقه اشتقاق شده نه به طور ظاهري تقسيم شود بلكه تقسيم حقيقي است كه هر معنا را در جايگاه خودش قرار مي دهد كه داراي شان وخصوصيت خاص است وهمه از معناي اصلي اشتقاق مي شود.هر رتبه اي از اين معاني حاصل شد زمينه مي شود براي معناي مافوق خودش وحالت تشقيق مي شود از معناي اصلي وآن معنا به صورت بسيط ما فوق خود را حاصل مي شود.
سخا معناي بسيطي است مثلا جود اشتقاق از سخا شده است.اگر سخا در روايت بررسي شود شايد جميع اين موارد كه در سوال آمده در ان بايد باشد كه سخا معنا پيدا كند.
اشتقاق لفظي شاني از اشتقاق معاني است.
يعني معناي اصلي وكلي سخا است كه بقيه الفاظ ومعاني در درجات ورتبه هاي سخاء قرار مي گيرد.
16342-، و عنه ع أنه قال: أربعة من أخلاق الأنبياء التنظف و التطيب و حلق الجسد يعني بالنورة و كثرة الطروقة يعني بالنساء الخبر[6]
اين بيان 4تا در اين روايت هم نشان است كه اين اخلاق ها ارزش ونمود بيشتري در بين بقيه اخلاق ها دارد
15936- 33- وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ يَا بُنَيَّ صَاحِبْ مِائَةً وَ لَا تُعَادِ وَاحِداً يَا بُنَيَّ إِنَّمَا هُوَ خَلَاقُكَ وَ خُلُقُكَ فَخَلَاقُكَ دِينُكَ وَ خُلُقُكَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ لَا تَتَبَغَّضْ إِلَيْهِمْ وَ تَعَلَّمْ مَحَاسِنَ الْأَخْلَاقِ يَا بُنَيَّ كُنْ عَبْداً لِلْأَخْيَارِ وَ لَا تَكُنْ وَلَداً لِلْأَشْرَارِ يَا بُنَيَّ أَدِّ الْأَمَانَةَ تَسْلَمْ لَكَ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتُكَ وَ كُنْ أَمِيناً تَكُنْ غَنِيّاً.[7]
عدد100 در عرب منظور زياد است كه مئه يعني همه چيز در آن است ونبايد كم از آن بگذاري.
اشتقاق المعاني در اين جمع است
.نموددر بين مردم است كه مي شود اخلاق ويكي هم خلاقك تو است كه سرشت وطينت وفطرت تو است
كه نبايد خراب شود وبايد حفظ شود.
خلق رابطه رابطه بين تو مردم است كه همين مي شود حسن خلق.
مردم از تو بغض نداشته باشند وموجب بد اخلاقي پيش نيايد. حتي گاه ممكن است كه تندي شود ولي
نبايد بغض ايجاد شود.
رابطه غضب وبغض چيست؟
غضب گاه براي اصلاح است و بغض براي دشمني است وكينه است.
محاسن يعني جلوه داده شده است كه محاسن اخلاق است هرچند همه اخلاقيات محاسن است.
كن عبدا للاخيار،وقتي خوب ها را مي بيني كاملا تواضع كن وكوچكي كن ،مثل جايي كه به حرف فردي كه از خدا حرف مي زند گوش دهي مي شوي عبدالله اينجا هم اگر در پيش اخيار كوچكي كني مي شود عبدالله.
لاتكن ولدا للاشرار يعني متولد شده از شر نباش واشرار تو را به دنيا نياورند يعني بازيچه ودست پروده آنان نشو ونوچه اشرار نباش.
اد الامانه كه باعث آبادي دنيا وآخرت مي شود وسلامت دنيا وآخرت است كه اگر بين مردم باشد دنيا ودينشان درست مي شود. حالا برخي امانت را ولايت معنا مي كنند كه فطرت الهي است وبايد اداي امانت شود .
كن امينا تكن غنياً اگر امين شوي بي نياز مي شوي وجنبه عظمت تورا خدا حفظ مي كند.