درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1400/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حسن وقبح ومالکیت معنوی

 

همه این کلیت ها داخل مصلحت ومفسده است که عقل به آن حکم می دهد وانسان برای خود حکم به مصلحت ومفسده می دهد والا ممکن است برای موجودات دیگرمصلحت ومفسده اش تغییرکند واو فقط می گوید برای من مصلحت ومفسده دارد ومحور راانسان خود قرار می دهد.

اگر مصلحت است حسن دارد واگر مفسده داشت می گویم قبیح،پس حسن وقبح لازمه ای از سبب ها است که این سبب هادر مصلحت ومفسده بروز می کند.

حکم جزئی به عقل عملی برمی گردد وتمام نزاع اشاعره و... به مصلحت ومفسده نوع بشر برمی گردد واحکام عقل به گونه ای است که شارع مقدس این مفسده ومصلحت را مورد نظر داده است.

وادعا است که حکم عقلاء را شارع یا تبعیت می کند یا شارع هم ازعقلائست.

انطباق وتطابق آنچه که درناحیه حکم شارع است همان در ناحیه آراء عقلاء است واین دو انطباق دارد وانطباق جزئی همان که مصلحت ومفسده وحسن وقبح دارد درمواردی پیاده می شود واین تطابق ناشی از حقیقت مصلحت ومفسده است.

بالاخره به این برمی گردد که خلقت انسانی چنین است که این سبب ها را خلقت انسانی می پذیرد وجزء خلقت انسانی است.

حسن وقبح افعالی:

افعالی که انسان انجام می دهد متصف به مصلحت ومفسده یاحسن وقبح می شود،این اتصاف حقیقی است وذاتی است وحکم عقل وعقلاء به همین جهت که افعال را متصف می کند چون فاعل ممدوح یامذموم است چون مصلحت ومفسده ظهور کرده ،اگر میگویی ظلم قبیح است وقتی عنوان ظلم صدق شد فاعل مذموم است.

حسن وقبح اقتضائی:

خودفعل اقتضای حسن وقبح ومصلحت ومفسده را دارد ومستقیم خود فعل حساب نمی شود بلکه عرضی واقتضائی است که بر فعل حسن وقبح عارض شده است.

مثل احترام به عالم اقتضائی است که اقتضای حسنی دارد که تعظیم عالم تعظیم علم است وتعظیم علم به جنبه مصلحتی برمی گردد وتحقیر عالم چون مفسده ای دارد وتحقیر علم می شود وحال که علم قیمت دارد وعالم صاحب علم احترام دارد قبح است .

حسن وقبح واسطه ای:

احوال وافعالی که برای اتصاف حسن وقبح بواسطه انجام میگیرد وواسطه باعث انطباق حکم است که حسن یا قبیح می گردد.

مثلاًسوار شدن حیوان را برای راه رفتن ضربه ای می زدند وبه واسطه حکم حسن وقبح می گیرد که چون می خواهد به مقصد برسد وراه برود ضربه می زدند وضربه به واسطه این هدف حسن وقبح پیدا می کند.

حسن وقبح ذاتی:

ذاتی باب برهان داریم وذاتی ایساغوجی که امر داخل آن موضوع است وذاتی باب کلیات خمس است که به حسب حمل اولی محاسبه می شود جنبه اقتضائی یاتکوینی.

ذاتی باب برهان یک امر نفسیست وبدون انضمام چیزی است .

اگر می گویند ذاتی نیست یعنی داخل آن شیء نیست.

واسطه اگر باشد می گویند اختلال نظام می شودواین واسطه است وذاتی نیست واختلال نظام می شود عنوان واسطه ای.

مثلا اگر مالکیت معنوی را نپذیریم در بسیاری موارد مفسده می شود چه ذاتا وچه اقتضائا وپه به حسب واسطه ی هرج مرج شدن که هیچ کس دنبال کارفکری نرود چون نتیجه کارش را نمی بیند.

گاه می گوییم صاحب مالکیت معنوی نارضایتی وکراهتی دارد بخاطر غصب وبخاطر غصب اختلال نظام می شود وقبیح است چون ظلم دارد،غصب قبح دارد ،غصب یا جنبه ذاتی دارد که اصل غصب ذاتاً وتکویناً قبیح است وجایز نیست وحرام است عقلاوشرعاً وتکویناً جایز نیست یا بگوییم غصب چون منجر به جنبه های دیگرمثل اختلال نظام می شود اقتضای قبح راداردومفسده زا است.

ممکن است که بشود حسن وقبح به عناوین برگردد که جنبه واسطه ای میشود که منشااقتضائی را کنار بگذاریم ومنشاتکوین را هم در غصب بگذاریم کنار وهمان که بین اشاعره ومعتزله بحث است بیاوریم که به حسب اعتبارنوع بشر این که مالکیت معنوی لحاظ می شود وواسطه ای می گردد که با واسطه موجب مفسده ومصلحت وحسن وقبح می گردد.