1400/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حسن وقبح نزد متکلمان
اشاعره : تاوقتی شارع نهی وامر نکرده حسن وقبحی نیست وامر ونهی او حسن وقبح ساز است که اگر امر امد حسن داشته واگر نهی آمد قبح دارد،پس بین دونظریه سلب کلی وایجاب کلی است،سلب یعنی هیچ چیزی نیست مگر فرموده شارع که اگر نهی کردقبح واگر امر کرد حسن وافعال ذاتی حسن وقبح ندارد.
به دومسیر بحث برود،یکی که مباحات از حسن وقبح خارج می شود وهرچه باقی ماند یاامرشده یا نهی که حسن وقبح می گیرد.
افعال مباح نمی تواند عنوان حسن وقبح بگیرد.
افعال فی الجمله حسن وقبح دارد ولی بستگی به امر ونهی شارع دارد.
عده ای از متکلمان می گوید که باید حسن وقبح به مصالح برگردد از جمله خواجه طوسی ره در کشف المرادص362که حسن وقبح ذاتی است ویا محبوبیت یا مبغوضیت دارد اعمال وخصوصیت ذاتی برای اعمال است وشارع موارد حسن را می پذیرد وقبیح را رد می کند.
خوداشیاء حسن وقبح واقعی وذاتی دارد وشارع هم در مرحله بعد آن را قبول می کند وحسن وقبح شرعی می شود.
ذاتی بودن حسن وقبح باید روشن شود که عقل می تواند این را ثابت کند که ذاتیت چیزی را قبول کند.
مستقلات عقلی ثابت می کند عقل که این شیء حسن وقبح دارد ودر مرحله بعد می گوید عقل که شارع به این شیء حسن را داده واز آن گرفته است یعنی تایید کرده.
درک حسن وقبح اولی در مرحله اول توسط عقل مهم است که بتوان ثابت کرد حسن وقبح آن تشخیص داده شود.
مشهور آن را بپذیرد حکم شارع همان را حکم می دهد.
شارع شرعیتی را که برای ارشاد عباد آورده یا احکام مولوی است یا ارشادی است که افعال ذاتاً چیزهایی دارد که خودش آن را پذیراست پس در مقام ثبوت حسن وقبح ذاتی افعال توسط عقل حسن وقبحش تشخیص داده می شود.
حسن وقبح ظاهری یعنی آن که مشهور قبول وتشخیص داده ولی باطناً چیزی نیست که به آن ارجاع داده شود،ودر این معنا باید حسن وقبح ذاتی را بالجمله قبول کنیم دربیان اینها.
آیا عدلیه در افعال صلاح ودرستی برای عباد می بینند یادرجایی برخی افعال را تحذیر می بینند وفسادواجزاء براآن مترتب می شود چون عقل ناقص است ونجات این که حسن وقبح را مستقیم از طرف شارع تشخیص دهیم واگر نظر شارع نبود حسن وقبح معنی ندارد.