درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1400/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جایگاه موضوع نطفه در احکام

 

احکام بر حسب موضوعات است یعنی هرجا موضوع حکم شرعی است حکم را همراه خود دارد وحکم تابع موضوع است وهرجا موضوع منتفی شد حکم هم منتفی می شود.

گاه عرف موضوع را می فهمد وحکم هم می آید،گاه عرف نمی تواند نظر دهد وباید اهل خبره نظر دهد وبعد عرف طبق نظر کارشناسی تصدیق وکشف وتایید می کند.یعنی تشخیص باخبره است وبعد عرف همان را کاشفاً یا تاییداً می پذیرد وعرفیت پیدا می کند.

گاه موضوع کلامی وگاه تفسیری و... که اهل خبره همان علم باید تشخیص بدهد وبعد بقیه ان را تایید می کند وعرف هم راتصدیق وتایید وکشف می کند.

پس نهایت موضوع را عرف تایید وتصدیق وکشف بیان می کند ولی اصل تشخیص برای اهل خبره است.

درتمام موارد که اگر فقط موضوع فقهی است اینجا به فقها رجوع داده می شود وبعد عرف برگردانده می شود،واین که گفته می شود تعیین موضوع شان فقیه نیست اشتباه است وفقط در مواردواضح مثلا این مایع آب است یا بنزین به عرف رجوع می شود ولی در موارد دیگرشا ن فقیه تشخیص موضوع است.که اگر فقیه نتواند موضوع را تشخیص دهد چگونه حکم دهد.

در مانحن فیه که می دانیم علم انساب با خصوصیات وجود دارد ونسب ارزش فوق العاده دارد وعرف هیچ جا موضوع را بدون نظر کارشناسی نمی دهد پس واضح می گردد که انتساب نسلی به کس دیگر مهم است ونمی توان بدون ضابطه کس را به کس دیگر منتسب دانست و نسب غیر از محرمیت است.

موضوعاتی را فقیه بیان می کند وتشخیص را به عرف حواله می دهد که تایید یا تصدیق یا کشف کند.

علم اجمالی تشخیص می دهد و تفصیل را از کارشناس یا فقیه می خواهد وبا شناخت واقعی آثار برآن بار می گردد.

ارث کارشناسی شده وجدا شد،بله جایی که نسل مرتبط شد ارث ومحرمیت جریان میابد ولی اگر نسل حاصل نشد آثار هم بارنمی شود

ولی آثار دیگر است که اشتداد استخوان وانبات گوشت هست آثار محرمی جاری شده واو دختر یا پسر آن افراد حساب می شود.

گذشته پسرخوانده را فرزند خود می دانستند باطل است ولی اگر آثار محرمیت دارد،وموضوع محرمیت فقهی است ووقتی به عرف داده شد عرف تایید یا تصدیق یا کشف می کند که این نظر کارشناسی رامی فهمد وعمل می کند یا اجمالی علمی داشت ولی بعد نظر اهل خبره ان را تایید وتصدیق وکشف می کند.

عمل عرف براساس عملی است که برای او حاصل شده وآن علم به موضوع از طرف اهل خبره که اینجا فقیه باشد حاصل شده است پس تشخیص موضوع شان فقیه است.

ممکن است عرف با نظر اهل خبره هم به علم تفصیلی نرسد ونتواند نظر اهل خبره را تایید وتصدیق وکشف کند.

واین هم که بگوییم باید تعبداً نظر تشخیص موضوع فقیه را قبول کند کلیت ندارد ودر همه جا چنین نیست چون خیلی از موارد بوده که فقیه تشخیص موضوعی داده ولی بعد فقیه دیگری آن موضوع را به گونه ای دیگر وکاملتر تبیین کرده است.