1400/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقابل ظلم عدل حساب شده
بشر می فهمد عدل لازم است وجنبه بشری دارد،واین استدلال نمی خواهد وقیاساتها معها است وبالوجدان وفطرت صحت آن را میابد وهمین کفایت دارد برای عمل به آن که ضرورت وبداهت دارد واین ریشه بشری وانسانی دارد.
عقل فقط مسائل عقلانی را درک می کند وهمان کفایت دارد برای تشخیص حجیت وچیزهایی که برحسب فطرت قضاوت می کند را رد نمی کند ومی پذیرد که فطری هستند وحکم به آن ها که باید به احکام ودستورات فطرت عمل بشود،همان را که عقل می فهمد فطرت دستور به عمل می دهد.
چیزی که خدا در فطرت قرارداده وقضای فطرت را کافی دانسته دلیلی برای رد درمسائل فقهی ندارد وباید در فقه آن را پذیرفت واگر درفقه وجدان ذکرشده این پایه محکمی است ونباید امر مشکوک واحتمالی به حساب آورد.
اگراین استدلال را قوی بدانیم که اگر جنبه بشری وانسانی دارد این مسئله مستحدثه قابل حل وجواب دهی است.
بسیاری ازآیات به فطرت وقضای فطرت وخلقت انسانی برمی گردد که مرحوم شهید مطهری به خلقت تعبیر می کند وحتی اناعرضناالامانه که یعنی انسان شعورفطری دراک دارد،یک درک عقلانی است طبق کلام مرحوم اصفهانی ره که گاه عقل فقط درک می کند ولی حکم ندارد مثل حس که درک دارد ولی حکم ندارد ولی وقتی وارد فطرت می شویم باید گفت که فطرت حکم دارد وشعورفطری را خدا در نهاد انسان گذاشته که این انسان درک می کند وفطرت او حکم می دهد وقیاساتها معها که ان انسان علی نفسه بصیره می باشد.
شعور عقلانی کمک می کند آنچه در فطرت انسانی است محکم شود وبرزو یابد ووجدان وفطرت پایه استدلال های فقهی می شود که در اصول ارجاع داده شده ودرفقه مورد استفاده قرارگرفته است.
مسائل مستحدثه با رجوع به فطرت قابل حل وحکم دادن است که عقل آن را تایید می کند وحکم فطرت برای انجام وظیفه مشخص می گردد.