درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1400/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مدح وذم یاحسن وقبح ومالکیت معنوی

 

مالکیت معنوی می تواند به حسن وقبح برگردد واز این راه درست شود.

آیاحسن وقبح ذاتی پذیرفته شده است؟یا حسن وقبح اعتباری است ومی تواند با اعتبار تغییر کند.

اگر ذاتی باشد باید همه ی عقلاء در هرجایی حکم به حسن وقبح در مسئله ی خاصی دهند،مثلا حسن وقبح را نسبت به شرمگاه انسان گفته اند انسان مثل حیوان است که درحیوانات آلت تناسلی دیده می شود وهمه آلت تناسلی یکدیگر را می بینند وگاه برای جفت گیری تحریک می شوند،ودر انسان همین گونه است واین اعتبار ملت ها وادیان است که دیدن آلت تناسلی را حسن یاقبح دانسته است وتعلیم است که این رویت قبح دانسته شده،چنانچه در برخی ملل دیدن آلت تناسلی عیبی نداردوگاه در مناسکی باید مکشوف باشند که بااین مثال می گویند پوشاندن آلت حسن وقبح ذاتی ندارد والا باید آن ملل هم می پوشاندند درحالی که آنان اصلا توجهی به آن ندارند.

یا در مورد حسن عدل وقبح ظلم نیز می گویند ذاتی نیست چون نزد ملل مختلف اعتبارات مختلفی دارد،پس اتصاف به حسن وقبح نیاز به واسطه دارد وبه همین دلیل اعتباری است وذاتی نیست وواسطه هم عادت یک قوم است که نظر آن قوم به عدل وظلم متفاوت از قوم دیگر است.

یا مثلا احترام به دوست را جایی حسن ودر مکان وزمان دیگری قبیح می دانند.

پس حسن وقبح با وجوه واعتبارات مختلف می شود وحسن وقبح ذاتی نیست .

مگر کسی بگوید عدل به طور کلی خوب است وظلم به طور کلی قبیح است ولی در مصداق با وجوه واعتبارات مختلف می شود.

مرحوم اصفهانی ره: عقل حکم ندارد ویک حکم ندارد.

استاد: اگر جایی عدل وظلم تعریف نشود به حسب اولیه کسی بگوید این عدل است یا ظلم وجایز است یا نیست ،عقل حکمی ندارد وفقط تشخیص می دهد.

آیا تشخیص ظلم یا عدل در جایی آیا عقل می تواند به طور کلی حکم کند؟

چون عدل یعنی وضع الشیءفی ماوضع له یا فی موضعه وظلم یعنی وضع الشیءفی غیرماوضع له است.

اگر این تعریف عدل وظلم است عقل می تواند تشخیص دهد اگر درجای خود باشد می شود عدل واگر درجای خودش نیست می شود ظلم.

که مرحوم اصفهانی ره این را می پذیرد که عقل وقتی می سنجد می فهمد جایگاه خودش است یا نیست که این موضوع برای این محمول است یا نیست،چنانچه عرف می تواند تناسب حکم وموضوع را بفهمد ومجتهد باید در اینجاها به عرف مراجعه کند که کجا حکم با موضوع تناسب دارد یا ندارد ومی گوید تناسب حکم وموضوع را عرف معین می کند وعقل می پذیرد.

پس اگر تناسب باشد حسن می شود اگر نباشد قبیح می گردد.

تناسب حکم وموضوع قیاساتها معها.