درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1400/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مالکیت معنوی و قاعده کل ماحکم به الشرع حکم به العقل

 

عده ای گفتند شارع مطابق حکم عقل آن را مصداق حکم شرع می کند مثلا قاعده حفظ نظام قاعده عقلی است که دلیل عقلی باخود دارد که نظام بشری باید محفوظ بماند واین را عمومیت می دهند که هر جا حکم عقلی بود ملازمه بین حکم شرع دارد ،خویی ره این را به طور مطلق قبول ندارد یعنی جایی عقل حکم داده ولی شارع برای آن محدودیت گذاشته، کل ماحکم به العقل حکم به الشرع ممکن گاهی درست نباشد.

آیت الله جوادی می گویند این جهت به طور کلی درست نیست وعنوان ملازمه حکم عقل با حکم شرع درست نمی باشد ولی درنهایت نظریه ما را درست دانستند.

استاد: اصل قضیه حکم به العقل حکم به الشرع درست است در مورد عقل نظری هرچند می گویند عقل کلی نگر است ولی شرع جزئی می فرماید ولی بایدجواب داد که حکم کلی ولو کلی است ودیدگاه عقل کلی است ولی انتطباق آن بر مصادیق وموارد دیگر عقل عملی تشخیص می دهد وانطباق بر مصداق را عرف ومکلف می تواند تشخیص دهد.پس اگر مواردی با عقل فهمیده شد وصحت برای آن درست شد به همان نسبت در موارد مصداقی که شارع دستور داده پیاده می کنیم.

چون ریشه واساس دارد اصل آن پذیرفته است برای اینکه انسان کارهای روزمره تحت قوانینی است وشارع اجازه داده که وقتی عقل موردی را فهمید طبق آن عمل کند،پس علاوه بر این که انسان ضرر ها ی زندگی خود را تشخیص می دهد عقل حاکم می شود ونظر می دهد ولو که موارد کلی را نظر می دهد عقل نظری وکل ماحکم به العقل حکم به الشرع جاری است البته که عقل عملی وارد مصادیق هم می گردد.

مرحوم اصفهانی ره حرفی دارد اینجامی گوید عقل حکم ندارد وفقط چراغ تشخیص است که ایت الله جوادی می گوید عقل صراط وسراج است،عقل حکم ندارد وحکم هرچیزی به حسب خودش است،مثل چشم که چیزهایی را می بیند وباید ونباید به چشم ربطی ندارد گوش چیزهایی می شنود ولی دیگه آن چی هست ونیست ربطی به گوش ندارد لمس تشخیص می دهد چرب است یا تراست یا ولی حکم ندارد وباید نباید درکار نیست چنین است عقل که چراغ تشخیص است وباید ونباید وحکم ندارد.

عقل راه را تشخیص میدهد که راه وجود دارد ولی حکم برای آن ندارد که باید ونباید از آن رفت یا نرفت، پس کل ماحکم به الشرع حکم به العقل تعطیل می شود وحکم فقط برای شارع است که باید باشد یا نباید باشد.

پس منطق الفراغ صدر ره یا موارد مباحات عقل تشخیص ندارد ونگاه به شرع می کند وبیان می کند ومواردی را تشخیص می دهد حکم شرع نیست ولی دستور به انجام یا عدم انجام یا مباح یا غیره ندارد ونمی گوید بایدچنان کنی یا چنان نکنی.

عقل اصلا حکم ندارد وفقط تشخیص دارد که مالکیت معنوی وجود دارد براساس این حرف ها ولی حکم ندارد.

استاد:اگر تشخیص باشد حتما حکم هم دارد که حکم شارع یکی از آن تشخیص ها است که عقل تشخیص دارد وهمین حکم عقل است

عقل باید یا نباید شرع را تشخیص می دهد یعنی عناوین که دراختیار عقل رفت می گوید شارع اینجا حکم دارد یا ندارد وبه همین میزان کافی است،که بشناسیم اینجا شارع حکم دارد یا ندارد وهمین اندازه تشخیص عقل کافی است،همان صراط وسراج برای تشخیص حکم کافی است،ولی کلیت کل ماحکم دراکثر موارد که شرع بیان دارد عقل آن راتشخیص می دهد ومعنای قاعده کل ماحکم یعنی کل ماتشخیص عقل است، پس مواردی که جزئی نداریم عقل حاکم است که حکم کلی شارع را پیاده کند که شارع اینجا این نظر را دارد یا ندارد.پس قاعده ای که باید رعایت شود در فقه شارع مقدس مستقیم فرموده یا بالملازمه بیان کرده که عقل تشخیص می دهد واگر عقل تشخیص داد این همان است که شارع فرموده است.

پس مالکیت معنوی اگر عقلا از زمان پیدایش تا حال اثری برای انسان تشخیص عقل بود ملکیت برای انسان دارد چون عقل تشخیص داده وشرع هم گفته بدون رضایت در ملک غیر دخل وتصرف نشود وعقل همین را می فهمد که همان حکم شرعی را تشخیص داده است وبیان کرده وقیاساتها معها وتردید در آن نیست دیگر .باید ونباید بر عهده شرع است ولی تشخیص بر عهده عقل است که می فهمد اینجا شارع نظر موافق یا مخالف دارد وطبق همین کافی است .

حرف دیگری ونکته ی دیگری است که می گوییم شارع برخی مصادیق را با مفاهیم عرفی وعقلائی اعتبار داده وما این اعتبار را همه جا می اوریم وبلکه اطلاق دارد ودر همه موارد قبول است یعنی شارع درعمومات واطلاقات خود پذیرفته است وعقل در تشخیص این موارد حکم می کند که در موارد عرفی وعقلی باآنچه شارع حکم داده منطبق می کند واین مالکیت را توسعه می دهد که فکر رامالک باشد چه اشیاء را این مالکیت محفوظ است وسرجای خود می باشد واین توسعه عقلی برای مالکیت کافی است که ما مصداق قرار دهیم .

پس کل ماحکم به العقل حکم به العقل در قضیه نفی نمی شود ولی باید گفت باتشخیص عقل همان حکم شرع است.