1400/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قوت مالکیت معنوی از مادی
مالکیت معنوی از مالکیت مالی مادی قوی تر است،ودرموارد دیگر که جنبه مادی دارد باید اعتبارمالیت ومالکیت همراهش باشد تا ان ملک به شخص تعلق پیدا کند ونوعی عرف واعتباری باید همرا ه داشته باشد تا ارزش مالی تعلق مالی به شخص معلوم گردد؛مثل قانون ارث که خصوصیات انتقال مال برای دیگری به عنوان وارث مشخص می گردد،پس برای مالکیت مادی اعتبار وقانونی نیاز دارد تا شیءتعلق به شخص پیداکند ولی در مالکیت معنوی چنین نیست وفقط با انتخاب وایجاد شخص تعلق ومالکیت حاصل می گردد
جنبه لمّی معلوم است که تااونخواسته بود واراده نکرده بود چیزی بوجود نیامد،که اینجا اعتبار فقط کمک کار ومحدود کننده می تواند باشد وجنبه عارضی دارد ولی ذاتاً مالکیت حاصل شده است.
جنبه انّی هم که اگر او نبود این شیء بوجود نمی آمد تالیف وصنعت وهنر را ایجاد نمی کرد چیزی برای مالکیت وقیمت و..نبود وسالبه به انتفاءموضوع بود وتحقق خارجی آن شی به انسان برمی گردد وتاوقتی انتخاب واراده نکرده بود چیزی حاصل نمی شود
وارزش شیء بعد از بوجود آمدن است.
حتی کمیاب بودن که قیمت راجابجا می کند به اعتبار خوداین شخص است که شیء را بوجود آورده وانحصار در اختیار اوست وتعلق به شخص عنصرمهمی در تحقق ووجود شیء است مثل هنر وصنعت وتالیف.
درمالکیت معنوی نوعی موضوع اصلی است که درمالیکت دیگران مترتب نیست ونوعی انحصار به وی دارد اگرچه که دیگری مشابه آن را داشته باشد ولی تعلق به شخص دارد وآن مشابه هم مالکی دارد؛هرچند عرف ارزش به شیء ایجادشده ندهد ولی وی مالک است ومالیت دادن عرف در مالکیت معنوی تاثیر ندارد چون ملکیت هست ولی ممکن که مالیت وجودنداشته باشد وبه عبارتی ذی نفع ها واستقبال دیگران است که مالیت تالیف وهنر و... را تعیین می کنند.
پس مالکیت معنوی ممکن است از طرف عرف مالیت داشته باشد یا نداشته باشد.
درنتیجه مالکیت معنوی قوی تر از مادی است.
بالعرض ممکن است به قانون وحاکم مربوط شود ولی بالاصاله مالکیت معنوی شخصی است.
3نظریه:
1-حق مخصوص ایجادکننده است وحالت حقوقی به طور قطع به شخص برمی گردد وکاری به بازار وکوچه ندارد وانتخاب وی ارزش را معین می کنند که عمده حقوقدان ها اینچنین می گویند که تخمین زده اند حق مولف و...حق ملکیت است وعینیت وحق عینیت برای شخص است،به عبارتی اول غیرمادی است وبعد که در اجتماع می آید به حسب ذی نفع وارتباطات قیمت گذاری می شود ومالیت مادی پیدا میکند در حالی که مالکیت معنوی دارد ولی مالیت آن به عرف وقانون کشیده می شود.
وقتی به صورت مال عمومی پیدا کند واز مال شخصی دربیاید ضوابطی لازم دارد که عرضه وتقاضا مالیت را معین می کند ووقتی مال معنوی به عرضه در می آید وبا محاسبه مردم قیمت پیدا می کند.
2-برای این شخص مالکیت معنوی است ولی حق انتفاع را حقوقدان ها می گویند آیا بدون رضایت او ارزش گذاری برای مال دیگری کنند امکان دارد؟می گویند حق انتفاع برای مردم رانمی توان سلب کرد ودیگران هم در مالکیت معنوی شخص وجود دارد به صورت طبیعی دیگران حق انتفاع در مالکیت معنوی شخص دارند،در رویان حق انتفاع طبیعی برای عامه مردم است که از آن بهره ببرند ونمی شود از دیگران سلب کرد مگر قانونی بیاید وحق انتفاع را از دیگران سلب کرد،چیزی های که جنیه علمی پیدا کرد وبوجود آمد هرچند حق اولیه برای ایجاد کننده است ولی سلب کلی از دیگران که نتوانند استفاده کنند مشکل است ودیگران باید حق انتفاع داشته باشند.اینجا تعارض دو حق عمومی وشخصی پیدامی کند که باید حل گردد.
3-فعلا این نظریه رواج دارد که مالکیت عینی که شد مالیکت حقوقی دارد ومالیت به تعیین شخص است ومال آنچه هست که دراختیار انسان است وخود انتخاب کنند وایجاد کننده صنعت وحرفه وهنر هست که تعیین مالیت می کند چون مال چیزی که شخص برای خود حفظ می کند ودیکران حاضرهستند در عوض آن چیزی بدهند یا خودش حاضر است درعوضش چیزی بگیرد ؛پس انتزاع عرفی است مثل سرقفلی که بین عرف جاپیدا کرده،مالکیت معنوی هم مالیت شخصی دارد وانتزاع عرفی دارد که طرف مقابل به اندازه ای عوض را می پذیرد که دربرابرش بدهد حالت اصلی پیدا کرده است.
استاد: نظریه اول صائب است هرچند در مقام عمل به نظریه دومی در مسئله رویان عمل کردیم.
یعنی حق شخصی است وطبیعی ایجاد کننده است واین اصل می باشد هرچند به قانون ودیگرموارد بالعرض از شخص سلب گردد ومحدود شود.
قابلیت تملک وتملیک به شخص ایجادکننده برمی گردد.