1400/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیرمالکیت معنوی
درقضیه مالکیت معنوی علماء در اصل تفسیر وبیان آن صحبت دارند تا حق مالکیت را بتوان تصویر کرد.
دربعضی از کشور های دیگر لفظ مالکیت معنوی به این لفظ نیست ولی اصطلاحی دارند که خوب است ومنظور از مالکیت یعنی تصمیم گیرنده در مورد شیء وچیز خاص است وبه حسب تعلق حق شخص به آن است ومالکیت می گویند والا لفظ مالکیت که رایج درفقه است نمی توان گفت چون اشکالاتی وارد است.
شخص در حد خود حقی دارد که اگر ضدآن حق کسی خواست کاری کند حق انسانی او پایمال شده.
مالکیت معنوی وحق شخص ملحوظ شده به خاطراین اسم مالکیت می آوریم وبه عبارتی سلطه شخص است که اسم مالکیت آورده می شود.
حق تسلطی یا تسلطی که بر حقوق است بحث است ودر مرتبه بعد ملکیت بتوان برای شخص تصورکرد.
پس اول باید سلطه حقی را تصور کنیم؛یعنی انحصاری در حقوق برای شخص قائل شویم .
تا وقتی او زنده است این حق را دارد؟ یا تاوقتی هست ونیست حق او همچنان باقی است وبه ارث می رسد؟
مرحله اول عنوان مالکیت بدهیم وعنوان مورد اشکال است؛ولی اگر گفتیم مالکیت یعنی حق وبیشتر از حق دران نیست ومالکیت منظور تسلط فرد برآن حق است. وبعد هم می توان گفت سلطه وحق شخصی است یا قابل انتقال؟
ظاهراً احاطه واشراف هرکس به حقوق خود اسم مالکیت گذاشته می شود.
آیا سلطه حقوق متوقف به شخص است وتاوقتی زنده است دیگران حق دخالت ندارند؟ واگرمرد حقوق انتقال می شود ودیگران تصمیم بگیرند؟در زنده بودن هم می تواند حق خودرا منتقل کند مثلا به اداره وارگانی تادوام پیداکند.
انتقال حق حتما شخص باید منتقل کند یااگر معطل ماند مثلا حاکم می تواند درمورد آن تصمیم گیری کند.
آیا برخی حقوق انسان طبیعی است مثل حق حفظ حیات یا مبارزه برای ادامه حیات یا محافظت اعضای بدن که دیگران نمی توانند در اعضای او تصرف کنند؟وحق طبیعی است واز ذات انسان نشات می گیرد؟ وحق معنوی هم از حقوق طبیعی بدانیم ؟ واو ااولیت دارد نسبت به این حقوق معنوی؟